مقدمه

بحث خلافت و جانشینی امام علی(ع)، از زمان پیامبراکرم(ص) مطرح بوده است. حضرت هیچ گاه مسئله ای به این مهمی را مبهم و مسکوت نگذاشته است؛ پس از رحلت آن حضرت، وقتی مسئلهْ خلافت و جانشینی به مرحلهْ­ عملی می­رسد، قضیه­ای به این روشنی، بنابه عواملی، منجر به اختلاف آراء و عقاید بین مسلمانان شده و سؤالات گوناگونی را تاکنون در موضوع جانشینی رسول خد(ص) درپی داشته است و تألیفات گسترده­ای را به خود اختصاص داده است.

امامان معصوم(ع) و دانشمندان، با استشهاد به آیات قرآن کریم، سنت نبوی و شواهد مورد اطمینان تاریخی، هیچ گونه شبهه، پرسش و توجیه مطرح شده از سوی مخالفان را بی پاسخ نگذاشته و به خوبی، به روشن گری ابعاد قضیه پرداخته اند. از  این رو، پرسش بالا، در ادامهْ سؤالاتی که تاکنون مطرح شده، ارائه گردیده است و بعد از این نیز سؤالات متعدد دراین باره مطرح خواهد شد.

پاسخ:

پرسش مطرح شده، در واقع از دو بخش تشکیل شده است. برای پاسخ این سؤال، سه احتمال وجود دارد:

1. هر دو قسمت، سؤال واقع نشده باشد؛

2. یک بخش سؤال واقع شده باشد؛

3. هر دو قسمت سؤال واقع شده باشد.

حقیقت این است که رسول خد(ص) امیرالمؤمنین(ع) را هم به عنوان خلیفه و هم به عنوان فرد شایسته پس از خودش معرفی کرده است. بنابراین، به معرفی امام علی(ع)، از دیدگاه پیامبر(ص)، به عنوان فرد شایسته و خلیفه به صورت اختصار می پردازیم :

الف) معرفی امام علی(ع) به عنوان فرد شایسته

امام علی(ع) دارای شخصیت و امتیازات منحصر به فردی است که دیگران از داشتن آنها بی بهره اند؛ ازاین رو، آگاهی از تمام فضایل و مناقب آن حضرت، فقط برای خدا و پیامبر اسلام ممکن است. چنان­که پیامبراکرم(ص) فرمود:«ای علی ! جز خدا و من [پیامبر]، کسی دیگر توان شناخت حقیقی تو را ندارد.»[1]

1. علی(ع) بهترین بشر

امام علی(ع)، درکلام رسول خد(ص) به عنوان بهترین انسان معرفی شده است. پیامبراکرم(ص) فرمود: «علی(ع) بهترین بشر است و هرکس در آن شک کند، کافر است.»[2]

2. علی(ع) داناترین مردم

امام علی(ع) داناترین مردم و بهترین قاضی امت است. رسول خد(ص) فرمود: «داناترین فرد امتم پس از من، علی فرزند ابوطالب است.»[3] و نیز فرمود: «علی، فرزند ابوطالب، داناترین مردم به خدا و مردم است. بیش از همه، اهل«لااله الاالله» را دوست دارد و بزرگشان می­دارد.»[4] پیامبر(ص) دربارهْ قضاوت امام علی(ع) می­فرماید: «علی پس از من، بهترین قاضی و عالم ترین فرد امتم است.»[5]

3. حق با علی(ع)

بین امیرالمؤمنین(ع) و حق، جدایی امکان پذیر نیست؛ رسول خد(ص) فرمود: «علی با حق وحق با علی است و هرگز از هم جدا نمی­شوند تا روز قیامت بر لب حوض [کوثر] نزد من  آیند.»[6]

4. قرآن با علی(ع)

بین امیرالمؤمنین(ع) و قرآن­کریم جدایی ممکن نیست. پیامبراکرم(ص) فرمود: «علی با قرآن و قرآن با علی است و هرگز از هم جدا نمی­شوند تا کنار حوض نزد من­ آیند.»[7]

5. دوستی علی(ع) معیار شناخت

از منظر رسول خد(ص)، دوستی امیرالمؤمنین(ع) معیار شناخت مؤمن از منافق است. «ای علی! مؤمن، تو را دشمن نمی­شمارد و منافق، دل به دوستی تو نمی­سپارد.»[8]

