مقدّمه
اصل پیوند و پیوستگی بین زن و مرد از اموری است که نه تنها طبیعت بشری بلکه طبیعت حیوانی با رساترین وجه آن را توجیه و بیان میکند و از آنجا که اسلام دین است فطری که قوانینش از سوی بهترین آفریدگار «فَتَبَارَکَ اللهُ أَحسَنُ الخَالِقِین؛[1] بر زیربنای محکم و ریشهدار فطرت بنا شده و مقرّرات نجاتبخشش خواستهها و کششهای فطری و نهادی انسان را در بردارد؛ نه تنها این پیوند مقدّس را تأیید کرده و خلقت همسران را از نشانههای قدرت و عظمت خود معرّفی نموده است: «وَ مِن آیاتِهِ أَن خَلَقَ لَکُم مِن أَنفُسِکُم أَزوَاجاً»[2] و دو همسر(زن و شوهر) را در نهایت نزدیکی و همدلی معرّفی کرده است: «هُنَّ لِباسٌ لَکُم وَ أَنتُم لِباسٌ لَهُنَّ».[3] تا در کنار همدیگر نهایت آرامش را احساس کنید: «لِتَسکُنُوا إِلَیها»[4] و برای تضمین بقای این آرامش بین شما مودّت و رحمت قرار داد: «وَجَعَلَ بینَکُم مَوَدَّةً وَرَحمَةً».[5] بلکه ازدواج مکرّر و چند همسری را نیز تجویز کرده است، تا بندگانش به وسیلة ازدواج و تولید نسل به کمال رسیده و انسانیت آنها تمام گردد. اکنون این پرسش مطرح میشود که چرا مرد میتواند همسران متعدد تا چهار زن (نه بیشتر) بگیرد اما زنان نمیتوانند همزمان چندین شوهر داشته باشند؟ این مسئله با عدل خداوند که انسان را چه مرد و چه زن، آزاد آفریده چگونه سازگاری دارد؟
پاسخ:
انسان از قدیم الأیّام و در بیشتر امتهای قدیم همچون مصر، هند، روم، فارس و یونان تعدد زوجات را قسمت خود کرده بود و چه بسا بعد از گرفتن یک همسر و برای اینکه او تنها نماند، مصاحبانی در منزل میآوردند تا مونس همسرشان باشند و در بعضی امتها به عدد معیّنی منتهی نمیشد به عنوان مثال یهودیان و اعراب گاه میشد که با ده زن و یا بیست زن و یا بیشتر ازدواج میکردند.[6] به عنوان مثال مردی به نام غیلان بن سلمة ثقفی در حالی مسلمان شد که دستکم دارای 10 همسر بود آنـگاه پیامبر(ص) به او فرمود: «إِختَرمِنهُنَّ أَربَعاً وَ فَارِق سَائِرَهُنَّ؛ چهار تا را اختیار کن و نگهدار و مابقی را رها کن».[7] یا از قیس بن حارث روایت شده که وقتی مسلمان شدم 8 زن داشتم نزد رسول خدا(ص) آمدم جریان را تعریف کردم حضرت فرمود: «فقط چهار تا را اختیار و بقیه را آزاد کن و من نیز این کار را کردم».[8]
بنابراین تعدد زوجات یا چند همسری از پیشنهادات و ابتکارات آیین اسلام نیست، بلکه اسلام آن را در چارچوبة ضرورتهای زندگی انسانی محدود ساخته و برای آن قیود و شرایط سنگینی قائل شده است.[9] از جملة شرایط چند همسری در اسلام رعایت عدالت از سوی شوهر بین همسران است. چنانکه قرآن کریم در آیة سوّم سورة مبارکة نساء قانون چند همسری را به شرط اجرای عدالت تجویز نموده و اینگونه میفرماید: «فَانکِحُوا مَاطَاب لَکُم مِنَ النِّسَاءِ مَثنَی وَ ثُلَاثَ وَ رُباعَ فَإِن خِفتُم أَلَّا تَعدِلُوا فَوَاحِدَةً؛ با زنانی که یر شما حلال است ازدواج کنید، دو یا سه و یا چهار همسر بر گزینید و اگر میترسید عدالت را رعایت نکنید یک همسر بگیرید».[10]
کلمة «مثنی» بر وزن مَفعل و کلمة «ثلاث» و «رباع» بر وزن فُعال است، و این دو وزن (مفعل و فُعال) در باب اعداد دلالت بر تکرار مادّه میکند، در نتیجه معنای مثنی «دوتا دوتا» و معنای «ثلاث» «سه تا سه تا» و معنای «رباع» «چهارتا چهارتا» است و چون خطاب آیه عموم مردم است نه یک نفر، لذا هر یک از این کلمه را با حرف «واو» که به معنای تفصیل است جدا کرده تا تخییر را افاده کند، به این معنا که هر یک از مؤمنین اختیار دارند در اینکه دو، یا سه و یا چهار همسر برای خود انتخاب کنند.[11] البته این مطلب باید در نظر باشد که واو در آیه «مثنی و ثلاث و رباع» برای جمع بین نه همسر که حاصل جمع میان عدد دو، سه و چهار است، نیست بلکه «واو» همچنان که بیان شد به معنای تفصیل مطلب است، از آنجا که کل مردم مخاطب میباشند عددهای دو، سه و چهار در قالب کلماتی ادا و بیان شده که بیانگر تکرار است که عبارتند از: «مثنی و ثلاث و رباع».
