جواب اجمالی:
با توجّه به روایات و تغییر لحن آیه شریفه، روشن میشود که آیة مذکور تنها به حضرت علی ـ علیه السّلام ـ و امام حسن و امام حسین و حضرت فاطمه ـ علیهم السلام ـ اختصاص دارد و همسران پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ را شامل نمیشود. و مستمسک اهل سنت در اشتمال این آیه، بر همسران پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ روایة عکرمه است که از نظر سند، ضعیف است و روایة ام سلمه نیز بر اشتمال مذکور دلالت ندارد.
جواب تفصیلی:
عنوان اهلبیت در آیة تطهیر شامل زنهای پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نمیشود زیرا:
1. همانطور که گفته شد، پیامبر معرفی اهلبیت را همراه با تمهیدات و برنامهای خاص انجام میداد و آن اینکه معمولاً هنگام معرفی، آنها را جمع مینمود و سپس پارچهای یا عبائی و پتوئی را بر آنها میافکند و آنرا به دور آنها میپیچانید و میفرمود: «اللهم هولاء اهلبیتی». (خدایا اینان اهلبیت من هستند)، این نحوة معرفی خود گویای این است که مراد از اهلبیت ـ علیهم السلام ـ فقط این چهار نفرند و شامل دیگران نمیشود وگرنه پیچاندن پتو و غیره به دور آنها کار بیهوده و لغوی خواهد شد.
2. اگر زنهای پیامبر هم جزو اهلبیت ـ علیهم السلام ـ بودند، میبایست پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در معرفی این چهار نفر که در فرض مذکور بخشی از اهلبیت ـ علیهم السلام ـ بودند، جمله «هولاء من اهل بیتی» (اینان از اهل بیت من هستند) را بکار میبردند، نه جمله «هولاء اهل بیتی»، زیرا در فرض مذکور این چهار نفر ثلث اهلبیت یا کمتر از ثلث خواهند بود و قاعدتاً پیامبر اکرم اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ مثل حضرت نوح ـ علیه السلام ـ که درباره فرزندش گفت: «إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی»[1] میبایست از کلمة «مِن» که نشاندهنده جزئیت و تبعیض است را استفاده مینمود، امّا چنین نکرد.
3. ابن ابیحاتم ذیل آیه مورد بحث در تفسیرش دو حدیث از طریق ابی سعید خدری روایت کرده که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ صریحاً میفرماید آیه «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ...» در منزلت پنج نفر نازل شده، سپس فقط نام علی و فاطمه و حسن و حسین را کنار خود ذکر میکند. ابن ابی حاتم یکی از این دو روایت را چنین روایت کرده: عن الاعمش عن عطیه عن ابی سعید قال؛ قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ: نزلت هذه الآیة فی خمسة فیّ و فی علی و حسن و حسین و فاطمه انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً،[2] طبری نیز حدیث مذکور را ذیل آیه آورده.[3] ابن کثیر و سیوطی هم در تفسیرشان ذیل آیه مورد بحث حدیث فوق را نقل نمودهاند. اگر اهلبیت شامل زنهای پیامبر هم میشد، نمیبایست پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ میفرمود این آیه در منزلت پنج نفر نازل شده بلکه میبایست عدد 14 یا بیشتر را ذکر مینمود.
4. ابن کثیر در تفسیرش ذیل آیه مورد بحث، به نقل از ابن ابی حاتم و او مسنداً از عایشه روایت میکند که عایشه گفت: (... لقد رأیت رسولالله ـ صلی الله علیه و آله ـ دعا علیاً و فاطمة و حسنا و حسیناً ـ رض ـ فالقی علیهم ثوباً فقال، اللهم هولاء اهلبیتی فأذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیراً، قالت فدنوت منهم فقلت یا رسولالله و انا من اهل بیتک؟ فقال ـ صلی الله علیه و آله ـ تنحی فانک علی خیر.)[4] (... من رسول خدا را دیدم که علی و فاطمه و حسن و حسین را دعوت نمود، سپس پارچهای بر آنها افکند و گفت خدایا، اینان اهلبیت منند، پلیدی را از آنها ببر و موکداً آنها را پاک ساز، سپس عایشه گفت: من به آنها نزدیک شدم و گفتم ای رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ من هم از اهلبیت توام؟ پیامبر گفت: از اینجا دور شو، تو بر خیر هستی. اگر زنهای پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ جزء جمع اهلبیت بودند، پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در هنگام سؤال عایشه که آیا من هم جزء اهل بیت توام؟ عایشه را با تحقیر از خود دور نمیکند، بلکه به سؤال او پاسخ مثبت میداد و آنرا به خود راه میداد، امّا پیامبر چنین نکرد.
