جهاد و خشونت گرایی در اسلام را چگونه توجیح می کنید؟
مقدمه
در آیات متعددی در قرآن، سخن از جهاد و وصف مجاهدان و پاداش آنان به میان آمده و حتی خداوند به اسبان جهادگران بیدار سوگند یاد کرده و فرموده: «سوگند به اسبان دونده (مجاهدان) در حالی که نفس زنان پیش می رفتند»[1] و «جهادگران را بر قاعدان، با پاداش عظیمی برتری بخشیده است.» [2] و ده ها وصف دیگر که درباره جهادگران در آیات و روایات وجود دارد. با این اوصاف، آیا احکام جهاد در قرآن گویای خشونت اسلام و پیامبر (ص) است؟
جهاد در لغت: «جهاد» (بفتح اوّل و ضمّ آن) به معنای صعوبت و مشقّت است و در اقرب الموارد تلاش توأم با رنج معنا شده است و (بکسر اوّل) مصدر است به معنای تلاش و نیز اسم است به معنای جنگ و جنگ را از آن جهت جهاد گویند که تلاش توأم با رنج است. در مجمع البیان ذیل ایه 217 بقره می فرماید: {جهادت العدوّ} یعنی در جنگ با دشمن، مشقّت را بر خود هموار کردم و در ذیل آیه 79 توبه فرموده: «جهد» بضمّ اول و فتح آن، هر دو به یک معنا و آن وادار کردن خود بر مشقّت است.[3] جهاد در اصطلاح شرع: {بذل النفس و ما یتوقّف علیه من المال فی محاربه المشرکین أو الباغین علی وجه مخصوص، أو بذل النفس و المال و الوسع فی إعلاء کلمه الإسلام و إقامه شعائر الإیمان}؛[4] جهاد بذل مال و جان در مقابل مشرکین و تجاوزکاران برای اعتلای کلمه اسلام و اقامه شعائر ایمان.»
{الخشونه ضد النعومه}؛[5] خشونت، ضد ملایمت است، که در مقابل آن تساهل و تسامح قرار دارد.
تسامح و تساهل برابر واژه toleration به کار می رود. واژه toleration از ریشه لاتینی tolero به معنای تحمّل کردن و اجازه دادن بدون هرگونه تأیید و تشویق است و بدین معناست که آن انیشه یا رفتار، از نظر طرف مقابل، مردود است، امّا برای جلوگیری از آن واکنشی از خود نشان نمی دهد. [6]
اما این که در فارسی و عرب، چه واژه ای دقیقاً معادل tolerance (تولرانس) قرار می گیرد، محل بحث است. گاهی به معنای حلم، بردباری، صبر، مدارا، رفق، ملایمت، مداهنه، تحمل، ملاطفت و تساهل و تسامح به کار می رود؛ اما هر یک از این واژه ها[7] بار معنایی خاصی دارند که نمی تواند با تولرانس مترادف باشند.
شاید بتوان گفت مناسب ترین معادل های تولرانس، همان تحمّل و تساهل و تسامح باشد. [8] «تساهل» از ریشه «سهل» به معنای آسان گرفتن، به نرمی رفتار کردن و سهل انگاری آمده است. [9] «تسامح» از ماده «سمح» به معنای آسان گرفتن، مدارا کردن، کوتاهی کردن و فروگذار نمودن آمده است. [10]
تساهل و تسامح در اصطلاح به معنای عدم مداخله و ممانعت یا اجازه دادن از روی قصد و آگاهی به اعمال و عقایدی است که مورد پذیرش و پسند شخص نباشد. [11]
به عبارت دیگر، وقتی انسان در زندگی اجتماعی با اعمال و عقایدی مواجه می شود که با عقاید و اندیشه او سازگاری ندارد، برای پرهیز از درگیری و تنش و برهم نخوردن آرامش اجتماعی باید آنها را تحمّل کند.
این بردباری و خویشتن داری را اصطلاحاً تساهل و تسامح می گوید.