فضل بن حسن طبرسی، در مجمع البیان نیز یادآور همین مطلب شده که جمع بین «نه» همسر به هیچ وجه قابل قبول نیست، زیرا کسی که میگوید: «مردم دو یه دو و سه یه سه و چهار یه چهار وارد شهر شدند، هیچ شنوندهای از کلام او چنین استفاده نمیکند که پس جمعاً نه نفر داخل شدهاند. زیرا اگـر گوینده منـظورش این میبود خود کلمه «نه» یا «تسع» را به کار میبرد و کلام خدای عزّ و جلّ بزرگتر از آن است که مرتکب چنین پیچیدگی و انحرافی بشود».[12]
فلسفه یا ضرورت چند همسری در اسلام
زمانی که ما نیاز اجتماع را در نظر بگیریم و عقل خود را میزان سنجش قرار دهیم فلسفة چند همسری و تعدد زوجات را در اسلام به دلائل زیر به روشنی در مییابیم:
1. طبق آمار موجود همیشه تعداد زنان بیشتر از مردان است، به عنوان مثال آماری که روزنامة اطّلاعات چاپ تهران مؤرّخة سه شنبه 11/10/ 1335 از مرکز آمار کشور فرانسه نقل کرده است، خلاصة آن چنین است که در فرانسه در برابر هر صد نفر نوزاد دختر، صد و پنج نوزاد پسر متولد میشود اما در عین حال آمار زنان روز به روز بیشتر از مردان میشود و از چهل ملیون نفوس فرانسه طبق آمار تولد فوق، باید بیش از بیست ملیونش مرد باشد اما یک ملیون و هفتصد و شصت و پنج هزار نفر زن (1765000) بیشتر از مردان است و علت این امر این است که پسران و مردان مقاومتشان در برابر بیماریها کمتر از دختران و زنان است و به همین جهت از ولادت تا 19 سالگی، پسران پنج در صد بیش از دختران میمیرند، آنگاه مؤسسة مذکور آمار را در ناحیه نقص ادامه میدهد و از سن 25 سالگی تا 30 سالگی شروع میکند تا 60 و 65 سالگی و نتیجه میگیرد که در 60 و 65 سالگی در برابر یک ملیون و پانصد هزار زند تنها هفتصد و پنجاه هزار مرد، باقی میماند و بس.[13]
2. در کشور آلمان بعد از جنگ دوم جهانی که مردهای بسیاری در اثر جنگ و کشتار از بین رفتند نیاز شدیدی به این مسئله (قانون چند همسری) احساس شد و جمعی از متفکّران آنها را وادار ساخت که برای چارهجوئی و حل مشکل زنان بیوه و بیسرپرست و حل غریزة جنسی آنها در مسئلة ممنوعیت تعدد همسر، تجدید نظر کنند و حتی برنامة تعدد زوجات اسلام را از دانشگاه «ألأزهر» مصر خواستند و تحت مطالعه قرار دادند، ولی در برابر حملات کلیسا[14] مجبور به متوقف ساختن این برنامه شدند و نتیجة آن همان فحشای وحشتناک و رفتارهای پر خطری بود که دامنگیر سراسر کشورهای اروپای شده و همچنان این وضع ادامه دارد و الان قبح و زشتی خود را از دست داده و باب روز هم شده است.[15]
3. دختران از نظر خلقت زودتر به بلوغ جنسی دست مییابند و اغلب در پنجاه سالگی به حد یائیسگی میرسند. طبعاً رحم زن در این سن بازنشستگی خود را از پذیرش و پرورش فرزند اعلام میکند، در حالی که مردان در سن 15 سالگی به بلوغ میرسند و تا سن 90 یا 100 سالگی که عمر طبیعی است قدرت تولید مثلش باقی میماند، با توجّه به هردو طرف این قانون خلقت، اگر جلو تعدد زوجات گرفته شود به هر دو طرف ظلم شده و به معنای تعطیل شدن قانون فطرت است.[16]
