جواب اجمالی: 


در پاسخ بخش اول این شبهه باید گفت که در مورد شارب الخمر و تارک الصلوهَ بودن یزید، شیعه و سنّی هم‌ عقیده‌اند و در کتاب های معتبرشان این مطلب را ذکر کرده اند و حتی اکثر علماء اهل سنّت، حتی امام احمد ابن حنبل امام حنابله، تجویز لعن بر او نموده‌اند مخصوصاً عبدالرحمن ابوالفرج ابن جوزی کتاب مستقلی در این باب نوشته است. 


اما بخش دوم شبهه: در کتاب های شیعه و سنی آمده که معاویه مخالفان بیعت با یزید را سخت تهدید نمود و با انواع نیرنگ ها ولی‌عهدی یزید را تثبیت نموده و بر مردم تحمیل کرد و در این راه افرادی را به طور مرموز و نقشة شیطانی کشت، از جمله امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ را مسموم و به شهادت رساند و عایشه همسر  پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ را که با بیعت یزید مخالف بود با نیرنگ و نقشه کشت و به چاه انداخت و وانمود کرد که او خودش به چاه افتاده است. 


جواب تفصیلی: 


این شبهه شامل دو بخش است که به هر کدام جداگانه پاسخ می دهیم. اما پاسخ بخش اول: شُرب خمر کردن یزید و تارک الصلوهَ و فاسق بودنش مطلبی نیست که تاریخ نویسان و علماء و بزرگان اعم از شیعه و سنی آن را کتمان کرده باشند و اقرار و اعتراف به آن نکرده باشند فاسق بودن و شارب الخمر بودن و تارک الصلوهَ بودن یزید اظهر من الشمس و از اوضح واضحات است و این ها چیزی است که یزید خود اعتراف و اقرار به آن دارد چه رسد به کسان دیگر که بیان کنندة آن هستند یزید؛ جوانی بود عیاش آلودة به گناه و شراب خواری که علناً دستورات اسلام را زیر پای می گذاشت رقص، اشتغال به لهو و لعب، شراب خواری، سگ بازی که از عادات مسیحیان بود، در زندگی یزید رسوخ کرده و بدون هیچ ترسی مرتکب این کارهای خلاف اسلامی می شد. یزید صاحب طرب، بازها، سگ های شکاری، بوزینه ها و مجالس شراب بود و او فردی فاسق بود و سیرت فرعونی گرفت، حتی از فرعون هم ظالم‌تر بود او گناهان فراوانی دارد که باید از آمرزش آن مأیوس بودن[1] او بعد از شهادت امام حسین ـ علیه السلام ـ روزی سر سفره شراب نشست و در حالی که ابن زیاد در طرف راست او نشسته بود، به ساقی گفت: 


اسقنی شربهَ تُرَوّی مُشاشتی               ثم مِلْ فَاسِقَ مِثلَها ابن زیاد 


صاحب  السرِّ والأمانهِ عندی           وَلَشَدید مغنمی و جهادی 


قاتلُ الخارجی اعنی حُسیناً             ومُبید الأعداء والحُسادِ 


یعنی: ای ساقی به من شرابی بنوشان که قلب مرا سیراب گرداند، سپس جام پرکن و مانند همان شرابی به پسر زیاد بده همان کس که راز‌دار و امین من است، آن کس که کار خلافت و غنیمت من با دست او محکم گردید این پسر زیاد، کشندة حسین ـ آن مردِ خارجی است و کسی است که وحشت در دل دشمنان و حسد ورزان من انداخت آنگاه به داستان بوزینه یزید به نام «ابوقیس» پرداخته، می گوید: درمجالس شراب و لهو حاضرش می ساخت و برایش متکا می‌گذاشت و او را بر الاغ وحشی سوار می کرد. وی اضافه می کند در دوران یزید مردم به طور رسمی شراب می خوردند، و لهو و لعب در مکه و مدینه هم شیوع پیدا کرده بود. 


