جواب: 

در پاسخ باید گفت که اولاً،‌ معیار برتری و افضلیت چیست؟ دوم اینکه برترین اصحاب چه کسی است؟ و سوم ارتباط بدعت با مسئله افضلیت چیست؟ 

1ـ اسلام کامل‌ترین دین الهی است که حدود و قوانین آن ثابت است و اصول و فروع آن و کلیات مباحث از آیات و روایات به خوبی استفاده می‌شود. حال سؤال این است که آیا آیات و روایات معیار و ملاک افضل بودن را بیان نکرده‌اند که ما ترتیب را معیار خلافت قرار دهیم،‌ با اینکه این خود اصلی برای تشخیص صلاحیت افراد است. با نظر به آیات و احادیث،‌ آنچه که مسلم و مورد اتفاق همه می‌باشند،‌این است که معیار و اصل، در افضلیت تقوا و عمل صالح است که حتی سایر مناقب و فضایل در کنار این اصل مفید است؛ از سوی دیگر،‌ معیار ترتیب خلافت، با سایر احادیث و روایات در تعارض است و نمی‌توان آن را پذیرفت؛‌علاوه بر آن ادعایی بدون دلیل است که با هیچ آیه و روایتی ثابت نمی‌شود. 

2ـ با مراجعه به سخنان ارزشمند پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) که درباره برترین اصحاب خود فرموده‌اند،‌ در می‌یابیم که این ترتیب با نصوصی از آیات و روایات سازگاری ندارد؛ زیرا آنچه که مطرح شده مسئله امامت و وصایت است؛ و اگر به سخنان خود صحابه و بزرگان فریقین نظری داشته باشیم،‌روشن می‌شود که برترین صحابه حضرت علی  (علیه السّلام)  است و ما به چند مورد اشاره می‌کنیم: ابن عباس صحابی بزرگ رسول خدا (صلی الله علیه وآله) می‌گوید: درباره حضرت علی  (علیه السّلام)  سیصد آیه نازل شده است و همین طور از ایشان نقل است که می‌گوید: برای حضرت علی  (علیه السّلام)  هیجده منقب و فضل بوده که برای هیچ یک از افراد این امت نیست. 

خلیفه دوم می‌گوید:‌به حضرت علی  (علیه السّلام)  سه منقبت از ناحیه پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) داده شده که برای من یکی از آنان نیست.از ایشان سؤال می‌شود آنهات چه هستند؟ او جواب می‌دهد اول اینکه فاطمه‌ (علیه السّلام)  را به تزویج حضرت علی  (علیه السّلام)  درآوردند؛ دوم، او را در مسجد مسکن دادند و برای او در رفت و آمد حلال بود؛ در صورتی که برای دیگران نبود؛‌سوم، پرچم را در روز خیبر به او اعطا کرد. 

امیر مؤمنان در اوج شرافت و معدن حسب و نسب قرار داشت، و هیچ دوست و دشمنی دربارة حضرتش تردید ندارد که او از لحاظ نسب پس از پسر عمش رسول خدا (ص) دارای والاترین نسب‌ها و شرف‌ها بود. علی (ع) کسی نبود که به وسیله خلافت شرافتی کسب کند یا با این پست زینتی به خود بگیرد بلکه به قول ابن جوزی علی کسی نبود که خلافت برایش زینتب باشد بلکه او زینت بخش پست خلافت بود.[1] 

احمد بن حنبل محدث و یکی از فقهای چهارگانه اهل سنت می‌گوید: هیچ فضل و منقبتی نیست که برای صحابه وارد شده باشد و درباره حضرت علی  (علیه السّلام)  نیامده باشد. [2] 

ابن جعفر اسکافی یکی از علمای بزرگ اهل سنت کتاب مستقلی در اثبات افضلیت حضرت علی  (علیه السّلام)  نسبت به سایر افراد جهان بعد از انبیا و رسولان، نوشته است که آیات و روایاتی را که در شأن آن حضرت آمده، بیان کرده است. [3] مانند آیات تطهیر،‌ مباهله و...،‌یا روایاتی،‌مانند حدیث منزلت،‌ حدیث اخوت، حدیث یوم الدار و... اما آنچه در نظر است اثبات افضلیت حضرت علی  (علیه السّلام)  از مجموع سخنان بزرگان و صحابه و آیات و روایات نبوی است و این اعتقاد هم منحصر به شیعه نیست، بلکه برخی از علمای اهل سنت و عموم معتزله به آن اعتقاد دارند و کتابهای مستقلی درباره آن نوشته‌اند که به دو کتاب شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید و کتاب المعیار و الموازنه از ابی جعفر اسکافی می‌توان اشاره کرد. 

3ـ بحث افضلیت با بدعت دو موضوع‌اند که با تبیین معنای بدعت روشن خواهد شد. بدعت در لغت عبارت است از: «احداث شی لم یکن له من قبل خلق و لا ذکر و لا معرفه به وجود آوردن چیزی که قبل از خلق یاد و شناختی نسبت به آن نبوده است». [4]و در اصطلاح هم آنچه که نص بر تحریم آن وارد شده است و عبارت است از«ایراد قول او فعل لم یُستَن فیه بصاحب الشریعه و اصولها المتقنه، بیان حرف یا کاری است که مستند به سنت صاحب شریعت حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) نبوده و در اصول ثابت و متقن هم نیامده است. [5]به عبارت دیگر بدعت، «احداث فی الدین بعد الاکمال؛ نوآوری در دین بعد از آنکه دین کامل گردید» می‌باشد. [6] 

با این توضیح واضح و مختصر، مشخص می‌شود که هیچگونه ارتباطی بین بدعت و اعتقاد به فضیلت علی ابن ابیطالب  (علیه السّلام)  وجود ندارد. 

«والسّلام» 

منبع: www.salam-shia.com 



--------------------------------------------------------------------------------

[1] ـ ابن جوزی، المنتظم، بخش فضایل علی. 

[2] ـ جلال الدین سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص168/174. 

[3] ـ ابن جعفر اسکافی،‌ المعیار و الموازنه فی فضائل علی بن ابیطالب  (علیه السّلام)  و بیان افضلیه علی جمیع الظالمین بعد الانبیاء و المرسلین. 

[4] ـ خلیل بن احمد واهیدی،‌ العین، ج 2، ص54. 

[5] ـ راغب، المفردات، ص28. 

[6] ـ فیروزآبادی ، القاموس، ج 3، ص6.