6. علی(ع) درِ دانش

هرکی بخواهد وارد شهر علم و حکمت رسول خد(ص) شود، باید از دروازهْ آن یعنی امیرالمؤمنین وارد شود. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «من شهر علمم و علی دروازهْ آن است. پس هرکه علم می خواهد، باید از دروازهْ آن، درآید.»[9] هم چنین فرمود: «من سرای حکمتم و علی در آن است.»[10]

7. علی(ع) عصاره فضایل

امیرالمؤمنین(ع) عصارهْ فضایل برگزیدگان عالم از آدم تا خاتم، نخبهْ اولیا، وارث رسولان و مخلوق بی همتای الهی است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «هرکس بخواهد آدم را در علمش، نوح را در تقوایش، ابراهیم را در شکیبایی­اش، موسی را در هیبتش و عیسی را در عبادتش بنگرد، باید به علی فرزند ابو طالب(ع) نظر کند.»[11]

8. فضایل بی شمار علی(ع)

فضایل امام علی(ع)، قابل شمارش نیست؛  رسول خد(ص) می­فرماید: «اگر تمام درختان قلم، دریاها مرکّب، جنیان حسابگر، تمام انسان­ها نویسنده شوند، ­توان شمار فضایل علی فرزند ابوطالب را ندارند.»[12]

ب) تعیین امام علی(ع) به عنوان جانشین

پیامبراکرم(ص) در موارد مختلف، امام علی(ع) را به عنوان جانشین پس از خود تعیین کرده است که به صورت اختصار ذکر می­شود:

1. علی(ع) وارث و جانشین

پیامبر(ص) در سال سوم بعثت، پس از نزول  آیه  شریفه { وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَک الأَقْرَبِینَ }؛ «خویشان نزدیک تر خود را انذار کن»[13] بنی عبدالمطلب را که چهل نفر بودند دعوت کرد؛ روز دوم بعد از صرف نهار به آنها فرمود: کدام­یک از شما مرا یاری می کنید و به من ایمان می­آورید تا برادر و جانشین بعد از من باشد. امیرالمؤمنین(ع) برخواست و گفت: ای رسول خدا! من حاضرم تو را در این راه یاری دهم؛ پیامبر(ص) فرمود: بنشین. سپس دوباره سخنش را تکرار کرد؛ کسی غیر از علی(ع)، پاسخ مثبت نداد. پیامبر(ص) فرمود: بنشین. بار سوم رسول خد(ص) سخن خود را تکرار کرد، این بار هم فقط امام علی(ع) برخواست و آمادگی خود را برای یاری و همراهی پیامبر اعلام کرد. آن گاه پیامبر اکرم(ص) فرمود: «این علی برادر، وصی، وارث و جانشین من در میان شما پس از من می باشد.»[14]

2. علی(ع) جانشین پیامبر(ص) در مدینه

رسول خد(ص) هنگام رفتن به «غزوه تبوک»، امیرالمؤمنین(ع) را جانشین خود در مدینه تعیین کرد. امام علی(ع) گفت: «آیا مرا در بین کودکان و زنان برجای می نهی؟» پیامبر(ص) فرمود: «آیا خشنود نیستی که برای من همانند هارون برای موسی باشی، جز آن که هیچ پیامبری بعد از من نخواهد بود؟»[15]

3. علی(ع) جانشین پیامبر(ص) در غدیر

آیه شریفه {الْیَوْمَ أَکْمَلْت لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتمَمْت عَلَیْکُمْ نِعْمَتى وَ رَضِیت لَکُمُ الاسلَمَ دِیناً}[16]؛ به اتفاق مفسران در حجه الوداع و چند ماه قبل از رحلت پیامبر اکرم(ص) نازل شده است. پس از اشاره به ناامیدی کفّار از آسیب پذیری اسلام {الْیَوْمَ یَئس الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلا تخْشوْهُمْ وَ اخْشوْنِ}[17]؛ تأکید می کند که امروز دین شما را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم.

با توجه به روایات فراوانی که در شأن نزول این آیه وارد شده است، روشن می­شود که «اکمال و اتمام» همراه با ناامید شدن کفار از آسیب پذیری اسلام، با نصب جانشین برای پیامبر اکرم(ص) از طرف خدای متعال،  بوده است؛ زیرا دشمنان اسلام، انتظار داشتند که بعد از وفات پیامبر(ص)،  به خصوص با توجه به  این­که فرزند ذکوری نداشتند،  اسلام بدون سرپرست بماند و در معرض ضعف و زوال قرار بگیرد، ولی با نصب جانشین برای وی،  دین اسلام به کمال و نعمت الهی به سرحد تمام رسید.[18]

پیامبر اکرم(ص) هنگام بازگشت از حجه الوداع،  همه حاجیان  را  در محل «غدیر» جمع کرد  و ضمن ایراد خطبه مفصلی، امام علی(ع) را برای همه حاضران به عنوان جانشین خود، معرفی کرد و همه با آن حضرت بیعت کردند.

