گشایش بوئینگ ۷۴۷ غایی (به انگلیسی: The ultimate boeing 747 gambit) برهانی برای اثبات نامحتملی وجود خداست که از سوی ریچارد داوکینز بیان شده‌است. داوکینز آن را به عنوان برهانی بر ضد برهان نظم معرفی می‌نماید.[۱][۲][۳]


 
تمثیل هویل

بوئینگ ۷۴۷.

«بوئینگ ۷۴۷» اشاره‌ای است به جملهٔ فرِد هویل، که گفته بود:

احتمال ایجاد[تصادفی] حیات بر زمین، بیش از این احتمال نیست که تندبادی بر یک انبار اوراقی بوزد و از آن قراضه‌ها یک بوئینگ ۷۴۷ بسازد!

استدلال داوکینز

۱. در طی تاریخ، یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های پیش روی عقل بشر توضیح این بوده که چگونه طرحوارگی‌های پیچیده و نامحتمل موجودات در عالم ایجاد شده‌اند.

۲. این وسوسه که ظهور طرحوارگی را ناشی از وجود طراح بدانیم، وسوسه‌ای طبیعی است. چون طرحوارگی دست ساخته‌های بشری، مانند ساعت، واقعاً محصول طراحی یک مهندس هوشمند هستند، وسوسه می‌شویم که همین منطق را در مورد چشم، بال، پروانه و انسان نیز اعمال کنیم.

۳. این وسوسه‌ای کاذب است، چرا که خود فرضیهٔ آفرینش هم فوراً به این مسئلهٔ بزرگتر منجر می‌شود که خود آفریننده چگونه آفریده شده‌است. کل این مسئله از بحث احتمالات شروع شد.

مسلماً اگر راه حلی برای یک مسئله پیشنهاد شود که بعید بودن آن بیشتر از خود صورت مسئله باشد، ره به جایی نمی‌برد. ما برای پاسخ گویی به مسئلهٔ پیچیدگی موجودات به یک «جرثقیل» نیاز داریم نه یک "قلاب سماوی" که فقط مسئله را معلق می‌سازد، چرا که تنها یک جرثقیل تبیینی می‌تواند تدریجاً جهان را از حالت‌های ساده تر به چنان پیچیدگی ای برساند که ایجاد یکباره‌اش محال است.

فرضیهٔ وجود خدا، علت وجود خدا را مسکوت می‌گذارد و دربارهٔ این که چطور وجود چنین موجودی ممکن است توضیحی نمی‌دهد. فقط آن را با استناد به مشکل در تبیین پدیده‌ها؛ یا با استناد به تعریف خدا مفروض گرفته‌است.

۴. مبتکرانه‌ترین و توانمندترین جرثقیلی که تاکنون کشف شده تکامل وانتخاب طبیعی است. علم نشان داده که چگونه موجودات زنده، با تمام استبعاد احتمالاتی شگفت انگیز و طرحوارگی شان، طی مراتب آهسته و تدریجی از صور آغازین حیات تکامل یافته‌اند. امروزه ما با اطمینان می‌توانیم بگوییم که خیال آفرینش موجودات زنده، صرفاً یک خیال باطل است.

ایراد داوکینز به تمثیل هویل این است که «این مدعی، مقدمات انتخاب طبیعی را بر هم نمی‌زند.»؛ زیرا سبب تکامل حیات، انتخاب طبیعی بوده نه بخت و اقبال؛ و اگر اشکال کنند که انتخاب طبیعی همان تصادف است یا اینکه خالق انتخاب طبیعی چه کسی بوده، معلوم می‌شود که اصلا آن را درک نکرده‌اند.

۵. ما هنوز در فیزیک جرثقیل معادلی نداریم. برخی از نظریه‌های چندجهانی می‌توانند به لحاظ نظری همان نقش تبیینی را برای فیزیک داشته باشند که تکامل برای زیست‌شناسی دارد. با نظر سطحی چنین می‌نماید که این قسم تبیین‌ها کمتر از روایت زیست شناختی داروینسیم مجاب کننده باشند، چرا که نقش بزرگ تری برای شانس قائل می‌شوند. اما اصل انسان‌نگر ما را ملزم می‌دارد تا بیش از آنچه که در قالب محدود و معتاد انسانی‌مان می‌گنجد برای بخت و اقبال جا باز کنیم.