به عبارت دیگر، وقتی انسان در زندگی اجتماعی با اعمال و عقایدی مواجه می شود که با عقاید و اندیشه او سازگاری ندارد، برای پرهیز از درگیری و تنش و برهم نخوردن آرامش اجتماعی باید آنها را تحمّل کند. این بردباری و خویشتن داری را اصطلاحاً تساهل و تسامح می گوید.
در برابر واژه تساهل و تسامح، واژه های انعطاف ناپذیری، قاطعیت، خشونت و شدّت و در عربی واز] «غلظت» نیز به کار می رود. این واژه ها بیانگر نوعی مخالفت و مقاومت در برابر رفتار و کردار دیگران است.
هیچ مکتبی تساهل و تسامح مطلق را نمی پذیرد و همچنین هیچ مکتبی به عدم تساهل مطلق توصیه نمی کند؛ بلکه در مواردی به عدم تساهل و احیاناً خشونت و در مواردی به تساهل سفارش می کند. در مکتب اسلام در مورد اعمالی که به گونه ای با حقوق و منافع شخصی افراد اصطکاک پیدا می کند، مسلمانان را به سهل گیری، مدارا و عفو توصیه می کند. اما اگر با اصول اسلامی و حدود الهی و حقوق اجتماعی تقابل داشته باشد یا به سرزمین های اسلامی تجاوز شود، به عدم تساهل و مقاومت در برابر آنها سفارش می نماید. برای رعایت اختصار به نکات اصلی پاسخ می پردازیم.
پاسخ:
برای رسیدن به پاسخ، یادآوری چند نکته ضروری است:
1) اسلام، دین رحمت
اسلام، دین رحمت و مهربانی و خداوند متعال ارحم الراحمین است و اصل اولی در اسلام، ردفت و مهربانی است؛ چنان که خداوند درباره رأفت پیامبر (ص) می فرماید: {فَبِمَا رَحمَهٍ مِّنَ الله لِنتَ لَهُم وَلَو کُنتَ فَظّاً غَلیظَ القَلبِ لاَنفَضُّوا مِن حَولِکَ فَاعفُ عَنهُم وَاستغفِر لَهُم وَ شَاوِرهُم فِی الأمرِ فَإِذَا عَزَمتَ َتَوَکَّل عَلَی الله إِنَ الله یُحِبُّ المُتَوَکِّلین}؛[12] به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراکنده می شدند؛ پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش!) و بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.
همچنین خداوند پیش از بیان احکام جهاد، به پیامبر (ص) سفارش کرده که در برابر اذیت و آزار مشرکین صبر و گذشت پیشه کند و می فرماید: {وَاصبِر عَلَی مَا یَقُولُونَ وَاهجُرهُم هَجراً جَمِیلاً}؛[13] و در برابر آنچه (دشمنان) می گویند، شکیبا باش و به طرزی شایسته از آنان دوری گزین! {فَاعفُوا وَ اصفَحُوا حَتَّی یَأتِیَ اللهُ بِأَمرِهِ}؛[14] شما آنها را عفو کنید و گذشت نمایید، تا خداوند فرمان خودش (فرمان جهاد) را بفرستد.
{اَلَم تَرَ إِلَی الَّذینَ قِیلَ لَهُم کُفُّوا أَیدِیَکُم}؛[15] آیا ندیدی کسانی را که (در مکه) به آنها گفته شد: فلاً دست از جهاد بدارید؟!