5. مسلم در صحیحش از یزید بن حیان روایت میکند، که نزد زید بن ارقم رفتیم و از مراد از اهل بیت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ از او سؤال کردیم (... فقلنا من اهل بیته؟ نساؤه؟ قال لا و ایم الله انّ المرأة تکون مع الرجل العصر من الدهر ثم یطلقها فترجع الی ابیها و قومها)[5] (... گفتیم اهلبیت پیامبر کیانند؟ زنهای اویند؟گفت نه به خدا قسم زیرا زن روزگاری همراه مرد است سپس با طلاق نزد پدر و خویشان خود برمیگردد) در این روایت زید بن ارقم زنهای پیامبر را از اهلبیت خارج میکند و بر این دعوا دلیل میآورد که زوجه با طلاق علاقه اهلیّت خود را از دست میدهد و بنابراین نمیتوان آنرا از اهلبیت یک مرد دانست، میبینیم که نظر این صحابه پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ هم اینست که زنهای پیامبر، جزء اهلبیت او نیستند.
6. در عموم روایاتی که از ام سلمه در باب معرفی اهلبیت توسط پیامبر روایت شده این نکته وجود دارد که بعد از اینکه پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ اهلبیت خود را معرفی میکند، ام سلمه که یکی از زنان خوب پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ بوده از پیامبر سؤال میکند که آیا او هم جزء اهل بیت است؟ (فقالت ام سلمة انا معهم یا رسولالله؟) ولی پیامبر به اوجواب مثبت نمیدهد و فقط با گفتن جمله «انک علی خیر» به او میفهماند که گرچه او بسوی تحصیل خیر، گام برمیدارد امّا او در حدّ و اندازهای نیست که شایستگی ورود در جمع اهلبیت را داشته باشد.
باید توجّه داشت که برخی روایات، صریحاً بر خروج ام سلمه از اهلبیت دلالت دارد. از آن جمله احمد بن حنبل در مسندش از ام سلمه روایت میکند (انّ رسول الله قال لفاطمة ائتینی بزوجک و ابنیک فجائت بهم فالقی علیهم کساء فدکیاً قال ثم وضع یده علیهم ثم قال اللّهم إنّ هؤلاء آل محمد فاجعل صلواتک و برکاتک علی محمّد و علی آل محمّد انک حمید مجید قالت ام سلمة فرفعت الکساء لادخل معهم فجذبه من یدی و قال انک علی خیر).[6] (پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ به حضرت فاطمه فرمود: شوهر و دو فرزندت را بیاور. حضرت فاطمه سلام الله علیها آنها را آورد. پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ عبائی فدکی بر آنها افکند و سپس دستش را بر آنها نهاد و فرمود: خدایا اینان آل محمّدند. پس درود و برکاتت را بر محمّد و آل محمّد قرار ده که تو ستوده و با شکوهی، ام سلمه گفت: عبا را بلند کردم داخل جمع آنها شوم. امّا پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ عبا را از دست من کشید و گفت تو بر خیر هستی.
چنانکه در این روایت هست، ام سلمه با برداشتن عبا سعی میکند که داخل جمع اهلبیت شود. امّا پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ عبا را از دست او میکشد و نمیگذارد که او داخل جمع اهلبیت شود، این عمل پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ صریحاً دلالت دارد که پیامبر زنهای خود را جزء اهلبیت نمیداند. همچنین، احمد بن حنبل از ام سلمه روایت میکند «قالت بینما رسولالله فی بیتی اذ قالت الخادم انّ علیّا و فاطمة بالسدة قال قومی عن اهلبیتی قالت فتتحیت فی ناحیة البیت قریباً فدخل علی و فاطمه و معهم الحسن و الحسین صبیان صغیران فاخذ الصبین فقبّلهما و وضعهما فی حجره و اعتنق علیاً و فاطمه ثم اغدف علیهما ببردة له و قال اللهم الیک لا الی النار أنا و اهل بیتی، قالت فقلت یا رسولالله و أنا؟ فقال و انت»[7] (ام سلمه گفت: در حالی که رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ در خانة من بود، خادم آمد و گفت علی و فاطمه در آستانه در هستند، پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: برای اهلبیت من از جای خود برخیز، من ایستادم و جای خود را ترک کرده به گوشهای نزدیک آنها رفتم سپس علی و فاطمه ـ علیهما السلام ـ در حالی که با آنها حسن و حسین که دو کودک بچه بودند، داخل شدند، پیامبر آن دو کودک را بوسید و در دامان خود نشاند، علی و فاطمه را هم به آغوش کشاند، پس پتوئی را بر آنها افکند و فرمود: خدایا من و اهلبیتم بسوی تو باشیم نه بسوی آتش، ام سلمه گفت: گفتم ای رسول خدا و من؟ پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود و تو.)