۶. نباید از یافتن جرثقیل بهتری برای فیزیک ناامید شویم. جرثقیلی که به همان توانمندی داروینیسم برای زیست‌شناسی باشد، برای فیزیک نیز قابل حصول است. اما حتی در غیاب جرثقیل فیزیکی مجاب کننده‌ای قابل قیاس با جرثقیل زیست شناسی، جرثقیل‌های نسبتاً ضعیفی که اکنون داریم، با معاونت اصل آنتروپیک، مسلماً بهتر از فرضیهٔ متزلزل آفریدگار هوشمند هستند.[۴]

پیش از کشف انتخاب طبیعی، فیلسوفانی مانند هیوم فهمیده بودند که نامحتملی حیات، ضرورتاً به معنای آفریده بودن آن نیست، اما آنان آلترناتیوی برای آفرینش نمی‌شناختند. پس از داروین، همگی ما باید عمیقاً در برابر هر ایدهٔ آفرینش شکاک باشیم. توهم آفرینش، دامی است که پیش تر در آن افتاده‌ایم.

داوکینز استدلال می‌کند که «خدا به احتمال قریب به یقین وجود ندارد»، زیرا «هر قدر ایجاد [چنین] موجودی از نظر احتمالات بعید باشد، وجود سازندهٔ این موجود نیز دست کم همان قدر بعید است. خدا سازندهٔ بوئینگ ۷۴۷ غائی است.» او در پایان نتیجه می‌گیرد که گشایش «۷۴۷ غائی» برهانی کاملاً قوی علیه وجود خداست، و هنوز چشم انتظار است تا «پس از دعوت‌ها و فرصت‌های فراوان، بالأخره الهی‌دانی یافت شود که پاسخی قانع کننده به این برهان بدهد.» و سپس از دنیل دنت فیلسوف نقل قول می‌کند که این برهان را «ردّی ردناپذیر» بر وجود خدا می‌خواند که از دو قرن پیش مطرح است.

جایگاه برهان داوکینز

با توجه به فرض سوم، برهان را جز براهین استنتاجی؛ و با توجه به سخن داوکینز که آن را ضد برهان نظم می‌داند؛ جز براهین تجربی دانسته‌اند.

انتقادات

قضاوت بر اساس گزاره‌های ایمپریکال و نفی تعمیم

گزاره Empirical یا همان گزاره "مبتنی بر شهود" گزاره‌هایی هستند که بر اساس مجموعه‌ای از شواهد صادر می‌شوند. اما در نگاه منطقی، لزوم تعمیم به کل را ندارند و هیچ علتی برای فراگیر بودن آنها نیست. انگیزهٔ صدور اصل "انتخاب و تکامل طبیعی" بر اساس مجموعه‌ای از مشاهدات (حتی از لحاظ کمی قابل توجه) صادر شده‌اند. اما علتی برای انتزاع کردن یک اصل از این مشاهدات نیست. صرفا می‌توانیم بگوییم: " انتخاب و تکامل طبیعی وجود دارد." اما از لحاظ منطقی صدور گزاره " انتخاب طبیعی و تکامل یک اصل طبیعی است" یک گاف منطقی محسوب می‌شود. پیدایش بویینگ ۷۴۷ که تلقی برهان به آن شده‌است بر پایهٔ اعتماد بر "اصل انتخاب و بقای اصلحی" است که در لفظ دچار ایراد منطقی است. زیرا همانطور که گفته شد تخصیص واژهٔ "اصل" در کنار همچین گزارهٔ امپریکالی ایراد منطقی دارد. اگر چه بویینگ ۷۴۷ اثبات خدا نمی‌کند و در کل برهان نظم توانایی اثبات خدا را ندارد اما پاسخ داوکینز به این برهان یک پاسخی غیر منطقی است. اما برهان نظم تنها کاری که انجام می‌دهد آن است که بشر را متوجه مفاهیمی می‌کند که بسیار از نگاه بشر تعجب آور است و صرفا راه خوبی برای فرایند فرازبانی "ارجاع به نفس" یا "بازگشت به خود" است.

پانویس

  1. ↑ www.skepticforum.com/viewtopic.php?f=۳۰&t=۱۱۹۰۳
  2. ↑ Michael Shermer(۲۰۰۷-۰۱-۲۶). «Arguing for Atheism». Science ۳۱۵ (۵۸۱۱): ۴۶۳. doi:۱۰٫۱۱۲۶/science.۱۱۳۸۹۸۹. http://www.sciencemag.org/cgi/content/full/315/5811/463. Retrieved ۲۰۰۷-۰۳-۱۵.Also available here, second review on page.
  3. ↑ کتاب توهم خدا، صفحه ۱۱۳ نسخه انگلیسی
  4. ↑ توهم خدا، ترجمه ا. فرزام، صفحه ۱۲۸ و ۱۲۹