جواب اجمالی: 

با نگاهی به تاریخ و سخنان امام حسین ـ علیه السّلام ـ این نکته روشن می‌شود که امام حسین ـ علیه السّلام ـ به عنوان رهبر و امام مسلمین دست به قیام علیه حکومت بنی امیه زد و کسانی که با آن حضرت بیعت کردند نیز به عنوان امام و جانشین پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ با او بیعت کردند. زیرا فردی چون یزید بن معاویه و حتّی معاویة ابن ابوسفیان نمی‌توانستند به عنوان امام بین مسلمانان مطرح باشند و احادیث زیادی از طریق شیعه و اهل سنت در این مورد از زبان رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بیان شده است. 

جواب تفصیلی: 

با نگاهی به سخنان امام حسین ـ علیه السّلام ـ از همان ابتدای قیام آن‌ حضرت متوجه این موضوع می‌شویم که آن حضرت بعنوان ولی و امام مسلمین دست به این حرکت زد. 

وقتی والی مدینه «ولید بن عتبه» از آن حضرت خواست که با یزید بن معاویه به عنوان حاکم اسلامی بیعت کند امام ـ علیه السّلام ـ از بیعت کردن، امتناع کردند و چنین فرمودند: 

«ای امیر! مائیم خاندان نبوت و معدن رسالت، خاندان ماست که محل آمد و رفت فرشتگان و محل نزول رحمت خدا  است، خداوند اسلام را از خاندان ما شروع نموده و تا آخر نیز همگام با ما خاندان به پیش خواهد برد ... ». 

امام ـ علیه السّلام ـ بعد از این بیان به خصوصیت یزید بن معاویه می‌پردازد و در پایان می‌فرمایند که: 

«... و باید ما و شما آینده را در نظر بگیریم و ببینیم که کدام یک از ما سزاوار و لایق خلافت و رهبری امت اسلامی و شایسته بیعت مردم است[1] ...». 

و بعد از این سخنان بود که امید ولید و مروان بن حکم، به یأس مبدّل شد و امام موضع خود را صریحاً اعلام نمود. 

امام ـ علیه السّلام ـ روز بعد در ملاقاتی با مروان بن حکم چنین فرمودند: «باید فاتحة اسلام را خواند که مسلمانان به فرمانروائی مانند یزید گرفتار شده‌اند، آری از جدم رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ شنیدم که می‌فرمود: خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است و اگر روزی معاویه را در بالای منبر من دیدید، بکشید. ولی مردم مدینه او را در عرشه منبر دیدند و نکشتند و اینک خداوند آنان را به یزید فاسق مبتلا و گرفتار نموده است[2]». 

امّا شاید بهترین دلیل که امام ـ علیه السّلام ـ خود را شایسته رهبری می‌دانست و بعنوان امامت الهی دست به این قیام زد سخنانی باشد که اخطب خوارزم نقل می‌کند. وی می‌گوید: همان شب که امام ـ علیه السّلام ـ از مجلس ولید خارج گردید به حرم رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ وارد شد و در کنار قبر آن حضرت قرار گرفت و با این جملات به زیارت آن حضرت پرداخت. 

«... درود بر تو ای رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ من حسین فرزند تو و فرزند زاده تو هستم. و من سبط تو می‌باشم که برای هدایت و رهبری امت، مرا جانشین خود قرار داده‌ای، ای پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ اینک آن‌ها مرا تضعیف نموده و آن مقام معنوی مرا حفظ ننمودند و این است شکایت من به پیشگاه تو تا به ملاقاتت بشتابم[3]». 

امام حسین ـ علیه السّلام ـ در وصیت نامه خود نیز قیام خود را جهت اصلاح مفاسد امت و احیاء و زنده کردن سنت و قانون جدش رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ و راه و رسم پدر بزرگوارش علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ می‌داند. و در حقیقت خود را جانشین نبی اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌داند[4]». 

امام حسین ـ علیه السّلام ـ تا شهادت خود بارها بر این نکته تأکید کرد که قیام او به عنوان ولی و امام مسلمین صورت می‌گیرد. خوارزمی در مقتل خود نقل می‌کند که: حسین بن علی ـ علیه السّلام ـ در ساعات آخر عمر خود در حالی که سوار اسب گردیده و شمشیر بدست داشت و در حالتی که از زندگی قطع امید کرده و تصمیم بر مرگ و شهادت گرفته بود در مقابل دشمن قرار گرفت و این اشعار را می‌خواند: «مرگ بهتر از پذیرفتن ننگ است و پذیرفتن ننگ بهتر از قبول آتش، من حسین بن علی ـ علیه السّلام ـ هستم، سوگند یاد کرده‌ام که در مقابل دشمن سر فرود نیاورم ...، ما چراغ‌های (هدایت) خدا هستیم که در روی زمین می‌درخشیم ...، کتاب خدا در پیش ما است ... و در میان ما است وحی و هدایتی که به نکوئی یاد می‌شود. و ما در میان همه خلق وسیله امن هستیم و این حقیقت را در میان مردم گاهی نهان داریم و گاهی عیان و [5]...» 

طبری مورخ بزرگ جهان اسلام نیز نقل می‌کند که: امام حسین ـ علیه السّلام ـ نامه‌ای به اهل بصره و بزرگان شیعه در آن شهر نوشت که در آن نامه بعد از حمد خداوند و درود بر نبی اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ چنین بیان می‌کند: 

« ... خداوند محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ را جهت پیامبری برگزید و او را بوسیله نبوت گرامی داشت ... و کنّا اهله و اولیائه و اؤصیائه و ورثته و احقّ الناس بمقامه فی النّاس و[6] ... » 

با توجه به مطالب بیان شده به خوبی روشن می‌شود که امام حسین ـ علیه السّلام ـ بارها خود را امام و ولی مسلمین معرفی کرده است و قیام او نیز برخاسته از چنین موضعی بوده است. 

«والسّلام»

منبع: www.salam-shia.com 


--------------------------------------------------------------------------------

[1] . مقتل خوارزمی، جلد 1، ص 182. 

[2] . مقتل خوارزمی، ج 1، ص 185، فصل 9، تاریخ بغدا، ج 12، ص 181، تهذیب التهذیب، ج 2،‌ص 428؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج1، ص 348. و... 

[3] . مقتل خوارزمی،‌ج 1، ص 186؛ مقتل عوالم،‌ص 54. 

[4] . مقتل خوارزمی، ج 1، ص 188، فصل 9، مقتل عوالم، ص 54. 

[5] . مقتل خوارزمی، ج 2، ص 33. 

[6]  . تاریخ طبری، (بیروت، انتشارات دارالکتب العلمیه)، ج3، ص 280، تاریخ سنه، 60.