4. تمایل برخی مردان را به تعدد همسر نمیتوان انکار کرد، اگر این تمایل جنبة هوس داشته باشد قابل ملاحظه نیست، اما اگر بر اثر عقیم بودن زن و علاقة شدید مرد به داشـتن فرزند کـه یکی از حکمتهای ازدواج نیز همین داشتن فرزند و بقای نسل آدمی از این طریق است این تمایل را موجه و منطقی میکند.[17]
5. گاهی بر اثر تمایلات و آمادگی شدید جنسی و عدم توانائی همسر اوّل بر انجام این خواستة غریزی، مرد خود را ناچار به ازدواج دوم میبیند، حتی اگر از طریق چند همسری و مشروع اشباع نشود، ممکن است از طریق نامشروع، اقدام کند، در این موارد نیز نمیتوان منطقی بودن خواستة مرد را انکار کرد.[18]
بنابر دلایل فوق میتوان گفت صاحب جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام استحباب نکاح بیش از یک زن را مطرح میکند و مینویسد: «اضافه بر یک زن برای کسانی که حاجت دارند مستحب است قطعاً و بدون حاجت مستحب بودنش اقوی است».[19] ایشان علت استحباب را تأسی به پیامبر(ص) میداند و از واژة انکحوا اقل مراتب امر استحباب را استفاده میکند و اطلاق بعضی روایات، تکثیر نسل امت اسلامی، و پیش آمد حاجت و عدم تمکن زن اوّل به خاطر عادت ماهانه یا مرض عنوان میکند.[20] در پایان گفتار خویش روایتی از حضرت امام صادق(ع) نـقل میکند که آن حضرت میفرماید: «فِی کُلِّ شَیئٍ إِسرَافٌ إِلَّا فِی النِّسَاء؛ در هر چیزی اسراف هست مگر در ازدواج[21] با زنان».[22]
از این رو، در کشورهای غربی که قانون تعدد همسر، منع قانونی دارد، عملاً در بسیاری از موارد ارتباط با زنان متعدد مرسوم است و یک مرد همزمان با زنان متعددی به نحوی ارتباط نامشروع دارد.
از اینرو، دانشمندی غربی «شوپنهاور» وجود چنین قانونی را برای همة جوامع بشری لازم میداند وی مینویسد: «قانون ازدواج اروپا، که مردان را ملزم میکند به یک زن اکتفاء کند بر اساس نامعقول و فاسدی بنا شده است».[23]
مؤرّخ نامدار فرانسوی «گوستاولوبون» قانون تعدد زوجات اسلام را که به صورت محدود و مشروط است، یکی از مزایای این آیین میشمارد و به هنگام مقایسة آن با رفتارهای پر خطر مردان اروپا با چندین زن مینویسد: «مسئلة تعدد زوجات یکی از رسـوم بسیار خـوبی است که فساد اخـلاقی را از مـیان دستهایی که آن را جایز میدانند برداشته و ارتباط خانوادهها را محکمتر میکند و چـنان احـترام و سعادتی به زن میبخشد که نظیرش در اروپا دیده نمیشود».[24]
تعدد زوجات و رعایت عدالت
چنانکه پیشتر اشاره شد تعدد زوجات یا چند همسری از پیشنهادات و ابتکارات اسلام نیست، بلکه اسلام آن را در چارچوبة ضرورتهای زندگی انسانی محدود ساخته و برای آن قیود و شرایط سنگینی قائل شده است. از جملة شرایط چند همسری در اسلام رعایت عدالت شوهر بین همسران است، قرآن چند همسری را مشروط به رعایت عدالت کرده و فرموده است اگر میترسید که قادر به اجرای عدالت میان همسران نیستید پس یک زن بیشتر نگیرید: «فَإِن خِفتُم أَلَّا تَعدِلُوا فَوَاحِدَةً».[25]