از آیات فوق روشن می شود که دین اسلام براساس رأفت و مهربانی است؛ اما در زمانی که مسلمانان در مکه بودند، مشرکان، پیوسته آنها را آزار می دادند. مسلمانانی که مورد شکنجه و اذیت قرار می گرفتند، خدمت پیامبر (ص) می رسیدند و شکایت می کردند و اذن جهاد می خواستند؛ اما پیامبر (ص) به آنها می فرمود: صبر کنید! هنوز دستور جهاد به من داده نشده است. تا این که پیامبر(ص) از مکه به مدینه هجرت نمود و خداوند آیه 39 سوره حج را نازل فرمود. این آیه که متضمن اذن جهاد است، نخستین آیه ای است که درباره جهاد نازل شده است. خداوند در این آیه می فرماید: «خداوند به کسانی که از طرف دشمنان بر آنها جنگ تحمیل شده است، اجازه جهاد داده؛ چرا که آنها مورد ستم قرار گرفته اند؛ {اذن للّذین یقاتلون بدنّهم ظلموا}. سپس این اجازه را با وعده پیروزی از سوی خداوند تکمیل کرده و می فرماید: «و خداوند قدرت بر یاری کردن آنها را داراست». مسلمانان باید آنچه در توان دارند، به کار گیرند و در انتظار یاری خداوند نیز باشند. این همان برنامه ای بود که پیامبر اسلام (ص) در تمام مبارزاتش به کار می گرفت و پیروز می شد. در سوره بقره نیز خداوند دستور مقاتله و مبارزه با کسانی که با مسلمانان می جنگند را صادر کرده و می فرماید: «با کسانی که با شما می جنگند، در راه خدا پیکار کنید: {وقاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم}} تعبیر به: {فی سبیل الله} در اکثر آیات هدف اصلی جنگ های اسلامی را روشن می سازد که جنگ در منطق اسلام هرگز برای انتقام جویی یا جاه طلبی یا خشونت ورزی نیست؛ [16] بلکه تمام حرکات و رفتار در جنگ و بعد از جنگ رنگ خدایی دارد. قرآن کریم در ادامه، به رعایت عدالت، حتی در میدان جنگ و در برابر دشمنان توصیه کرده، می فرماید: «از حدود تجاوز نکنید؛ چرا که خداوند تجاورزکاران را دوست ندارد.» خداوند در آیه بعد با صراحت بیشتری دستور جهاد را بیان کرده و می فرماید: «آنها (همان مشرکانی که از هیچ دشمنی ای با مسلمین خودداری نمی کنند) را به قتل برسانید و از آن جا که شما را (از مکه) بیرون کردند، آنها را بیرون کنید.»
2- جهاد، قانون عمومی
اصولاً جهاد یک قانون عمومی در عالم حیات است. تمام موجودات زنده برای بقای خود، با عوامل نابودی خود در حال مبارزه اند. برای مثال اگر در وجود خود بیندیشیم در تمام شبانه روز، حتی در ساعاتی که در خوابیم، نبرد عجیبی میان گلبول های سفید خون و دشمنان مهاجم مثل ویروس ها و باکتری ها وجود دارد، که اگر این مقاومت لحظه ای متوقف شود و مدافعان بدن، دست از پیکار بکشند، انواع میکرب های موذی در دستگاه های مختلف بدن رخنه کرده و سلامت ما را به مخاطره خواهند افکند. این قانون در تمام جوامع و ملل وجود دارد. در طول تاریخ، افراد زورمند، خودسر، فرعون ها، نمرودها و قارون ها اهداف انبیاء (ع) را مزاحم خویش می دیدند و در برابر آن ایستاده و جز به محو دین و آیین خدا راضی نبودند. از طرفی، پاسداران دین با تکیه بر عقل و منطق و اخلاق باید در مقابل این گردن کشان ظالم و ستمگر بایستند و راه خود را با مبارزه و در هم کوبیدن آنان، به سوی رشد و تکامل و عزت باز نمایند.
رسول گرامی اسلام (ص) می فرماید: {فمن ترک الجهاد البسه الله ذلا و فقرا ف ی معیشته و محقّاً فی دینه ان الله اعز امتی بسنابک خیلها و مراکز رماحها}[17] آن کس که جهاد را ترک گوید، خدا بر اندام او سایه شوم می افکند. خداوند پیروان مرا به وسیله سُمِّ ستورانی که در میدان جهاد پیش می روند و به وسیله پیکان نیزه ها، عزت می بخشد. این حدیث به این معنا اشاره دارد که اگر کسی جهاد را ترک کند، ستمگران و ظالمان به سان موریانه های موذی به جوامع بشری هجوم می آورند و عزت آن را به ذلت تبدیل می کنند.
