جواب اجمالی: 

تمام مهاجرین و انصار، مخالف اهل بیت و حضرت علی (علیهم السلام) نبودند. امّا آن عده‌ای که مخالف حضرت بودند، به چند دلـیل، پس از قـتل عـثمان برای بیعت نزد حضرت علی بن ابیطالب (ع) رفتند که از جمله آن دلایل این‌ است که: 

1ـ از بازماندگان شورای شش نفرة عمر، حضرت علی بن ابیطالب (ع) از بقیه محبوب‌تر و افضل بود. 

2ـ بیعت کنندگان، فقط انصار و مهاجرین نبودند و برای عقب نماندن از دیـگر مـسلمانان آن‌ها هـم با آن حـضرت بیعت کردند. 

3ـ تغییر شرایط زمان، که بیشتر به نفع حضرت علی(ع) بود، در انتخاب انصار و مهاجرین نقش مهمی داشت. 

جواب تفصیلی: 

آنچه نزد شیعه مسلّم می‌باشد  این‌ است که، تمام مهاجرین و انصار مخالف اهل بیت(علیهم السلام) نبودند، بلکه عدّه‌ای از آن‌ها چه در زمان پیامبر اکرم (ص) و چه پس از آن حضرت، بر وصیّت ایشان پایدار و استوار ماندند و حضرت علی بن ابیطالب (ع) را جانشین بلافصل پیامبر (ص) می‌دانستند ولی عدّه‌ای نیز از همان ابتدا و یا بعد از پیامبر (ص) با حضرت علی (ع) به مخالفت پرداختند. امّا به چند دلیل، مهاجرین و انصار که مخالف حضرت علی بن ابیطالب (ع) بودند، پس از قتل عثمان برای بیعت نزد حضرت علی بن ابی‌طالب (ع) رفتند؛ که مهمترین دلایل آن عبارتند از: 

1ـ عمربن خطاب در لحظات آخر عمر خویش، برای تعیین خلیفة پس از خود، شش نفر را به عنوان شورایی معین نمود، و پس از قتل عثمان بن عفّان، دو نفر از این اعضا به نامهای «عبدالرحمن بن عوف» و «عثمان بن عفّان» از دنیا رفته بودند و از آن‌ها «امام علی بن ابی‌طالب (ع) » و «طلحة بن عبیدالله» و «سعد بن وقاص‌‌» و «زبیر» باقی ماندند. در میان این چهار نفر آن کس که نزد مردم از محبوبیّت بیشتری برخوردار بود و درهدایت امت اسلام، صلاحیت بیشتری داشت، علی بن ابی‌طالب (ع) بود که از حیث فضیلت و سابقة درخشان در اسلام هیچ کدام از آنان به مرتبة او نمی‌رسیدند و همین خصوصیت، بیشتر مردم را به سوی او می‌کشانید.[1]ابن جریر طبری، در مورد بیعت مردم پس از قتل عثمان با علی بن ابیطالب (ع) می‌نویسد: 

«همه انصار جز چند نفر با حضرت علی بن ابی‌طالب (ع) بیعت کردند، به جز عدّه‌ای مخالف که عبارتند از: 

حسان بن ثابت، ابوسعید الخدری، کعب بن مالک، مسلمة بن مخلّد، محمد بن مسلمة، النعمان بن بشیر، زید بن ثابت، رافع بن خدیج، فضالة بن عبید و کعب بن عجزة که همه از خان نعمت خلافت عثمان بهره‌مند بودند.[2] 