منظور از عدالت بین همسران که جزء شرایط چند همسری ذکر شده است عدالت در حریم قلبی و عواطف انسانی نیست چون عدالت در محبتهای قلبی از حیطة قدرت و اختیار انسان خارج است، از اینرو، قرآن کریم میفرماید: «وَلَن تَستَطِیعُو أَن تَعدِلُوا بینَ النِّسَاء وَلَو حَرَصتُم؛ شما هر قدر کوشش کنید نمیتوانید در میان همسران خود عدالت قلبی و مساوات را بر قرار سازید».[26] بنابراین، محبتهای قلبی و درونی مادامی که موجی ترجیح یعضی همسران بر بعضی دیگر از جنیههای عملی نشود ممنوع نیست، آنچه مرد به رعایت عدالت است عدالت در جنبههای عملی و خارجی از قبیل: همخوابی، وسایل زندگی، رفاه و فراهم آوردن وسایل آسایش است.
چنان که اسوة حسنة ما پیامیر اسلام(ص) یکی از ویژگیهایش رعایت چنین عدالتی در میان همسرانش بود.[27] آن حضرت(ص) در مواجهه و برخورد با همسرانش روش بدیعی به کار بست که در سیرة نورانیش جز عدالت، احترام، مهربانی، سازگاری و گذشت چیزی دیگری گذارش نشده است. نمونههایی از عدالت پیامبر(ص) در مورد همسران:
الف) پیامبر(ص)مهریة هریک از زنانش را چهار صد درهم (مَهرُالسُّنَّة) قرار داد و فرقی بین عایشه، حفصه، ام سلمه، سوده، میمونه، زینب، دختر جحش، و زینب دخترخزیمه نگذاشت و ملاحظاتی از قبیل قرشی و غیر قرشی، جوان و غیر جوان بیوه، و امثال آن را در مهریه دخالت نداد.[28]
ی) علاوه بر مهریه، از نظر نفقه و هزینة زندگی نیز پیامبر(ص) بین آنان رعایت برابری را از نظر دور نداشت؛ مثلاً پس از فتح خیبر به هرکدام صد وسق (هشتاد وسق خرما و بیست وسق جو) پرداخت کرد.[29]
ج) در تاریخ آمده است: عمر خلیفة دوم، در دوران خلافت خویش برای زنان پیامبر(ص) ده هزار درهم مقرر کرد اما برای عایشه امتیازی در نظر گرفته و برای او، دوازده هزار درهم مقرر نمود و برای سه تن از آنان یعنی جویریه، صفیه، و میمونه تنها شش هزار درهم. این کار مایة شگفتی آنان شد و اظهار نمودند: پیامیر(ص) در بین ما به عدالت رفتار میکرد، چرا تو تبعیض روا داشتهای؟! این اعتراض سبب شد عمر از سیاست ناعادلانه دست بر داشته و برای همة همسران پیامبر(ص) سهمی مساوی مقرّر نماید.[30]
د) پیامبر(ص) در برخورد و سرکشی نیز جانب تساوی را رعایت میفرمود؛ مثلاً صبحگاهان، پس از ادای فریضة نماز، به حجرة هریک از همسرانش سر میزد و از آنان احوال پرسی و دلجویی مینمود.[31]
ه) در جنگها که سرنوشت مسلمین در آن رقم میخورد، پیامبر(ص)بر اساس رعایت اصل مساوات بین همسران، یکی از زنانش را با قید قرعه همراه خود میبرد.[32] شایان ذکر است در سفرهای طولانی حضرت راهی بهتر از قرعه کشیدن بین همسران برای رعایت عدالت و جود نداشت.