3- خشونت، ضرورتی انکارناپذیر
بشر طبعاً موجودی اجتماعی است و انسان ها برای برآوردن نیازهای مادی و معنوی خود، به زندگی اجتماعی رو می آورند و با تشکیل جوامع، در صدد بهره گیری بهتر از دست آوردهای زندگی اجتماعی و تعامل های انسانی هستند.
همچنین طبعاً زندگی اجتماعی، با تزاحمات و برخوردهای بین منافع افراد و دولت ها همراه است. از این رو کشمکش هایی در اجتماع رخ می دهد که برای جلوگیری از آن باید مرزهایی را تعیین کرد و قوانینی را مدون ساخت. در تمامی جوامع بشری چنین رویه ای وجود دارد. اسلام نیز بر این رویه عقلایی صحه می گذارد و در مقابل کسانی که امنیت جانی و مالی مسلمانان یا شهروندان غیر مسلمان در جامعه اسلامی را تهدید کنند ایستادگی می کند و یا قاطعیت در صدد تحقق عدالت است.
در شریعت اسلام که از سوی پیامبر رحمت بر جهانیان عرضه شده نیز در موارد متعددی نسبت به اجرای عدالت و برخورد با متجاوز دستورات ویژه ای صادر شده است؛ برای مثال خداوند می فرماید: «در مقابل کسی که به شما تعدّی و تجاوز کرد مقابله به مثل کنید.»؛ لذا انسان برای ایجاد رعایت تعادل و توازن در جامعه موظف است که در مقابل متجاوز، نرمش و سکوت نکند و به قانونی را که پروردگار رحمان و رحیم وضع کرده، عمل کند. نیز بر طبق قاعده فقهی، بر فرض که خشونت مشروع در احکام اسلام را محذور عقلی بدانیم، ولی مطابق قاعده «الضرورات تبیح المحذورات» استفاده از خشونت در مواردی جاز و لازم می گردد.
مناط دقیق شرعی و عقلی برای تحریم خشونت، در واقع حریم عدالت و حقوق الهی مردم است. بنابراین قبح خشونت، مستند به قبح ظلم و بی عدالتی است و از این جهت، مدارا نیز اگر در شرایطی، مصداق ظلم شود، با همان استدلال، قبیح خواهد بود. احکام جهادی، هر چه هم خشن باشند، برای مهار کردن ظلم و خشونت و تجاوز وضع شده اند؛ هر چند که خشونت در واقع مطلوب طبع بشر نیست؛ بلکه اهداف و مسائلی را تعقیب می کند که آن مصالح گاهی به ناچار، تنها از مسیر خشونت دست یافتنی است. عدالت به عنوان یک (آرمان بشری، برای زندگی فردی و اجتماعی و امنیت به عنوان ضرورت حتمی زندگی اجتماعی، از جملة این مصالح شمرده می شوند.
بنابراین هرگاه بدون خشونت بتوان عدالت را برقرار و حق را احقاق کرد، اعمال خشونت مشروع نیست؛ اما اگر راه مدارا بسته شود، آن گاه با رعایت مراتب و مصالح، اعمال خشونت عادلانه مجاز می گردد.
قرآن کریم هیچ گاه برخورد شدید را نفی نکرده است؛ بلکه می فرماید: پیامبر (ص) [18] و مومنان[19] در برابر کفار شدت و صلابت به خرج دهند و هرگز در مقابل کسانی که به مرزهای عقیدتی مسلمانان تعرض می کنند، نرمی نشان ندهند.
بنابراین، خشونت در برابر کسانی که حریم اسلام و احکام تابناک آن را می شکنند، یا جان و مال و آبروی مسلمانان را به مخاطره می افکنند، نه تنها از مصادیق خشونت منفی نیست، بلکه از ویژگی پیامبر (ص) و مومنان راستین است.
4- دفع ضرر
هیچ انسان عاقلی در لزوم جلوگیری از ضررهای مهم تردید نمی کند. اصل «لزوم دفع ضرر» یکی از پایدارترین اصول زندگی بشر است و تجربه قرن ها زندگی انسان، استواری آن را تأیید می کند.