2ـ مسلمانان و بیعت کنندگان با حضرت علی بن ابیطالب (ع) در مهاجرین و انصار خلاصه نمی‌شد، بلکه مسلمانان دیگر مناطق و کشورهای اسلامی مثل مصر و عراق نیز پس از قتل عثمان به سوی حضرت علی بن ابی طالب (ع) رفتند و اگر مهاجرین و انصار که ساکن مدینه و حجاز، در بیعت خود تعلّل نموده و از دیگران سبقت نمی‌گرفتند، مسلّماً از آن‌ها عقب افتاده و مورد طعن و یا حتی اعتراض ایشان واقع می‌شدند و شاهد بر این مدعا کلام ابن اعثم کوفی در الفتوح می‌باشد که می‌نویسد: «نمایندگان انصار که برخی از آنان مهاجران عراقی و مصری بودند، در مسجد برای مردم صحبت می‌کردند، مردم نیز در پاسخ می‌گفتند: شما «انصار الله» هستید و هر چه بگویید ما خواهیم پذیرفت. آنان نیز حضرت علی بن ابیطالب (ع) را برای خلافت معرّفی نمودند، مردم نیز با فریادهای خود او را تأیید کرده و مسجد را ترک نمودند. فردای آن روز امام به مسجد آمد و فرمود: «برای امر خود فردی را انتخاب کنید، من نیز تابع شما هستم.» آنان گفتند: «بر همان تصمیم دیروز خود پایدار هستیم». در آغاز طلحة بن عبیدالله که دستش فلج بود بیعت کرد؛ و مردم این را به فال بد گرفتند. آنگاه زبیر بیعـت کـرد و بـعد از او مهـاجـرین و انصار و هر کسی از عرب و عجم و موالی که در مدینه حاضر بودند، بیعت کردند.[3] 

3ـ تغییر شرایط زمان و موقعیت انصار و مهاجرین و امام علی(علیه السلام): زمانی که پیامبر(صلی الله علیه وآله) رحلت فرمودند انصار و مهاجرین در اوج محبوبیت و قدرت بودند، که هر کدام در پیروزی اسلام و پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقش مهمی داشتند و هر کدام مدالهای افتخار از زبان پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای خود کسب کرده بودند. حال بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) جریان طوری شد که انصار و مهاجرین از ترس قدرت گرفتن همدیگر در مقابل هم قرار گرفتند. به طوری که با غروری که از زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) داشتند هر کدام خود را مستحق خلافت می‌دانستند به طوری که فقط به پیروزی حزب و قبیله خود فکر می‌کردند نه چیز دیگری و شخص دیگری. خلاصه این رقابتها باعث شد تا شخص دیگر و از گروه دیگری به خلافت برسد و انصار و مهاجر باز به خاطر رقابت و برای اینکه از قافله عقب نماند با آن شخص بیعت کردند. 

اما موقعیت امام علی(علیه السلام) در آن زمان با وجود نصوص مختلف از طرف پیامبر(صلی الله علیه و آله) در مورد خلافتش، در مقابل جبهه‌گیری‌های انصار و مهاجرین کم رنگ می‌شود چون وجود تفکرات غلط جاهلی و بهانه کمی سنی و عده‌ای به خاطر حسودی و کینه و عده‌ای هم به خاطر ترس از صلابت و عدالت امام علی(علیه السلام) از بیعت با او امتناع کردند. 

اما بررسی اوضاع سیاسی و وجهه اجتماعی انصار و مهاجرین در زمان مرگ عثمان خلاف مطالب بالا را ثابت می‌کند در این زمان با وجود ظلم و جور و طایفه‌گرایی عثمان، دیگر انصار و مهاجرین آن ابهت و محبوبیت زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) را ندارند و از بزرگان صحابة خود کسی را ندارند تا به رخ امام علی(علیه السلام) بکشند، ولی بر عکس این وجهة اجتماعی و سیاسی امام علی(علیه السلام) است که چند برابر شده و حالا به او به عنوان تنها منجی مردم در مقابل ظلمها و بدعتهای عثمان نظاره می‌شود و از طرف دیگر از صحابه به جایی مانده کسی وجود ندارد که یارای مقابله با فضایل و قابلیت‌های رهبری حضرت علی(علیه السلام) را داشته باشد. 

پس شرایط زمان هم در بیعت انصار و مهاجر نقش مهمی داشته است. 