از مجموع مطالب بیان شده تا این جای بحث به این نتیجه میرسیم که چند همسری در اسلام با رعایت شرایطش یکی از مسلّمات مکتب اسلام است چنانکه صاحب تفسیر نمونه در این مورد مینویسد:«از نظر فقه اسلامی و منایع مختلف آن در میان شیعه و اهل تسنّن مسئلة تعدد زوجات، با شرایط آن جای گفتگو و چانه زدن نیست و از ضروریات فقه اسلام محسوب میگردد».[33]
پرسش دوم:
اکنون بحث را به قسمت دوم سؤال متمرکز میکنیم و آن اینکه: تجویز تعدد زوجات برای مردان و عدم تجویز همزمان چند شوهری برای زنان، با عدل خداوند که فرمود: انسان چه مرد و چه زن مختار آفریده شده است چگونه سازگاری دارد؟
بدون تردید یکی از نعمتهای که خداوند به انسان عطا نموده نعمت «آزادی» است که انسان در زندگی اجتماعی خود همیشه آراسته به آن است، بدین معنا که انسان میتواند راهی را در زندگی برای خودش انتخاب کند و کاری را که میخواهد انجام بدهد؛ کسی از همنوعانش حق ندارد بر او آقایی کند و او را بندة خود گرداند تا مالک اراده و عمل او بشود و نتیجتاً با هوای نفسش چیز را بر او تحمیل کند که او خواستار آن نیست؛ زیرا همة بنی آدم (چه مرد و چه زند) افرادی مثل یکدیگر هستند و هر یک از آنان مانند دیگری دارای آفرینشی آزاد است.[34] قرآن کریم با پیام آسمانیاش از این آزادی این گونه به ما خبـر مـیدهـد و میفرماید: «وَلَایَتَّخِذَ بَعضُنَا بَعضًا أَربَاباً مِن دُونِ الله؛ و برخی از ما برخی دیگر را به جای خداوند پروردگار خود قرار ندهیم».[35]
مفهوم آزادی و اختیار
اختیار یعنی تصمیمگیری پس از سنجش و گزینش. هرگاه و هرجا انسان در انجام کاری، راههای متعددی را پیشرو دارد و آنها را بررسی میکند و میسنجد و سپس یکی را بر میگزیند و در پی آن، تصمیم بر انجام آن میگیرد، گفته میشود آن کار، از روی اختیار انجام گرفته است؛ اما اگر کاری بدون سنجش و گزینش و تصمیمگیری صورت گیرد، گفته میشود اختیاری نبوده است؛ مانند لرزش دست کسی که دچار رعشه است و بدون آن که خود تصمیم به حرکت دادن دست داشته باشد، کاملاً بر خلاف میلش دست او حرکت میکند.[36]
اختیار به این معنا مورد تأیید و تأکید قرآن کریم است و آیات فراوانی بر آن دلالت دارد که به عنوان نمونه و نیز تیمن و تبرک به یک مورد از سورة مبارکة کهف اشاره میشود که صراحتاً اختیار انسان را مطرح میکند: «وَقُل الحَقُّ مِن رَّبِّکُم فَمَن شَاءَ فَلیُؤمِن وَ مَن شَاءَ فَلیَکفُر؛ بگو حق = (قرآن) از سوی پرودگار تو است؛ پس هرکس میخواهد ایمان آورد و هرکس میخواهد کافر شود».[37] پس آزادی و اختیار انسان دست کم نیازمند سه عنصر مسلّم و اساسی است: 1. آگاهی و شناخت. 2. میل و گرایش 3. قدرت و توانمندی.