هرگاه ضرر و زیان از اهمیت ویژه ای برخوردار باشد، اصل یاد شده قاطع تر و نمایان تر خواهد بود.
هرگاه بتوان بدون خشونت از ضررهای محتمل جلوگیری کرده، اعمال خشونت مشروع نیست. اما در صورت نیاز، اعمال خشونت برای جلوگیری از ضررهای محتمل را تمام عقلای عالم عادلانه می دانند.
اهداف جهاد
جهاد اسلامی اهدافی را تعقیب می کند که برای سعادت لازم و ضروریست و هیچ سنخیتی با خشونت ورزی ندارد. اگر در اهداف جهاد به دقت نگریسته شود، پاسخ این پرسش اشکار می گردد. در ذیل، به اهداف جهاد در اسلام، به طور فشرده اشاره می شود.
1- جهاد برای نابود کردن فتنه ها
خداوند دستورها و برنامه هایی برای سعادت، آزادی، تکامل، خوشبختی و آسایش انسان ها بیان کرده است. خدا پیامبران را موظف ساخته تا این دستورها را به مردم ابلاغ کنند. [20] حال اگر فرد یا جمعیتی ابلاغ این فرمان ها را مزاحم منافع و مقام خود ببیند و بر سر راه دعوت انبیا موانعی ایجاد نموده و فتنه گری کنند، آنها حق دارند، نخست از راه مسالمت آمیز و اگر ممکن نشد، با توسل به زور، این موانع را از سر راه دعوت خود بردارند و آزادی تبلیغ را برای خود کسب کنند تا مردم از قید اسارت و بردگی فکری و اجتماعی آزاد کردند.
خداوند در قرآن می فرماید: {الفِتنَهُ أَشَدُّ مِنَ القَتلِ}[21] فتنه از کشتار هم بدتر است؛ {وَالفِتنَهُ أَکبَرُ مِنَ القَتلِ}؛[22] ایجاد فتنه، (و محیط نامساعد، که مردم را به کفر، تشویق و از ایمان باز می دارد) حتی از قتل بالاتر است.» {وَ قَاتِلُوهُم حَتَّی لاتَکُونَ فِتنَهٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لله فَإِنِ انتَهَوا فَلاَ عُدوَانَ إِلاَّ عَلَی الظَّالِمِینَ}[23] و با آنها پیکار کنید! تا فتنه (و بت پرستی و سلب ازادی از مردم) باقی نماند و دین، مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشوید) زیرا تعدّی جز بر ستمکاران روا نیست.
2- جهاد دفاعی
تمام قوانین اسمانی و بشری به شخص یا جمعیتی که مورد هجوم واقع شده حق می دهد تا برای دفاع از خویش به پا خیزد و آن چه در قدرت دارد به کار برد و از هرگونه اقدام منطقی برای حفظ موجودیت خویش فروگذار نکند؛ زیرا عقل سلیم و طبیعت و فطرت بشر و موجودات چنین اقتضایی دارد. این نوع جهاد را، «جهاد دفاعی» می نامند.
جنگ احزاب، احد، موته، تبوک، حنین و بعضی دیگر از غزوات اسلامی جزو این بخش از جهاد بوده و جنبه دفاعی داشته است.