علامه امینی در کتاب الغدیر، حدیث غدیر را از 110 صحابی و 84 تابعی و360 دانشمند معروف نقل کرده و آن­را از متواترات تاریخ به شمارآورده است، به طوری که سند آن، خدشه ناپذیر است.

دیگر احادیث

1. در روایاتی از بزرگان اهل سنت، مثل حموینی آمده است که ابوبکر و عمر پس از نصب امام علی(ص)، به عنوان رهبر و پیشوای مسلمانان،  از آن حضرت پرسیدند که آیا این ولایت مخصوص علی(ع) است؟ پیامبر(ص) در پاسخ فرمود:  «مخصوص علی(ع) و اوصیای من تا روز قیامت است.»  پرسیدند: اوصیای شما چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: «علی برادر، وزیر، وارث و جانشینم در میان امتم و ولیّ هر مؤمن پس از من است. پس از او فرزندم حسن و سپس فرزندم حسین و آن گاه نُه نفر از فرزندان حسین یکی پس از دیگری است که قرآن با آنان و آنان با قرآنند، هرگز از هم جدا نمی­شوند تا این که کنار حوض بر من وارد شوند.»[19]

طبق این حدیث، پیامبر اکرم(ص) در جواب خلیفه اول و دوم، تصریح به خلافت و جانشینی امام علی و امامان(ع) بعد از آن حضرت، کرده است.

2. هنگامی­که آیه {یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنوآ اَطیعُواللهَ وَاَطیعُوالرَّسُولَ وَاُولیِ الْأَمْرِ مِنْکُمْ}[20] نازل شد و پیروی از «اولواالامر» به طور مطلق، واجب گردید و اطاعت ایشان،  هم سنگ اطاعت پیامبراکرم(ص) قرار داده شد، جابر بن عبدالله انصاری از رسول خد(ص) پرسید که: «اولواالامر» که اطاعتشان مقرون به اطاعت شماست چه کسانی هستند؟ حضرت در پاسخ فرمود: «ای جابر! آنان جانشینانم و پیشوایان مسلمانان پس از من می باشند. اول آنان علی فرزند ابوطالب و پس از او، حسن و سپس حسین و آن گاه علی بن حسین و بعد از او محمدبن علی که در تورات باقر شناخته شده است. ای جابر ! در آینده نه چندان دور او را خواهی دید، آن گاه را که دیدارش کردی، سلام مرا به او برسان و پس از او، جعفر بن محمد و آن­گاه موسی بن جعفر و پس از او، علی بن موسی و بعد از او، محمدبن علی و پس از وی، علی بن محمد و آن­گاه حسن بن علی  و پس از او، همنام و هم کنیه ام، حجت خدا در زمینش و باقی مانده خدا در میان بندگانش، فرزند حسن بن علی است...»[21] در این حدیث نیز به خلافت و امامت امام علی و امامان(ع) بعد از آن حضرت تصریح شده و از تک تک آن حضرات، نام برده شده است.

3. پیامبر اکرم(ص) درخطبهْ معروف شعبانیه، به خلافت و جانشینی امیرالمؤمنین(ع) بعد از خودش تصریح دارد: «خداوند تبارک و تعالی من و تو را از نور خودش آفرید و برگزید، آن گاه مرا برای نبوت و تو را برای امامت اختیار کرد، کسی­که امامت تو را انکار کند، همانا نبوت مرا انکارکرده است. ای علی ! تو وصی و وارثم و پدر فرزندانم و همسر دختر منی، امر تو امر من و نهی تو نهی من است. سوگند به خدایی که مرا به نبوت برانگیخت و بهترین نیکوکاران قرار داد، همانا تو حجت خدا بر خلقش و امین خدا بر سرّش و جانشین خدا بر بندگانش هستی.»[22]

براساس این خطبه، انکار خلافت و جانشینی امیرالمؤمنین(ع) بعد از پیامبر(ص) انکار نبوت آن حضرت است.  امر و نهی امام علی(ع) امر و نهی پیامبر(ص) است. در این حدیث تصریح به خلافت و جانشینی امام علی(ع) از طرف خدا شده است.