اکنون میگوییم: زنان، به عنوان نیمی از پیکر جامعه انسانی، همان سهمی را از آزادی و اختیار دارد که مردان دارند. اما چند شوهری زنان در یک زمان، نه با طبیعت مرد موافق است، نه با طبیعت زن و نه با طـبیعت فـرزندان آنها، چرا که پدر میخواهد بداند که پدر کدام فرزند است و فرزند میخواهد بداند فرزند کدام پدر. چند شوهری سبب میشود که نسل فرزند، مجهول و نا معلوم بماند که این فرزند، مربوط کدام یک از شوهران است و چنین فرزندی به طور مسلّم مورد حمایت هیچ یک از مردان، قرار نخواهد.[38] بدین ترتیب چنین فرزندانی از نظر عاطفی در محرومیت قرار میگیرند و از نظر حقوقی نیز وضعشان کاملاً مبهم است.[39]
پس جواب عمده و اساسی این است که چند شوهری همزمان برای یک زن، موجب اشتـباه انساب میشود[40] همین مسئله و مشکل اشتباه انساب جوابی بود که امام علی(ع) به گروهی از زنان صدر اسلام ارائه داد و همه قانع شدند. گروهی چهل نفری از زنان خدمت امام علی(ع) آمدند و گفتند چرا مردان حق دارند همزمان چندین همسر(نهایت چهار همسر) داشته باشند اما زنان حق ندارند همزمان چندین شوهر داشته باشند آیا این از عدل الهی بدور نیست؟
علی(ع) دستور داد هر زن، ظرفی پر آبی را در ظرف بزرگی بریزند سپس هرکدام فقط همان آبی را بردارند که خود ریختهاند همگان با تعجّب گفتند آبها با هم ممزوج شدهاند این ممکن نیست، علی(ع) فرمود اگر یک زن همزمان چندین شوهر داشته باشد در صورت آبستن و تولد فرزند، چگونه امکان تشخیص وجود دارد که از کدام شوهر است.[41]
اما تجویز چند همسری برای مردان، این مشکلات را در پی ندارد و در صورت تحقق مسئله (که تحقق هم افتاده) بر خلاف اراده و اختیار زنان هم نیست، تا عدالت واضع این قانون زیر سـؤال برود، زیرا زنانی که در جامعة اسلامی یا هر جامعة دیگر که حکم تعدد زوجات را جایز میدانند با آگاهی کامل و میل کامل و رضایت خاطر خویش زن دوم، یا سوم و یا چهارم شوهر خود میشوند و این زنان، زنـانی هـمین جامعهها هستند و مردان آنها را از جامـعههای دیگر به عنوان برده یا از روی اغواء و فریب نیاوردهاند بلکه تمایل به چنین ازدواجهای به خاطر علل و مصالحی است که در اجتماع حکم فرما است و این خود دلیل روشن و گویایی است بر اینکه طبیعت جنس زن از تعدد زوجات امتناعی ندارد و قلبشان از این مسئله آزرده نمیشود آزردگی هم اگر هست از لوازم و عوارضی است که همسر اول به عنوان مثال دوست ندارد هوو داشته باشد یا فرزندش با فرزندان دیگر شوهرش ناسارگاری کند که موجب تألم روحی زن اول میشود نه یک غریزه طبیعی.[42]
براین اساس تن دادن زنان به ازدواج به عنوان زن دوم، سوّم و یا چهارم با رضایت و رغبت خویش طبق مصلحت، حکمت و عدل الهی است. خداوند در جهان تکوین و تشریع هر چیز و هر کس را در جای شایسته و بایستة خود قرار داده است؛ به گونهای که حق هیچ کس پایمال نمیگردد. زنانی که به دلایلی در جوامع بشری بیش از مردانند و زنان جوان که شوهر از دست دادهاند چارهای جز این ندارند که یا تعدد زوجات را بپذیرند و یا تن به رفتارهای پر خطر بدهند و یا با غریزة جنسی سخت مبارزه کنند و محرومیت بکشند که سنت جاری در علل و اسباب این معنا را نمیپذیرد.[43] پس عدل خداوند در عالم تشریع و وضع قوانین، قابلیّت، تواناییها و نیازهای افراد را در نظر گرفته و برابر ظرفیّت وجودی آنها، احکام را مقرّر ساخته است. از این رو، رسولخدا(ص)فرمود: «بِالعَدلِ قَامَتِ السَّمَوَاتُ وَ الأَرض».[44]
نتیجه
دین مقدّس اسلام، مسئلة چند همسری را که پیش از طلوع این آیین آسمانی امری معمول بوده است مورد تأیید قرار داده اما آن را در چارچوبة ضرورتها و مصلحتهای زندگی انسانی محدود به چهار تا (نه بیشتر) ساخته و برایش قیود و شرایطی از جمله رعایت عدالت بین همسران قائل شده است. اکنون با توجه به تعریفی کلی که از عدل شده است که عبارت: از دادن هر حقی به ذیحق[45] و یا تعریفی که از علی(ع) در مورد آن ارائـه شده است که حضرت فرمود: «اَلعَدلُ یَضَعُ الاُمُورَ مَوَاضِعَهَا؛ عدالت هر چیزی را در جای خود مینهد».[46] خدای عادل قابلیّتها، تواناییها و نیازهای زنان و مردان را در نظر گرفته و برابر ظرفیّت وجودی آنها، حکم چند همسری را مقرّر ساخته است تا زندگی واقعی انسانی و شایسته به حال بشریت را بر روی زمین بر قرار سازد. حال اگر زنی با آگاهی کامل و کمال میل همرا با رضایت خاطر خویش زن دوم، یا سوّم و یا چهارم شوهرخویش شود این نه تنها در حق او ظلم نبوده و نیست بلکه عین عدالت است که خداوند چنین حقی (تعدد زوجات) را برای آنان تجویز فرموده است.
