چرا امام علی(ع) در قبول خلافت درنگ کردند در حالی که عدم قبول خلافت از جانب ایشان به منزله عدم حقانیت ایشان است؟
پاسخ:
پس از رحلت رسول خد(ص) جامعه اسلامی دچار انحراف و تفرقه شد و عدهای برخلاف نظر پیامبر (ص) جانشین ایشان را انتخاب کردند و هیچ توجهی به سفارش ها و تأکیدات ایشان در این باره ننمودند، در حالی که پیامبر اسلام(ص) مسئله خلافت را کاملاً روشن کرده بودند؛ هم خصوصیات و شرایط خلیفه را و هم خلیفه بعد از خود را تعیین کرده بودند. اما دنیاطلبان و تشنگان قدرت، بر اساس نظر خود فرد دیگری را انتخاب کرده و جامعه را از حق واقعی خود محروم نمودند. آغاز انحراف جامعه اسلامی و روی کار آمدن افرادی همچون ولید که نماز صبح را چهار رکعت و در حالت مستی خواند[1] و هم چنین تصرف بی حساب و کتاب در بیت المال مسلمین از پیامدهای این انحراف بود.
پس از قتل عثمان، مردم به سراغ اسوه تقوا و عدالت، یعنی علی(ع) میروند، اما از آن جا که در آن جامعه هنوز زمینه برای حکومت عدالت گستر ایشان وجود نداشت، حضرت امتناع کرد. ایشان میدانست مردمی که حکومت 25 ساله خلفا را دیدهاند، تاب و تحمل عدالت را ندارند و در مقابل عدالت ایستادگی میکنند.
در این جا گوشه هایی از بیانات علی(ع) را در این باره ذکر میکنیم. این سخنان حضرت، به خوبی وضعیت جامعه آن روز را برای ما شرح میدهد.
امام علی(ع) در قسمتی از خطبه ای که خطاب به مردمی که برای بیعت با ایشان، به خانه حضرت هجوم آورده بودند، میفرماید: مرا رها کنید و به سراغ دیگری بروید، زیرا ما به استقبال حوادث و اموری میرویم که چهرههای گوناگون و رنگارنگ دارد. اوضاع مبهم و پیچیده است. دلها بر این امر ثابت و عقلها استوار نمیماند. ابرهای فساد افق و فضای جهان اسلام را تیره ساخته و راه حق و مستقیم، ناشناخته و ناپیداست و اگر این امر را قبول کنم، طبق آن چه خود میدانم، عمل خواهم کرد و با شما رفتار میکنم و به سخن هیچ گوینده و ملامت هیچ ملامت گری گوش فرا نخواهم داد.[2]
غرض امام(ع) آن است که تقسیم بیت المال جنجال ها بر پا خواهد کرد و من نمی توانم در تقسیم مساوی آن، میان افراد فرق بگذارم؛ همان گونه که رسول الله و خاتم انبی(ص) عمل فرمودند. وقتی من از گفتار و کردار پیامبر اکرم(ص) با کمال حراصت بدون احتمال نظر شخصی، دیدم و شنیدم که درباره بیت المال، سیاه و سفید، عرب و عجم، برده و مالک و... فرقی با یکدیگر ندارد، با این حال چگونه میان آنها تفاوت بگذارم؟ با نظر و روش گذشتگان (خلفا سه گانه) ایجاد این شیوه امکان پذیر نخواهد بود. پس «شما بروید و برای خودتان زمامداری غیر از من پیدا کنید».2
ابن ابی الحدید که یکی از شارحان نهج البلاغه می باشد، در ابتدای شرح این خطبه اشاره می کند که اگر علی(ع) منصوص به امامت از طرف رسول خد(ص) بود، جایز نبود که این گونه بفرماید: «مرا رها کنید و به دنبال دیگری بروید». سپس می گوید: این کلام علی(ع)که فرموده: «زیرا ما به استقبال اموری می رویم که گوناگون و رنگارنگ هستند و دل ها بر آن تاب نیاورد...»3 باطن عمیق و ژرفای نهفته ای دارد و خبر دادن از اخبار غیبی است که امام علی(ع) آن را می داند و دیگران از آن بی خبر و در این جهت نادانند. این کلام، اشاره به جنگ های مسلمین و خبر از ظهور فتنه های بزرگ است.
بنا بر آنچه که تاریخ و آثار تاریخی نشان می دهد، پس از قتل عثمان، مردم در مسجد جمع شده و هر کدام به نوبه خود از فضل و کمالات علی بن ابی طالب سخن گفتند؛ تا این که مردم با ایشان بیعت نمودند. پس از بیعت مردم با ایشان، بر منبر نشسته و بعد از ثنای الهی و درود بر پیامبر(ص) فرمود: مردم! شما موضع مرا می دانید که همان موضع رسول خد(ص) است و هیچ از آن تخطی نخواهم کرد. آن رسول گرامی نیز فرموده است: هر والی و حاکمی که بعد از من به صراط مستقیم اقدام نمود، ملائک، او را یاری می کنند و اگر برخلاف مسیر حق و راست باشد، پایان کار او آتش است.