خداوند در قرآن کریم می فرماید: {وَلَولَا دَفعَ الله النَّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَّهُدِّمَت صَوَامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ یُذکَرُ فِیهَا اسمُ الله کَثِیراً وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ}؛[24] و اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعه ها و معابد یهود و نصارا و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده می شود، ویران می گردد! و خداوند کسانی را که یاری او کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یاری می کند؛ خداوند قوی و شکست ناپذیر است. در جای دیگر می فرماید: {إِنَّ اللهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ اللهَ لاَ یَحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ}؛[25] خداوند از کسانی که ایمان آورده اند، دفاع می کند؛ خداوند هیچ خیانت کار ناسپاسی را دوست ندارد! خداوند به یک دستور کلی و عمومی اشاره کرده، می فرماید: «هرکس به شما تجاوز کند، مانند آن، بر او تجاوز کنید؛ ولی از خدا بپرهیزید (و زیاده روی نکنید) و بدانید خدا با پرهیزکاران است»؛ {فَمَنِ اعتَدی عَلَیکُم فَاعتَدُوا عَلَیهِ بِمِثلِ مَا اعتَدی عَلَیکُم وَاتَّقُوا اللهَ وَ اعلَمُوا أَنَّ اللهَ مَعَ المُتَّقِینَ}؛[26]
لذا احکام دفاعی اسلام که با هف دفاع از جان و مال و دفاع در برابر تجاوز بیگانگان و دفاع از نظام تشریع شده، رهیافت مهم عقل و شرع است. از سوی دیگر دفاع از جان و مال فطری بشر بوده و با نظام آفرینش هم سوست.
3- جهاد، برای نابودی شرک و بت پرستی
اسلام آزادی عقیده را محترم شمرد و هیچ کس را با اجبار، به سوی این آیین دعوت نمی کند. به همین دلیل به اقوامی که دارای کتاب آسمانی هستند، فرصت کافی می دهد تا با مطالعه و تفکر، آیین اسلام را بپذیرند و اگر نپذیرفتند، با آنها به صورت یک «اقلیت هم پیمان» (اهل ذمه) معامله می کند و همزیستی مسالمت آمیز برقرار می نماید. اما در عین حال نسبت به شرک و بت پرستی، سخت گیر است؛ زیرا شرک و بت پرستی، نه دین است و نه آیین و نه محترم شمرده می شود؛ بلکه یک نوع خرافه و انحراف و حماقت و در واقع یک نوع بیماری فکری و اخلاقی است که باید به هر شکل ممکن آن را ریشه کن ساخت.
شعار آزادی و احترام به فکر دیگران در مواردی به کار برده می شود که فکر و عقیده ریشه صحیح داشته باشد؛ اما انحراف و خرافه و گمراهی و بیماری چیزی نیست که محترم شمرده شود و به همین دلیل اسلام دستور می دهد که بت پرستی به هر قیمتی که شده، حتی به قیمت جنگ، از جامعه بشری ریشه کن گردد. بت خانه ها و آثار شوم بت پرستی اگر از راه های مسالمت آمیز نابود نشد، باید با قهر و غلبه نابود شود.
آری، اسلام می گوید که باید صفحه زمین از آلودگی به شرک و بت پرستی پاک گردد و به همه مسلمین نوید می دهد که سرانجام توحید و یکتاپرستی بر تمام جهان حاکم خواهد شد و شرک و بت پرستی ریشه کن خواهد گشت.
مرحوم علامه طباطبائی (ره) با استشهاد به این آیه: {یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا استَجِیبُوا للهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُم لِما یُحیِیکُم} هان! ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا و رسول را در وقتی که شما را به چیزی می خوانند که مایه حیات شماست، استجابت کنید. [27] جهاد را حق انسانیت دانسته و بیان می کند: «آیه، جهاد و قتالی که مومنین را بدان می خواند، زنده کننده مومنین خوانده است و معنایش این است که قتال در راه خدا چه به عنوان دفاع از مسلمین و چه قتال ابتدایی باشد، در حقیقت دفاع از حق انسانیت است و آن حق عبارت است از حقی که در حیات خود دارد. پس شرک به خدای سبحان، هلاک انسانیت و مرگ فطرت و خاموش شدن چراغ درون دل هاست و قتال که همان دفاع از حق انسانیت است. از این جاست که هر خردمند هوشیار متوجه می شود که اسلام به منظور تطهیر زمین از لوث مطلق شرک و خالص ساختن ایمان به خدای سبحان باید حکمی دفاعی داشته باشد؛ چون قتال (در آیات جهاد) برای از بین بردن شرک های علنی و وثیت بود.» [28]
بنابراین جهاد از حقوق انسانیت است و دفاع از این حق انسان ها خشونت نیست.