منابع برای مطالعة بیشتر
1. سیّد محمدباقر موسوی همدانی، ترجمة المیزان، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعة مدرسین حوزه علمیه قم، ج 4، صص 290 ـ 291.
2. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دارالکتب الإسلامیة، تهران، چاپ بیستم و ششم، 1385، ج 3، ص 328.
3. فصلنامة بینات، سال سیزدهم، شماره 4، زمستان 1385، شماره مسلسل 52، چـند همسری در قرآن، مقالة وحیده حمامی.
حدیث پایانی
رسول خدا(ص) میفرماید: «خَیرُکُم خَیرُکُم لِأَهلِهِ وَأَنَا خَیرُکُم لِأَهلِی مَاأَکرَمَ النِّسَاء إِلَّا کَرِیمٌ وَلَاأَهَانَهُنَّ إِلَّا لَئِیمٌ؛ بهترین شما، سودمندترین شما برای خاندان خویش است و من بهترینشما برای خاندانم هستم. جز شخص کریم، زنان را گرامی نمیدارد و جز شخص پلید، آنها را خوار نمیکند».[47]
[1] . مؤمنون/ 14.
[2] . روم/ 21.
[3] . «زنان لباس شما هستند و شما لباس آنها» بقره/ 187. مسلّماً لباس از یکسو، انسان را از سرما و گرما و خطر بر خورد با أشیا به بدن، حفظ میکند واز سوی دیگر، عیوب او را میپوشاند و از سوی سوّم، زینتی است برای تن و اندام آدمی، این تشبیه که در آیه فوق آمده اشاره به همة این نکات است. یعنی دو همسر، یکدیگر را از انحرافات حفظ میکنند، عیوب هم دیگر را میپوشانند، وسیلة راحتی و آرامش یکدیگرند و هریک زینت دیگری محسوب میشوند، خلاصه این تعییر، نهایت ارتباط معنوی مرد و زن و نزدیکی آنها به یکدیگر و نیز مساوات آنها را میرساند. برای مطالعه بیشتر به تفسیر نمونه، ج 1، ص 732 مراجعه شود.
[4] . روم/ 21.
[5] . روم/ 21.
[6] . سید محمدباقر موسوی همدانی، ترجمة المیزان، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعة مدرسین حوزه علمیه قم، ج 4، صص 290 ـ 291.
[7] . جلالالدین سیوطی، تفسیر الدرالمنثور، منشورات محمدعلی بیضون، دارالکتب العلمیة، بیروت، ج 2، ص 210.
[8] . همان.
[9] . ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دارالکتب الإسلامیة، تهران، چاپ بیستم و ششم، 1385، ج 3، ص 328.
[10] . نساء/ 3.
[11] . ترجمة المیزان، ج 4، ص 267.
[12] . شیخ فضل بن حسن، طبرسی، مجمع البیان، تصحیح سید هاشم رسولی محلّاتی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، الطبعة الأولی،1412ق، ج 3 ـ 4، ص 12.
[13] . به نقل از ترجمة المیزان، ج 4، ص 296.
[14] . کلیسای که حتّی اربابانشان برای ترک دنیا بر خلاف قانون فطرت از پیوند مقدس ازدواج و نیز هرگونه فعالیت اجتماعی به مغارهها فرار میکنند، از این رو، پیامبر اسلام(ص) میفرماید: «لَارُهبانِیَّةَ وَلَاتَبتَّلَ فِی الإِسلَام؛ در اسلام نه رهبانیت است و نه تبتل؛ حسین بن مفضل راغب اصفهانی،مفردات الفاظ القرآن، المکتبة العصریة، بیروت، الأولی،1427، ص 46، ماده «بتل».