یزید در جمع رفقا و هم پیاله هایش می سراید: 


1 – معشر الندمان قوموا         واسمعوا صوت الاغانی 


2 – واشربوا کأس مُدام           واتَرکوا ذکر المعانی 


3 – اَشْغَلَتنی نغمهَ العیدان            عن صوت الاذان 


4 – و تعوضت عن الحوُرِ         خموراً من الدنّان[2] 


یعنی: 1 – ای دوستان برخیزید و صدای موسیقی را بشنوید. 


2 – و جام های شراب را تهی کنید و مسایل معنوی را واگذارید. 


3 – نغمه های تار، مرا از شنیدن اذان بازداشته است. 


5 – من (مستی) شراب را با (سر خوشی و همنشینی) حوریان بهشت تعویض کردم. 


چنان که ملاحظه می فرمایید علاوه بر این که اقرار به شراب خواری خویش دارد اقرار به کفر خود هم دارد و با صراحت اظهار کفر می کند. وقتی سر مبارک سید الشهداء ـ علیه السلام ـ را جلوی او گذاردند، با چوب خیزران به آن سر مبارک می زد و اشعاری را می خواند که چند بیت است جهت اختصار دو بیت آخرش را به عنوان شاهد مثال می آوریم: 


1 – لَعِبَتْ هاشمُ بالمُلک فلا        خَبَرٌجاءَ وَلا وَحیٌ نَزَلْ 


2 – لستُ مِنْ خِندَف اِنْ لم انتقم   مِنْ بنی احمَدَ ما کانَ فَعَل[3]     


1 – یعنی: بنی هاشم (محمد) با ملک و حکومت بازی کرد، نه وحی بر او نازل شده بود و نه از آسمان خبری به او رسید. 2 – من از قبیلة خود نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام نگیرم، آن چه که او در بارة پدران من انجام داد. چنان که می‌بینید یزید به صراحت اعلان کفر می کند و منکر رسالت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و وحی الهی    می‌شود. تفتازانی، ضمن اشاره به جنایات یزید می‌گوید: یزید برای ما شأنی ندارد بلکه ایمان او نیز صحیح نمی‌باشد بعد می‌گوید «لعنة الله علیه و علی انصاره و اعوانه»[4] 


عموم مورخین مخصوصاً سبط ابن جوزی ( که از علماء معروف اهل سنت است) در ص 63 تذکره می نویسد: جماعتی از اهل مدینه در سال 62 هجری به شام رفتند، وقتی از فجایع اعمال و کفریات یزید باخبر شدند برگشتند به مدینه و بیعت با او را شکستند و علناً او را لعن می نمودند و عامل او عثمان بن محمد بن ابی سفیان را بیرون نمودند، عبدالله بن حنظله گفت ای مردم ما از شام بیرون نیامده و خروج بر یزید ننمودیم مگر آن که دیدیم: هو رجل لا دین له ینکح الامهات والبنات و الاخوات و یشرب الخمر و یدم الصلوهَ ویقتل الأولاد النبیین یعنی او مرد بی دینی است که نزدیکی ( عمل زنا) می نماید با مادرها و دختر و خواهرها و شراب می خورد و نماز نمی خواند و اولاد پیغمبران را می کشد. بالاترین شاهد بر شراب خواری و فاسق بودن یزید سخنان امام حسین ـ علیه السلام ـ در مجلس ولید بن عتبه ( فرماندار استاندار مدینه از طرف معاویه و یزید) است که حضرت خطاب به ولید بن عتبه می فرماید: و یزید رجل شارب الخمر و قاتل النفس المحَّرمه مُعلنُ بالفسق.[5] 


یزید مردی است شراب خوار و کشندة افراد بی گناه (و پاک) و مردی است که علناً فسق و فجور و فساد می‌کند. علاوه بر اینها علمای بزرگ اهل سنت از جمله ابن حزم، شوکانی، جاحظ، محمد عبده و... حکم به کفر و جواز لعن یزید را داده‌اند.[6] 


اما پاسخ بخش دوم سؤال شما که معاویه یزیدرا بر مردم تحمیل نکرد فقط در ولایت عهدی او کوشید و مردم   (غیر از حسین ابن علی و عبدالله بن زبیر) خودشان با او بیعت نمودند. 


