جواب اجمالی: 


خداوند متعال در آیة شریفة مذکور، فراگیری حکومت صالحان مؤمن، و استقرار دین مرضی خدا و امنیّت در زمین را وعده داده است، که برخی از مفسّران اهل سنت آیه را در مورد خلفای راشدین می‌دانند امّا به دلایلی این ادعا صحیح نیست و این وعدة الهی هنوز محقّق نشده است و باید منتظر آن باشیم، که طبق روایات شیعه و اهل سنت چنین وعده‌ای در حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تحقّق می‌یابد. 


جواب تفصیلی: 


خداوند متعال در این آیه شریفه، با صراحت به مؤمنان صالح بشارت داده است که سر‌انجام حکومت روی زمین را در دست خواهند گرفت و دین اسلام فراگیر خواهد شد و ناامنی‌ها و وحشت‌ها به آرامش و امنیت مبدّل می‌گردد، شرک از سراسر جهان برچیده می‌شود و بندگان خدا با آزادی به پرستش خدای یگانه ادامه می‌دهند و نسبت به همگان اتمام حجّت می‌شود، به گونه‌ای که اگر کسی بعد از آن بخواهد راه کفر را بپوید مقصر و فاسق خواهد بود.[2] برخی از مفسّران عامّه مانند: زمخشری، بیضاوی، قرطبی، و فخر رازی، می‌پندارند این آیه در مورد خلفای راشدین است که مؤمن بودند و اعمال صالح انجام دادند و این وعدة الهی در زمان آنها محقّق گردید.[3] 


نقد مدّعای اهل سنت: گرچه در آن زمان ترس و وحشتی را که قبلاً مسلمانان از ناحیة دشمنان خارجی احساس می‌کردند و مجبور بودند همراه خود اسلحه حمل کنند فرو ریخت؛ و دین اسلام که ابتدا مخفی و محدود بود ظاهر و فراگیر شد؛ امّا هرگز نمی‌توان مدّعی شد که در زمان خلفاء این وعدة الهی به طور کامل محقّق شده است؛ چنان‌که «آلوسی» از مفسّران بزرگ عامّه نیز معتقد است که: به هیچ وجه نمی‌توان به این آیه بر صحت امر خلفاء استدلال کرد.[4] و دلایلی نیز مدّعای مطرح شده را رد می‌کند: 


1. خود آیه دلالت می‌کند که خلافت و امامت یک منصب الهی است، زیرا ضمیر فاعلی در کلمه «لیستخلفنهم» به «الله» باز می‌گردد بنابر این‌کسی که این وعده به دست او انجام می‌گیرد باید از طرف خدا منصوب شده باشد؛ علاوه بر این، آیة مورد بحث، خبر از استقرار دینی می‌دهد که مورد رضایت خدا باشد: «و لیمکنّن لهم دینهم الذی ارتضی لهم» و چنین دینی طبق آیة «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دنیاً»،[5] دینی است که امام وظیفة آن از جانب خداوند منصوب گردد، زیرا طبق روایات متعدّدی که شیعه و عامه آن‌ها را نقل کرده‌اند، این آیه در مورد نصب امام علی ـ علیه السّلام ـ به امامت، توسط پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در غدیر خم نازل شده است.[6] یعنی: با نصب امام، خدا راضی گردیده که اسلام دین ما باشد؛ و چون اهل سنّت هیچ یک از خلفا را منصوب از طرف خداوند نمی‌دانند، نمی‌توانند تحقق این وعدة خدا را در زمان آنان بدانند. 


2. کلمة «الارض» مطلق است و ظهور در تمام کرة زمین دارد. بنا‌براین آیه خبر از تحقق یک حکومت جهانی بسان حکومت حضرت سلیمان و داود ـ علیهما السّلام ـ می‌دهد؛ که این امر در زمان خلفاء تا کنون محقق نشده است. 