[15] . تفسیر نمونه، ج 3، ص 331.
[16] . فصلنامة بینات، سال سیزدهم، شماره 4، زمستان 1385، شماره مسلسل 52، چند همسری در قرآن، مقالة وحیده حمامی، ص 205.
[17] . تفسیر نمونه، ج 3، ص 332.
[18] . همان.
[19] . محمدحسن نجفی، جواهرالکلام، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، الطبعة السابعة، ج 29، ص 35.
[20] . همان.
[21] . (حداکثر با چهار زن).
[22] . محمد بن حسن حرعاملی، وسائل الشیعة، مؤسسة آل البیت(ع)، لإحیاءالتراث العربی، الطبعة الأولی، ج 20، ص 245، باب 12 ازابواب مقدمات نکاح و آدابه، ح 12.
[23] . شوپنهاور، به نقل از فصلنامة بینات، ص 205.
[24] . گوستاولوبون، تمدّن اسلام و عرب، ترجمة سید هاشم حسینی، انتشارات کتابفروشی اسلامی، چاپ اسلامیه، چاپ سوّم، تهران، ص 496.
[25] . نساء/ 3.
[26] . نساء/ 129.
[27] . آن حضرت(ص) قلباً خدیجه را دوست میداشت، حتی بعد از خــدیجه همـیشه از وی به نـیـکی یاد نموده و میفـرمود: «مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه از چهار زنان برتر جهان هستند». و نیز میفرمود: «خدیجه به مقامی رسیده است که خدا و جبرئیل به او سلام میرساند». احمد بن علی ابن حجر عسقلانی، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و شیخ علیمحمد معوض، دارالکتب العلمیة، 1415ق، چاپ اول، ج 4، ص 274، به نقل از حسن عاشوری، همسران پیامبر(ص)، تهیه و تنظیم مرکز پاسخ به سؤالات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، نشر هستینما، تهران، 1386، ص 148.
[28] . فصلنامة بینات، سال سیزدهم، شماره 4، زمستان 1385، شماره مسلسل 52، مقالة احمد عابدینی، ص 171.
[29] . همان.
[30] . ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، دار احیاء الکتب العربی، بیروت، 1387، ج 12، ص 214، به نقل از حسن عاشوری لنگرودی، همسران پیامبر، ص 105.
[31] فصلنامة بینات، ص 172.
[32] . محمدصادق فیاض، وکالت زن (بررسی فقهی وکالت زن در دعاوی و مجلس (پارلمان)، ناشر بوستان کتاب، مرکز چاپ و نشر دفتر تبلغات اسلامی، حوزه علمیة قم، چاپ اول، 1389، ص 143.
[33] . تفسیر نمونه، ج 3، ص 328.
[34] . محمدحسین طباطبایی، آزادی از دیدگاه علامه طباطبایی، ترجمة علیرضا فراهانی، چاپ دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1379، صص 87 ـ 88.
[35] . آل عمران/ 64.
[36] . محمود رجبی، انسانشناسی، قم، انتشارات مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، چاپ زلال کوثر، چاپ نهم، 1385، ص 169.
[37] . کهف/ 29.
[38] . منزلت زن، واحد خواهران، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیة قم، ناشر مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ص 250.
[39] . همان.
[40] . مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، چاپ فجر، تهران، چاپ شانزدهم، 1371، صص 367 ـ 368.
[41] . همان، ص 380؛ منزلت زن، ص 251.
[42] . ترجمة المیزان، ج 4، ص 294.
[43] . همان، ص 296.
[44] . (آسمانها و زمین بر اساس عدل پا برجا است)، مفردات الفاظ القرآن، ص 343؛ محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، تفسیر صافی، منشوراتمؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، دوم، ج 5، ص 107.
[45] . «إِعطَاءُ کُلِّ ذِی حَقٍّ حَقَّه».
[46]. امام علی، نهج البلاغه، ترجمة محمد دشتی، انتشارات الهادی، چاپ مؤسسة چاپ الهادی، چاپ سی و دوّم، 1386، ص 734، حکمت 437.
[47] . نهج الفصاحة، ترجمة غلام حسین مجیدی خوانساری، انتشارات انصاریان، چاپ نگین، قم، چاپ اول، 1385. ص 330