4ـ در بعضی از علل و عواملی که باعث تأخیر خلافت بلافصل پیامبر (ص) برای حضرت علی(علیه السلام) شده بود، خلل ایجاد شده و یا رنگ فراموشی به خود می‌گرفت؛ و از آن جمله علتها می‌توان به این موارد اشاره کرد: 

الف: بغض و کینه‌ای که در مردم نسبت به حضرت علی بن ابیطالب (ع) ایجاد شده بود؛ چرا که بسیاری از انصار و مهاجر قبل از اسلام زیر پرچم کفر شمشیر می‌زدند و در این راه عزیزان بسیاری را که به دست حضرت علی (ع) کشته شده بودند، از دست داده بودند و غالب فتوحات اسلامی به دست توانای امام علی (ع) صورت گرفته بود و این کشته‌ها در نزدیکان خویش عقده‌ای نسبت به امام علی (ع) ایجاد کرده بود و آن‌ها در پی فرصتی بودند تا کینه‌های خویش را بروز دهند و در ماجرای سقیفه و فدک این واقعیت، تحقق پیدا کرد. از این رو وقتی پیامبر (ص) از دنیا رفت، با این‌که امام علی (ع) صلاحیت برای مقام خلافت بر همه کس محرز بود ولی اعراب از جهت عداوتی که با آن حضرت داشتند، نمی‌توانستند او را در مسند خلافت حاکم و فرمانروای مطلق ببینند. 

با گذشت سالها و دوری امیرالمؤمنین (ع) از خلافت، مقداری از کینه‌ها و دشمنی‌ها از یاد رفت و فروکش کرد؛ و چهره الهی و محبوبیت حضرت علی بن ابی طالب (ع) که می‌فرمود: «عزیزترین افراد نزد من خوار و ضعیف است تا وقتی که حق مظلوم را از او بستانم و ذلیل‌ترین اشخاص نزد من عزیز است تا زمانی که حق را به او برسانم»[4]؛ برای مردم بیشتر روشن گردید. 

ب: انصار و مهاجرین خصوصاً شورای شش نفره و شخص ابابکر و عمر و عثمان، بر این عقیده بودند که نبوّت و خلافت نباید دریک خاندان جمع گردد؛ همچنانکه ابوجعفر اسکافی به این مطلب اشاره دارد.[5] از این رو پس از خلافت آن حضرت این شبهه برطرف گردید که منظور از خلافت حضرت علی بن ابی طالب u جانشینی موروثی و تجمّع خلافت در یک خاندان نمی‌باشد؛ بلکه مشخص شد که منظور، جانشینی فرد اصلح و اعلم است و این مطلب که چه معیاری برای شناسایی آن وجود دارد و او چگونه تعیین می‌گردد، بحث دیگری را می‌طلبد. 

5ـ امام علی (ع) خود برای کسب خلافت، اقدامی نفرمود و حتی به قتل عثمان تمایلی نشان نداد.[6] 

در نتیجه قرائن و شواهد نشان می‌دهد که هیچ فردی صلاحیت احراز این مقام را جز علی بن ابیطالب (ع)نداشته است و به این سبب مردم برای بیعت، نزد آن حضرت رفتند. 

 «والسّلام» 

 منبع: www.salam-shia.com 


--------------------------------------------------------------------------------

[1] - معسودی، مروج الذهب، (بیروت، دارالاندلس)، ج 2، ص 346 . 

[2] - ابن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، (دارالکتب العلمیه، بیروت)، ج 2، ص 698 . 

[3] - ابن اعثم کوفی، الفتوح، (هند، 1393 ق)، ص 243 ـ 245 . 

[4] - نهج البلاغه، خطبه 37 . 

[5] - ابوجعفر اسکافی، المعیار و الموازنة، تحقیق شیخ محمد باقر محمودی، ص 51 . 

[6] - علامه محمد علی کرمانشاهی، (1144 ـ 1216 هـ . ق)، راهبرد اهل سنّت به مسألة امامت، تحقیق علامه وحید بهبهانی، (انتشارات انصاریان، قم)، ص 82 .