یکی از کارهای زشت معاویه این بود که در زمانش، از مردم برای یزید بیعت گرفت و برای اولین بار بدعت «ولی عهدی» را به داخل اسلام آورد و برای این کار مسافرتی به حجاز کرد و مخالفان راسخت تهدید نمود و با انواع نیرنگ ها ، ولی عهدی یزید را در ظاهر تثبیت کرد. حتی بعضی ها می نویسند: یکی از مخالفان عایشه بود. معاویه با نقشة شیطانی عجیبی اواخر شب، عایشه را به چاه انداخت و او را کشت ولی وانمود کرد که او خودش به چاه افتاده است.[7] 


شیخ صدوق (ره) در کتاب امالی از حضرت امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ روایت می کند که فرمود: هنگامی که اجل معاویه فرا رسید یزید را خواست و در مقابل خود نشانید و به او گفت: ای پسرک من! من گردن گردنکشان را برای تو ذلیل کرده ام، شهرها را برای تو مطیع نموده ام ( و در جای دیگر آمده که گفت: من همة رجال و بزرگسالان و شخصیت ها را رام کردم و از آن ها برای خلافت تو امضاء گرفته و سلطنت را در اختیار تو قرار دادم) فقط من از سه نفر در بارة تو بیم دارم که می ترسم با کمال قدرت با تو مخالفت نمایند، آنان عبارتند از: عبدالله بن عمر بن خطاب و عبدالله بن زبیر و حسین بن علی. [8] 


شهید مطهری (ره) در کتاب حماسة حسینی جلد دوم ص 16 تا 18 می نویسد: یکی از شرایطی که امام حسن ـ علیه السلام ـ در آن صلح نامه گنجاند ولی معاویه صریحاً به آن عمل نکرد ( مانند همة شرایط دیگر) بلکه امام حسن ـ علیه السلام ـ را مخصوصاً با مسمومیّت کشت و از بین برد که دیگر موضوعی برای این ادعا باقی نماند و به اصطلاح مدعی در کار نباشد، همین بود که معاویه حق ندارد تصمیمی برای مسلمین بعد از خودش بگیرد، خودش هر مصیبتی برای دنیای اسلام هست، باشد، بعد دیگر اختیار با مسلمین باشد و به هر حال اختیار با معاویه نباشد. اما تصمیم معاویه از همان روزهای اول این بود که نگذارد خلافت از خاندانش خارج شود و به قول مورخین، کاری کند که خلافت را به شکل سلطنت درآورد. 


 «والسلام» 

منبع: www.salam-shia.com 

 



--------------------------------------------------------------------------------


[1] . مسعودی، مروج الذهب، دارالاندلس، بیروت، ج 3، ص 68،  طبری، ابن جریر، ج 5، ص 279. 


[2] - سبط ابن الجوزی، تذکرهَ الخواص، ص 261. 


[3] - تذکرهَ الخواص، ص 235 و البلاء والتاریخ، ج 6، ص 12. اخطب خوارزمی، مقتل الحسین، ج 2، ص 183. 


[4] - تفتازانی، شرح العقائد النفسیه، چاپ آستانه، ص 181. 


[5] - مقتل الحسین خوارزمی ، ج 1، ص 184. 


[6] - المحلی، ابن حزم، ج 11، ص 98، نیل الاوکار، ج 7، ص 147، رسائل الجاحظ، ص 298، ابن عماد، شذرات الذهب،  ج 3، ص 179، تفسیر المنار، ج 1، ص 367. 


[7] - کامل بهایی، باب 27، فصل 16، ص 456. 


[8] - بحارالانوار، ج 44، ص 311.