ابن ابی الحدید، پس از جریان بیعت، به مسئله تقسیم بیت المال اشاره دارد و می گوید: از همان ابتدای امر ، علی بن ابی طالب مورد ملامت ها و سرزنش ها قرار گرفت؛ چون ایشان در تقسیم بیت المال فرقی میان برده و مالک و منصب دار و رعیت نگذاشت. از این جا بود که هر کدام، مقام و جایگاه خود را در زمان حاکمان پیشین به رخ علی(ع) می کشیدند... از این جاست که حکمت و باطن سخنان علی بن ابی طالب آشکار می شود که چرا آن روز که مردم با او بیعت می کردند، فرمود:« مرا رها کنید و به دنبال غیر از من بروید...».[3]
با این که ابن ابی الحدید، دیگر به سخن اولش که مسئله نص درباره امامت را مطرح کرده بود اشاره ای نمی کند و فقط می گوید که این کلام دارای باطن عمیق است، اما بعد از نقل جریان تاریخی بیعت، به روشنی می داند که کلام علی(ع) از آن جهت نبوده که تردیدی درباره حقانیت خود بر خلافت داشته باشد؛ بلکه تردید ایشان، دربارهٔ تحمل مردم از حکومت عادلانه است که فردا در برابر اجرای عدالت مخالفت نموده و مانع از اجرای آن می شوند؛ چنان که پیش بینی حضرت به حقیقت پیوست. امام(ع) در خطبه های دیگر نیز از جریان بیعت سخن گفته است. از آن جمله می فرماید:
«من این(خلافت) را نمی پذیرفتم، ولی مردم آمدند و دور مرا گرفتند و حجت را تمام شده دیدم و خلافت را پذیرفتم. مردم همانند شتران تشنه کام که به آب برسند و ساربان رهای شان ساخته باشد، بر من هجوم آوردند و به یکدیگر تنه می زدند. گمان کردم که بعضی از آنها بعضی دیگر را خواهند کشت. سپس امر خلافت را زیر و رو کردم و همه جهاتش را سنجیدم؛ به طوری که خواب را از چشمم ربود.»1
در جایی دیگر می فرمایند:
«سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید! اگر نه این بود که آن جمعیت بسیار گرداگردم جمع شده و به یاری ام برخاستند و از این جهت، حجت بر من تمام شد و اگر پیمان خداوند نبود که دانشمندان در برابر زورگویی و بیعدالتی سکوت نکنند، افسار خلافت را رها میساختم و از آن صرفنظر میکردم و پایان آن را با جام آغازش سیراب میکردم و شما خوب میدانید که دنیای شما در نظر من از آب بینی بزی بیارزشتر است.»[4]
بنابراین، از فرمایشات حضرت علی(ع) نتیجه میگیریم که وضع جامعه برای اجرای عدالت اسلامی مناسب نبود و ایشان به همین علت برای تصدی حکومت رغبتی نشان نمیدادند، اما با این همه، مردم اجتماع کردند و از ایشان درخواست نمودند و چون حجت ظاهری بر حضرت علی(ع) تمام شد، ایشان امر خلافت را پذیرفتند.
حوادثی که در دوران خلافت امام علی(ع) رخ داد، همه نشان دهنده درک عمیق ایشان از وضعیت جامعه آن روز بود. به هر حال آنها پس از بیعت با حضرت، بیعت خود را شکستند و تا شهادت علی(ع) به دشمنی خود ادامه دادند. پیش بینی این وضعیت ناگوار و تلخ موجب درنگ حضرت، در پذیرفتن خلافت می شد؛ والّا امام علی(ع) هیچ گاه در حقانیت و سزاوار بودن خود برای خلافت تردیدی نداشت؛ چنان که آن حضرت در شورای شش نفره، پیش از قتل عثمان به حقانیت و سزاوار بودن خود به خلافت استدلال کردند که این جریان در نهج البلاغه ذکر شده است.
منابع برای مطالعه
1. مظهر ولایت، ناظم زاده قمی.
2. شرح نهج البلاغه، محمدتقی جعفری، ج16.
3. پیام امیرمؤمنین(ع)، مکارم شیرازی، ج3.
_____________________________________
[1]. غیاث الدین، حبیب السیر، ج1،ص498، انتشارات دارالکتب اسلامیه، تهران1352.
[2]. نهج البلاغه، خطبه 92.
2.محمد تقی جعفری، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج16،ص90-91 دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، تهران،1365 .
3.نهج البلاغه، خطبه 92.
[3]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 8 ـ7، ص33 به بعد، داراحیا التراث العربی، بیروت، 1401.
[4]. نهج البلاغه، خطبة54
2.همان، خطبة 3.