نتیجه گیری

تحقیق و بررسی در منابع معتبر فریقین، نشان می­دهد که پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع) را به عنوان فرد شایسته و جانشین و خلیفه بعد از خود برای امت اسلامی معرفی کرده است. معرفی امام علی(ع) برای مسلمانان از طرف پیامبر(ص) به طور کامل  امر منطقی است؛ زیرا شخصیتی که بعد از رسول خد(ص)، شایستگی رهبری امت را دارد، فقط امام علی(ع) و فرزندانش هستند که در موارد گوناگون از سوی رسول خد(ص) معرفی شده اند.

البته معرفی امام علی(ع) از سوی رسول خد(ص)،  به عنوان فرد شایسته و جانشین پس از خود و بیان فضایل منحصر به فرد آن حضرت،  بدین معنا نیست که مردم از تمامی شایستگی­ها و فضیلت های منحصر به فرد آن حضرت به کلی آگاه نبودند. شناخت شخصیت واقعی امام علی(ع) فقط برای خدا و رسول ممکن است. امام علی(ع)،  در دوران پیامبراکرم(ص) ، در عمل،  شایستگی های خود را در عرصه­های مختلف برای همگان ثابت کرد. رسول خد(ص) برای این که جای هیچ گونه اعتراضی برای مخالفان امیرالمؤمنین(ع) نسبت به جانشینی آن حضرت باقی نماند، ایشان را هم به عنوان فرد شایسته و هم به عنوان جانشین و خلیفه بعد از خود،  در موارد مختلف، معرفی کرد.

منبع برای مطالعه بیشتر

1. عبدالصالح انتصاری، غدیر خم و پاسخ به شبهات از کتب اهل سنت، قم، انتشارات داوری، 1381، ج2،1.

2. علامه امینی، الغدیر، ترجمه محمدتقی واحدی، قم، بنیاد بعثت، 1386، ج1.

3. محمد باقر انصاری، اسرار غدیر، قم، انتشارات تک، 1427ق.

 

_________________________________

[1]. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج39، ص84..

[2]. علاءالدین علی المتقی بن حسام الدین متقی هندی، کنزالعمال، تحقیق، شیخ بکری حیانی، ج11، ص625، ح33045؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ج1، ص155.

[3].علاءالدین علی المتقی بن حسام الدین متقی هندی، همان، ص615، ح32977؛ موفق بن احمد خوارزمی، المناقب، تحقیق: شیخ مالک محمودی، ص82؛ ابراهیم بن محمد جوینی حموینی، فرائد السمطین فی فضائل المرتضی والبتول والسبطین ولأئمه من ذریتهم، تحقیق: محمد باقر محمودی، ج1، ص97؛ علی بن عیسی اربلی،همان، ج1، ص111.

[4]. علاء الدین بن علی متقی هندی، همان، ج11، ص625، ح32980.

[5]. محمد بن علی صدوق، الامالی،.ص440، ح20؛ موفق بن احمد خوارزمی، همان، ص81؛ ح66؛ محمدبن محمد حاکم نیشابور؛ المستدرک علی الصحیحین؛ تحقیق؛ دکتر یوسف مرعشلی؛ بیروت: دارالمعرفه، 146ق؛ ج3،ص135؛ احمد بن عبدالله طبری؛ زخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ص83؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج2، ص338؛ علی بن عیسی اربلی، همان، ج1، ص111.

[6]. ابوالقاسم علی بن الحسن ابن عساکر، تاریخ دمشق (ترجمه الامام علی بن ابی طالب(ع))، تحقیق، محمد باقر محمودی، ج3، ص117؛ قاضی نورالله تستری، الصوارم المهرقه فی نقد الصواعق المحرقه، تحقیق، سید جلال الدین المحدث، ص148؛ شیخ سلیمان بن  شیخ  ابراهیم قندوزی حنفی، ینابع الموه، تصحیح وتعلیق: علاء الدین اعلمی، ج1، ص104.

[7]. همان؛ ج1، ص104؛ جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الجامع الصغیر، ج2، ص177.

[8]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، ج18، ص173؛ شیخ سلیمان بن شیخ ابراهیم قندوزی حنفی، همان، ج1، ص56؛ احمد بن حنبل، مسند احمد؛ ج1، ص84؛ احمد بن شعیب نسائی، سنن نسائی، ج2، ص116؛ ، سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، تحقیق: حمدی عبدالمجید سلفی، ج2، 321؛ محمد بن عیسی ترمذی، سنن ترمذی، تحقیق: عبدالوهاب عبداللطیف؛ ج5، ص306؛ شهاب الدین ابی الفضل احمد بن علی بن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج2،ص446.