این روایت از دو جهت، دلالت دارد که زنهای پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ جزء اهلبیت نیستند. اول اینکه میبینم، وقتی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ درباره خود و اهلبیتش دعا میکند و عبارت «انا و اهلبیتی را بکار میبرد» ام سلمه خود را مشمول این دعا نمیبیند. لذا از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ میخواهد که دعایش را شامل حال او هم بکند. و این نشان میدهد که تلقی خود ام سلمه این نبوده که زنهای پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ جزء اهلبیت هستند. چون اگر زنهای پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ تحت عنوان اهلبیت، داخل میبودند، در این صورت، عبارت «و اهل بیتی» شامل ام سلمه و سایر زنها هم بود و دیگر لازم نبود که با دخول زنها تحت عنوان اهلبیت، باز ام سلمه سؤال کند که من را هم مشمول دعا خود بکن. پس خود این درخواست ام سلمه، نشان میدهد که او، عنوان اهلبیت را شامل خود نمیدانسته است.
دوم اینکه پیامبر بعد از درخواست ام سلمه فرمود: «و تو» یعنی با آوردن واو عطف ام سلمه را مشمول دعای خود کرد و میدانیم که واو عطف دلالت بر مغایرت معطوف و معطوفعلیه دارد. مثلاً اگر کسی بگوید: من فررزندان خود و زید را به مسجد بردم، عطف زید بر فرزندان نشان میدهد که زید جزء فرزندان نبوده و گرنه نیاز به عطف نبود. پس همین که اینجا پیامبر ام سلمه را به اهلبیت با واو، عطف کرده، نشان میدهد که او داخل عنوان اهل بیت نبود است. همچنین طبری و ابن کثیر در ذیل آیه تطهیر در تفسیرشان از حکیم بن سعد روایت کردهاند که «قال ذکرنا علی بن ابی طالب (رض) عند ام سلمه قالت فیه نزلت انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً. قالت ام سلمة جاء النبی الی بیتی فقال لاتأذنی لاحد فجائت فاطمه فلم استطع ان احجبها عن ابیها ثم جاء الحسن فلم استطع ان امنعه ان یدخل علی جده و امه و جاء الحسین فلم استطع ان احجبه فاجتمعوا حول النبی علی بساط فجلّلهم نبیّ الله بکساء کان علیه ثم قال هولاء اهلبیتی فاذهب عنهم الرجس و طهرّهم تطهیراً، فنزلت هذه الآیه حین اجتمعوا علی البساط قالت: فقلت یا رسولالله و أنا؟ قالت فو الله ما انعم و قال انک علی خیر، در این روایت هم داستان این گونه نقل شده که وقتی ام سلمه میبیند که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ بعد از قرار دادن عبا روی حضرت علی و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین ـ علیهم السّلام ـ میفرماید: هولاء اهلبیتی ام سلمه درخواست میکند که او هم در جمع آنها باشد. ولی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ پیشنهاد او را نمیپذیرد و ام سلمه، ردّ شدن پیشنهادش را توسط پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ بخوبی میفهمد. زیرا او قسم میخورد و میگوید: فوالله ما انعم؛ بخدا قسم پیامبر آری نگفت. بنابراین این روایت، صریحاً دلالت دارد که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نپذیرفت که ام سلمه، جزء اهلبیت باشد با اینکه او از بهترین زنهای پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ بود.
7. چنانکه از روایات نقل شده، ظاهر است. پیامبر به انحاء گوناگون مراد از «اهلبیت» را بیان میکند. امّا در این معرّفیها منظور پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ این نبوده که افرادی را که بحسب معنای لغوی، تحت کلمه «اهلبیت» مندرج بودند، معرّفی کند زیرا افرادی که بحسب معنای لغوی، جزء خاندان پیامبر، بودند، برای همه، معلوم بودند و خفائی برای کسی و مخصوصاً برای امثال ام سلمه و عایشه که روایات مذکور از ناحیه آنها روایت شده، وجود نداشت. بلکه مراد پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ از این معرّفیها این بود که افرادی را که در دستگاه رسالت پیامبر از خاصان و مقربان او بودند، را معرّفی کند. مخصوصاً که در بسیاری از روایات منقوله، کلمه «خاصتی» بدنبال «اهلبیتی» ضمیمه شده و پیامبر بعد از اینکه این چهار نفر را جمع میکند، میفرماید «هولاء اهل بیتی و خاصتی» و کلمه خاصّه، به افراد کاملاً مقرب به یک نفر، که در مقامات اجتماعی او صاحب سرّ اویند، اطلاق میشود. مثلاً به افراد بسیار نزدیک به پادشاه که در اداره حکومت او صاحب سرّند، خاصة الملک گفته میشود. بنابراین در این معرّفیها پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ میخواهد افراد مقرب در دستگاه رسالت خود را به مردم معرفی کند. نه افرادی را که در مسکن و بیت مادی او زندگی میکردند که برای همه معلوم بود.