4- جهاد برای حمایت از مظلومان
حمایت از مظلومان در مقابل ظالمان، یک اصل اسلامی است؛ حتی اگر به جهاد منتهی گردد. اسلام اجازه نمی دهد که مسلمانان در برابر فشارهایی که به مظلومان جهان وارد می شود، بی تفاوت باشند و این دستور یکی از ارزشمندترین دستوران اسلامی است که از حقانیت این آیین خبر می دهد.
خداوند می فرماید: {أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُم ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللهَ عَلَی نَصرِهِم لَقَدِیر}؛[29] به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده؛ چرا که مورد ستم قرار گرفته اند و خدا بر یاری آنها توانسات.
در سوره نسا می خوانیم: {وَ ما لَمُم لاتُقاتِلُونَ فِی سَبیلِ اللهِ و المُستَضعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الوِلدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخرِجنا مِن هذِهِ القَریَهِ الظَّالِمِ أَهلُها وَ اجعَل لَنا مِن لَدُنکَ وَلیَّاً وَ اجعَل لَنا مِن لَدُنکَ نَصیراً}؛[30] چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکانی که (به دست ستمگران) تضعیف شده اند، پیکار نمی کنید؛ همان افراد (ستمدیده ای) که می گویند: خدایا! ما را از این شهر (مکه) که اهلش ستمگرند، بیرون ببر، و برای ما از سوی خود، ولیّ قرار ده، و برای ما از سوی خود یار و یاوری معیّن فرما.
به این ترتیب، قرآن از مسلمانان می خواهد که در راه خدا و برای یاری مستضعفان مظلوم، جهاد کنند و با توجه به این که در آیه فوق، قید و شرطی نیست، این مظلومان و مستضعفان در هر نقطه جهان باشند، باید از آنها دفاع کرد.
بنابراین، دفاع از مظلومان که اسلام بدان سفارش کرده، از سوی خرد و خردمندان نیز پذیرفته شده است. مطابق عقل سلیم مظلومانی که مورد تجاوز ظالمان قرار گرفته اند و هستی آنها در معرض نابودی قرار دارد، مجازند و حق دارند تا برای سرکوبی مهاجم دست به سلاح برده و دفع شر نمایند و چنین جهادی، خشونت ورزی شمرده نمی شود.
از این رو اسلام برخلاف انجیل کنونی که می گوید: «... هر کس که به رخساره راست تو طپانچه زند، رخساره دیگر را به سوی او بگردان»[31] چنین دستور اخلاقی نمی دهد؛ چرا که این دستور انحرافی باعث جرأت و جسارت ظالم و تجاوزگر است. حتی مسیحیان امروزین نیز هرگز به چنین دستوری عمل نمی کنند و کمترین تجاوزی را با پاسخی شدیدتر که آن هم برخلاف دستور اسلام است، جواب می دهند.
حکایت خشونت گرایی در عالم مسیحیت کم نیست و نمونه های بسیاری در انجیل دارد؛ برای مثال می گوید: «آن گاه سیحون با تمام قوای خود به مقابله ما برای جنگ کردن در «یاهص» بیرون آمدند و یهود، خدای ما، او را به دست ما تسلیم نموده او را با پسرانش و جمیع قومش زدیم و تمامی شهرهای او را در آن وقت گرفته، مردان و زنان و اطفال هر شهر را هلاک کردیم که یکی را باقی نگذاشتیم.» [32]
در پایان به گفته گوستاو لوبون خاورشناس فرانسوی اشاره می کنم، که دراین باره می نویسد: «زور شمشیر، موجب پیشرفت قرآن نگشت؛ زیرا رسم اعراف (مسلمانان) این بود که هر کجا را فتح می کردند، مردم آنجا را در دین خود آزاد می گذاردند. این که مردم مسیحی از دین خود دست برمی داشتند و به اسلام می گرویدند و زبان عربی را بر زبان مادری خود برمی گزیدند، به سبب عدل و دادی بود که از عرب های فاتح می دیدند و مانندش را از زمام داران پیشین خود ندیده بودند.»[33]
نتیجه
از آن چه بیان شد، روشن می شود که اسلام جهاد را با اصول صحیح، منطق عقل و فطرت هماهنگ ساخته است. جهاد، چه در راه دفاع از جامعه اسلامی و چه دفاع از حقوق مظلومان یا برای حفظ هستی اسلام یا در راه تبلیغ و استقرار و گسترش اسلام صورت گیرد، در هر صورت دفاع از حقوق انسانی و اهداف والایی را دنبال می کند که در جهت رشد و تکامل انسان هاست.