[9]. علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین متقی هندی، همان، ج11، ص615، ح32979؛ شیخ سلیمان بن شیخ ابراهیم قندوزی حنفی، همان، ج1، ص84؛ موفق بن احمد خوارزمی، همان، ص200؛ شیخ جعفر الغطاء کاشف الغطاء، کشف الغطاء، ج1، ص11؛ محمد بن علی شیخ صدوق؛ همان؛ ص561؛ امین الاسلام فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری،  ص159؛ سلیمان بن احمد طبرانی، همان، ج11، ص55؛ شهاب الدین ابی الفضل احمد بن علی بن حجر ابن حجر عسقلانی؛ همان؛ج1، ص197؛ قاضی نورالله تستری، همان، ص132؛ جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، همان، ج1، ص415؛ علی بن عیسی اربلی، همان، ص111.

[10]. متقی هندی، همان، ج11، ص600، ح32889؛ قندوزی حنفی، همان، ج1، ص84؛ ابن حجر عسقلانی، همان، ج4، ص144؛ خوارزمی، همان، ص83؛  حاکم نیشابوری، همان، ج3، ص126؛ تستری، همان، ص133؛ سیوطی، همان، ج1، ص415، ح2705؛ ترمذی، همان، ج5، ص301؛ اربلی، همان، ج1، ص111.

[11]. اربلی، همان، ج1، ص 111.

[12]. قندوزی حنفی، همان، ج1، ص144؛ ابن حجر عسقلانی، همان، ج5، ص62.

[13]. شعراء، آیه 214.

[14]. برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به: علامه امینی، الغدیر؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج2، صص 62 و 63؛ علی بن ابی الکرم محمد ابن اثیر، الکامل فی التاریخ،  ج2، صص 41و42؛ احمد بن حنبل، همان، ج1، ص111؛ شهاب الدین بن حجر ابن حجر عسقلانی، مقدمه فتح الباری شرح صحیح بخاری، ج8، ص114؛ جارالله محمود بن عمر زمخشری خوارزمی،  الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ج1، ص347؛ متقی هندی، همان، ج13، ص131، ح36419؛ نورالدین علی بن ابی بکر هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج8، ص302؛ احمد بن عبدالله طبری، همان، ص71؛ قندوزی حنفی، همان، ج1، ص312؛ ابن ابی الحدید، همان، ج13، ص210.

تحقیق نشان می­دهد که حدیث یوم الدار، تواتر معنوی دارد؛ چون از جهت متن در تمام منابع یکسان نیست.

[15]. احمد بن حنبل، همان، ج1، ص177؛ محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج3، ص58؛ قندوزی حنفی، همان، ج1، ص59، مسلم بن الحجاج نیشابوری،  صحیح مسلم، ج7، ص120؛ محمد بن اسحاق ابن هشام،  سیره ابن هشام، تحقیق: محمد محی الدین عبدالحمید، ج4، ص947؛ نورالدین علی بن ابی بکر هیثمی، همان، ج9، ص109؛ متقی هندی، همان، ج13، ص106، ح36345؛ حاکم نیشابوری، همان، ج3، ص109؛ شمس الدین محمد بن احمد ذهبی، سیراعلام النبلاء، تحقیق: شعیب الأرنؤوط و حسین الاسد، ج1، ص142؛ سیوطی، همان، ج2، ص177؛ خوارزمی، همان، ص199؛ احمد بن عبدالله طبری،  همان، ص87؛ ترمذی، همان،  ج5، ص302؛ احمد بن  یحیی‌  بلاذری،  انساب الاشراف، ج1، ص217.

[16]. مائده، آیه3.

[17]. همان.

[18]. محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص312.

[19]. جوینی حموینی، همان، ج2، ص66؛ ابوالمکارم سید هاشم بن سید سلیمان بحرانی، غایه المرام وحجه الخصام فی تبیین الامام من طریق الخاص والعام، تحقیق: سید علی عاشور، ج1، ص139و140.

[20]. نساء، آیه 59.

[21]. سید هاشم بن سید سلیمان بحرانی، همان، ج3، ص113؛ قندوزی حنفی، همان، ج3، ص399؛ اربلی، همان، ج3، ص316؛ محمد بن حسن حرعاملی، اثبه الهده بالنصوص والمعجزات، ج3، ص123.

[22]. قندوزی حنفی، همان،  ج1، ص63.