3. آیه خبر از تبدیل خوف مسلمانان به آرامش و امنیت می‌دهد، «ولیبدّلنّهم من بعد خوفهم امناً». که آن زمان چنین مسأله‌ای اتفاق نیفتاد و عدّه‌ای از صحابة بزرگ مانند ابوذر، عبد الله بن مسعود، عمار یاسر و . . . امنیت نداشتند و مورد بی مهری قرار گرفتند؛[7] بلکه حتی یگانه دختر رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ از امنیت برخوردار نبود و طبق نقل ابن ابی الحدید به خانه‌اش حمله شد و تهدید به آتش زدن خانه‌اش شد[8] و . . . که در اثر آن فاطمه (س) به نقل بخاری، از ابو بکر قهر کرد و با او تا هنگام مرگ سخن نگفت[9] و وصیت کرد ابوبکر و عمر بر او نماز نخوانند.[10] 


4. آیه خبر از رخت بر بستن شرک و بسط توحیدی می‌دهد: «یعبدوننی لا یشرکون بی شیئاً»، در حالی که در کتاب رقاق صحیح بخاری هفت روایت ذکر شده که همه دلالت بر ارتداد گروهی از مسلمانان بعد از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌کنند؛[11] و امام علی ـ علیه السّلام ـ نیز آن زمان را چنین ترسیم می‌کند: «فان هذا الدّین قد کان اسیراً فی ایدی الاشرار، یعمل فیه بالهوی و تطلب به الدنیا». یعنی: «همانا این دین در دست بدکاران اسیر گشته بود، که با نام دین به هوا پرستی پرداخته، و دنیای خود را به‌دست می‌آوردند.»[12] 


5. فضل، به امام صادق ـ علیه السّلام ـ عرض می‌کند: «ناصبی‌ها می‌پندارند این آیه[13] در مورد ابوبکر، عمر، عثمان و امام علی ـ علیه السّلام ـ نازل شده است»، امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «خدا قلب ناصبی‌ها را هدایت نمی‌کند (نکند)، در زمان یکی از آن‌ها و در زمان امام علی ـ علیه السّلام ـ با وجود ارتداد مسلمانان و فتنه‌هایی که در زمان آن‌ها بر می‌خواست، و جنگ‌هایی که بین آن‌ها و کفار به وقوع می‌پیوست ]چگونه[ دینی که مورد رضایت خدا و پیامبرش می‌باشد در بین امّت پیاده شد؟، ترس از قلب امّت رفت و شک از سینه اش برخاست؟![14] بنابر آن‌چه گذشت این وعدة الهی که در آیة موردبحث مطرح شده در زمان خلفاء به طور کامل تحقق نیافته است، بلکه چنان‌که مفسّران بزرگ شیعه معتقدند آیه در مورد حکومت جهانی حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می‌باشد؛[15] چرا که از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ روایت شده که این آیه در مورد حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می‌باشد،[16] چنان‌که حافظ قندوزی حنفی از امام سجّاد، امام باقر، و امام صادق ـ علیهم السّلام ـ نقل می‌کند که فرموده‌اند: «این آیه در مورد حضرت مهدی قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شده است».[17] و در روایات فراوانی آمده است که آن حضرت وقتی ظهور کند، زمین پر از جور و ستم را، پر از عدل و داد خواهد کرد؛ که آیت الله صافی در این ارتباط، 123 روایت را از کتب شیعه و سنّی نقل کرده است،[18] که به عنوان نمونه و رعایت اختصار، فقط سه روایت از سخن ابی داود ذکر می‌شود: 


1. ابو سعید خدری می‌گوید: رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «المهدی منّی اجلی الجبهه اقنی الانفة یملأ الارض قسطا و عدلا کما ملئت جوراً و ظلماً». یعنی: «مهدی (عج) از من است، ]با[ پیشانی کشیده ]و[ بینی بر آمده، زمین را پر از عدل و داد می‌کند، همان‌گونه که پر از ظلم و ستم شده است.[19] 


2. ابوطفیل از امام علی ـ علیه السّلام ـ نقل می‌کند: که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «لو لم یبق من الدهر الا یوم لبعث الله رجلا من اهل بیتی یملؤها عدلا کما ملئت جوراً» یعنی: «اگر از روزگار جز یک روز هم باقی نماند حتماً خدا مردی از اهل‌ بیت من بر می‌انگیزد که آن‌را پر از عدل می‌کند چنان‌که پر از ستم شده است.»[20] 


3. زرّ از عبد الله و او از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل می‌کند که حضرت فرمود: «لو لم یبق من الدنیا الایوم لطول الله ذلک الیوم حتی یبعث ]الله[ فیه رجلا منی (من اهل بیتی) یواطعیء اسمه اسمی یملاء الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلماً و جوراً»، «اگر از دنیا فقط یک روز هم باقی بماند خدا آن روز را طولانی می‌کند تا در آن بر انگیزد مردی از اهل بیت من که هم‌ نام من است که زمین را پر از عدل و داد کند هم‌چنان که پر از ظلم و ستم شده است (باشد) ».[21] 


 

 

2001 

 

 

 

1803 

 

 

 

«والسّلام» 

منبع: www.salam-shia.com 

  



--------------------------------------------------------------------------------


[1] . سورة نور، آیة 55. 