با توجّه به این مقدمه میگوئیم: زنان پیامبر نمیتوانند جزء اهلبیت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و خاصان دستگاه رسالت باشند. زیرا طبق صریح قرآن همه زنهای پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ حتّی جزء محسنات هم نبودند، چه رسد به اینکه جزء خاصان رسالت او باشند، قرآن دربارة زنهای پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ میفرماید: «اعد للمحسنات منکنّ اجراً عظیماً» (خداوند برای خوبان از شما اجر بزرگی آماده کرده است) اگر همه زنهای پیامبرخوب بودند خداوند تعبیر «محسنات» را برای همه آنها بکار میبرد، نه برای برخی از آنها که از کلمه «من» تبعیضیه در «منکنّ» فهمیده میشود. بنابراین طبق این آیه زنهای پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ همه خوب نبودند. و همانطور که فرزند نوح به خاطر خوب نبودن از اهل نوح نبود. چنانکه قرآن میفرماید: (إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ) زنهای غیر خوب پیامبر اسلام هم جزء اهل رسولالله ـ صلی الله علیه و آله ـ و خاصان او نبودند و روی این حساب اهلبیت در آیه تطهیر، شامل زنهای پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نیست. چون کسی بین زنان خوب و بد تفکیک نکرده، یا همه را داخل اهلبیت میدانند و یا همه را خارج میکنند. که در این صورت لازم میآید که زنان بد، هم داخل در اهلبیت شوند، که نه قرآن و نه هیچ کس دیگر قائل به این نشده است.
چنانکه روشن گردید، با دلائل متقن و روشنی که در باب تفسیر اهلبیت در آیه تطهیر وجود دارد، جای هیچ شک و شبههای نیست که مراد از اهلبیت علی و فاطمه و حسین و حسین ـ علیهم السّلام ـ است نه زنان پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ تنها حدیثی که از ابن عباس نقل کردیم دلالت دارد که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ 1350 بار (هنگام نمازهای پنجگانه بمدت 9 ماه) این چهار نفر را بعنوان اهلبیت معرفی کرد. امّا منافق قادر نیست که فضائل اهلبیت را تحمل کند، پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ خطاب به امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ فرمود: «لا یحبّک الاّ مؤمن و لا یبغضک الاّ منافق»[8] (جز مؤمن تو را دوست نمیدارد و جز منافق با تو دشمنی نمیکند)، لذا این عدّه با تمسک به مطالبی سست و واهی یا بکلی منکر این فضیلت اهلبیت شدهاند و آیه تطهیر را در مورد زنان پیامبر دانستهاند و یا با شرکت دادن زنان پیامبر منکر اختصاص این فضیلت به اهلبیت شدهاند.
منبع: www.salam-shia.com
منابع:
1. صحیح مسلم، طبع دار السلام ریاض، سال 1419.
2. سنن ترمذی طبع دار الحدیث قاهره.
3. مسند احمد بن حنبل، دار الفکر، بیروت، طبع دوم، سال 1414.
4. المستدرک، حاکم نیشابوری.
«والسّلام»
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . 45/11.
[2] . تفسیر ابن ابی حاتم، ذیل آیه، ج 9، حدیث 17677.
[3] . تفسیر طبری، ج 12، حدیث 21727.
[4] . تفسیر ابن کثیر، سورة احزاب، ذیل آیة مورد بحث، ج 3، ص 414.
[5] . صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابه باب من فضائل علی بن ابی طالب، ح 6228.
[6] . مسند احمد، ج10، ص 228، ح 26808، و نیز سیوطی، تفسیر الدر المنثور ذیل آیه.
[7] . مسند احمد بن حنبل، ج 10، ص 197، ح 26662، و نیز تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 414.
[8] . سنن ترمذی کتاب المناقب، باب 21، ح 3736، صحیح مسلم، باب الدلیل علی ان حب الانصار و علی (رض) من الایمان، ص 50، ح 240.