منابع برای مطالعه بیشتر
1. شهید مطهری، مرتضی، جهاد، انتشارات صدرا، چاپ هفتم، پائیز 1373.
2. عبدالمحمدی، حسین، تسامح و تساهل از دیدگاه قرآن و عترت (ع)، انتشارات ظفر، چاپ اول، 1381.
3. تسامح آری یا نه؟ مجموعه مقالات، دفتر نخست، موسسه فرهنگی اندیشه معاصر، قم، نشر خرم، 1377.
________________
[1]. {وَالعَادِیَاتِ ضَبحاً} سوره عادیات، آیه 1.
[2]. نسأ، آیه 95.
[3]. به نقل از قاموس قرآن، ص 78.
[4]. حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 21، ص 3.
[5]. مجمع البحرین، ج 6، ص 243.
[6]. New catholic encylopedian, volume 14, p, 162.
[7]. محمدسعید، حنایی کاشانی، نشریه، نامه فرهنگ شماره 28، ص 61.
[8]. واژه «مداهنه» که از دهن به معنای سازش کاری گرفته شده، در مواردی با تولرانس غربی هم خوانی دارد.
[9]. فرهنگ معین، الاقرب الموارد، ذیل ماده سهل.
[10]. همان.
[11]. عبدالرحمن البدوی، موسوعه الفلسفیه، ج 1، ص 58.
[12]. آل عمران، آیه 159.
[13]. مزمل، آیه 10.
[14]. بقره، آیه 109.
[15]. نساء، آیه 77.
[16]. جنگ در اسلام دارای آداب ویژه ای است. برای مثال یک مبارز مسلمان، حق ندارد از طریق بستن آب به روی دشمن یا آلوده کردن آن، پیروزی به دست آورد. همچنین حق ندارد اسیر و مجروح را بکشد یا کودکان و زنان را آزار دهد. بنابراین، اسلام پیروزی از هر راهی را مطلوب نمی داند، بلکه استخدام وسیله مناسب و پاس داشتن ارزش های انسانی و فضایل اخلاقی را ضروری می داند.
[17]. حر عاملی، وسائل الشیعه، کتاب جهاد، باب 1 از ابواب جهاد العدو و یناسبه، حدیث 2 و 16.
[18]. توبه، آیه 73، {یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الکُفّارَ وَ المُنافِقِینَ وَاغلُظ عَلَیهِم وَ مَأوَاهُم جَهَنَّمُ و بِئسَ المَصیرُ}.
[19]. توبه، آیه 123، {یَا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذینَ یَلُونَکُم مِنَ الکُفَّارِ وَلیَجِدُوا فِیکُم غِلظَهٌ وَاعلَمُوا أَنَّ الله مَعَ المُتَّقینَ}.
[20]. {فَإِنَّمَا عَلَیکَ البَلاَغُ وَ عَلَینَا الحِسَابُ}؛ در هر حال تو فقط مأمور ابلاغ هستی؛ و حساب (آنها} برماست.
[21]. بقره، آیه 191.
[22]. بقره، 217.
[23]. بقره، آیه 193.
[24]. حج، آیه 40.
[25]. حج، آیه 38.
[26]. بقره، آیه 194.
[27]. انفال، آیه 24.
[28]. تفسیر المیزان، ج 2، ص 98.
[29]. حج، ایه 39.
[30]. نساء، آیه 75.
[31]. انجیل متی باب پنجم، شماره 39.
[32]. سفر تثنیه، فصل 2، بند 32-34.
[33]. گوستاولون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سیدهاشم حسینی، ج 1، ص 141