[2] . آیت الله، ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، (قم: هدف، چاپ اول، 1373)، ج 9، ص 432. 


[3] . رک: محمود بن عمر، زمخشری، الکشاف عن غوامض التنزیل، (بیروت: دار الکتب العربی، بی نوبت چاپ، 1406 ه‍ ق)، ج3، ص 252، عبد الله بن عمر، بیضاوی، تفسیر البیضاوی، (بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چاپ اوّل، 1410 ه‍ ‌ق)، ج 3، ص 208، محمد بن احمد، انصاری قرطبی، الجامع الاحکام القرآن، (بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1405 ه ق)، ج 12، ص 297، فخر رازی، التفسیر الکبیر، (بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، بی تا)، ج 24، ص 25. 


[4] . سید محمود، آلوسی بغدادی، روح المعانی، (بیروت: دار احیاء‌ التراث العربی، چاپ چهارم، 1405 ه ق)، ج 18، ص 202. 


[5] . مائده / 3. 


[6] . ر ک: فضل بن حسن، طبرسی، مجمع البیان، (بیروت: دار العرفة، بی نوبت چاپ، بی تا)، ج 3-4، ص 246، علّامه سید محمّد حسین، طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، (قم: اسماعیلیان، چاپ پنجم، 1371)، ج 5، ص 201- 193، عبید الله بن عبد الله، حاکم حمکانی حنفی، شواهد التنزیل، تحقیق محمد باقر محمودی (تهران: مؤسسة الطبع و النشر التابعة لوزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، چاپ اول، 1411 ه‍ ق)، ج 1، ص 201- 208، ح 210- 215. 


[7] . رک: آیت الله، جعفر سبحانی، فروغ ولایت، (بی جا؛ صحیفه، چاپ اول، 1368)، ص 316- 325. 


[8] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه به تحقیق محمد ابوالفضل، ابراهیم، (بی جا؛ دار الاحیاء کتب العربیه، چاپ دوم، 1386 ه‍ ق)، ج 2، ص 56، ج 6، ص48 


[9] . محمد بن اسمائیل، بخاری، صحیح البخاری، (بیروت: دار الاحیاء التراث العربی، بی نوبت چاپ، بی تا)، ج 5، ص 177. 


[10] . شرح نهج البلاغه، همان، ج 6، ص50. 


[11] . رک: صحیح البخاری، همان، ج 8، ص 148- 152. 


[12] . نهج البلاغه، ترجمة محمد دشتی، (قم: پارسایان، چاپ دوم، 1379)، نامة 53، بند 70، ص 576. 


[13] . نور / 55. 


[14] . شیخ عبد علی بن جمعه، عروسی حویزی، نور الثقلین، (قم: اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1412 ه‍ ق)،‌ج 3، ص 618- 619، ح 219. 


[15] . رک: مجمع البیان، پیشین، ج 7- 8، ص 239- 240، المیزان، پیشین،‌ج 15، ص 156، آیت الله ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، (تهران: دار الکتب الاسلامیه، بی نوبت چاپ، 1362).ج 14، ص 531، آیت الله ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، پیشین، ص 432. 


[16] . مجمع البیان، پیشین، ج 7-8،ص 239، المیزان، پیشین، ج 15، ص 158. 


[17] . سلیمان ‌بن ‌ابراهیم، قندوزی ‌حنفی، ینابیع‌ المودة، ) کاظمیه: دار الکتاب العراقیه، قم: مکتبة المحمدی، بی نوبت چاپ، بی‌تا)، ص 426. 


[18] . رک: آیت الله،لطف الله، صافی گلپایگانی، منتخب الاشرفی الامام الثانی عشر ـ علیه السّلام ـ، (تهران: مکتبة الصدر،بی نوبت چاپ،بی تا)، فصل 2، باب 25، ص 247 به بعد. 


[19] . حافظ، ابو داود،سلیمان بن اشعث، سجستانی، سنن ابی داود، (بیروت: دارالجنان للطباعة و النشر و التوزیع، موسسة الکتب الثقافیه، چاپ اول، 1409، ه‍ ق)، ج 2،ص 509 ـ 510، ح 4285. 


[20] . همان، ص 509، ح 4283. 


[21] . همان، ح 4282.