جواب: درست است که حدیث غدیر را بخارى و مسلم در صحیح خودشان نیاورده اند ولى این دلالت نمى کند که حدیث غدیر در نظر آنها صحیح نبوده است، زیرا:
اولا: احادیث زیادى وجود دارد که ایشان نقل نکرده اند، در حالى که در سایر کتب صحاح آن احادیث نقل شده است و کتاب مستدرک الصحیحین تألیف حاکم بهترین گواه بر این مطلب است.
و ثانیاً: جمله «من کنت مولاه فهذا علىٌ مولاه» که بخشى از حدیث غدیر است ابن ماجه در سنن خود آن را از باب صحاح نقل کرده است:
براء بن عازب مى گوید: ما با رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در حجّى که به جا آورد در جائى فرود آمدیم، با دستور حضرت همگى نماز را به جماعت به جا آوردند سپس دست على(علیه السلام) را گرفت و چنین فرمود: آیا من نسبت به مؤمنان از خود آنها سزاوارتر و صاحب اختیار نیستم؟ گفتند: بلى، فرمود: آیا من نسبت به مؤمنین از خودشان سزاوارتر نیستم؟ گفتند: بلى، فرمود: این (على(علیه السلام)) ولىّ و رهبر کسى است که من مولى و رهبر او هستم. خداوندا دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار.([1])
و ضمناً باید توجه داشت که در این حدیث (طبق نقل ابن ماجه) سه کلمه «مولى» و «أولى» و «ولىّ» به یک معنى به کار رفته است، و همانگونه خداوند رهبرى و ولایت را طبق جمله «أولى بالمؤمنین» براى پیامبرش مقرّر فرموده است معلوم مى شود که «مولى» و «ولىّ» در همان معنى براى على(علیه السلام) طبق وحدت سیاق مقرّر گردیده است و عمومیت و عظمت این لفظ به مراتب از لفظ «خلیفة» و امثال آن بیشتر است! همچنین ترمذی در سنن خود بدین گونه نقل مى کند که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) فرمود: هر کس من مولاى او هستم، على مولاى او است.([2])
احمد بن حنبل که یکى از پیشوایان مذاهب اربعه اهل سنت است در مسند خود حدیث غدیر را از طرق متعدّده نقل کرده است که در اینجا به برخى از آنها اشاره مى کنیم.
1ـ از عبدالرّحمن بن ابى لیلى نقل مى کند که من دیدم على بن ابى طالب در «رحبه» (مکان معروفى در کوفه است) از مردم گواهى مى خواست و آنها را قسم مى داد، که هر کس حدیث غدیر را از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)شنیده است شهادت بدهد، عبدالرحمن مى گوید: دوازده نفر از اصحاب بدر بلند شدند و گفتند: ما شهادت مى دهیم که روز غدیر خم از پیامبر شنیدیم که فرمود: آیا من نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر نیستم و آیا همسران من مادران آنها، نمى باشد؟ همگى گفتند: بلى یا رسول اللّه!
آنگاه پیامبر اسلام فرمود: «فَمَنْ کنت مولاه فعلىُّ مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» هر کس من مولا و رهبر او هستم، على مولا و رهبر او است، خداوندا دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار([3])
2ـ از سماک بن عبید نقل مى کند که من بر عبدالرحمن بن ابى لیلى وارد شدم او گفت: من در رحبه على را دیدم که از مردم گواهى مى خواست که هر کس حدیث غدیر را از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) شنیده بلند شود و شهادت دهد، دوازده نفر بلند شدند و گفتند: ما دیدیم و شنیدیم وقتى دست على را گرفت و فرمود: پروردگارا دوست بدار کسى که على را دوست دارد و دشمن بدار آنکه را که على را دشمن دارد و یارى کن آنکه را که على را یارى کند و ذلیل کن کسى را که على را خوار شمارد. (سپس راوى مى گوید) جز سه نفر همه بلند شدند و شهادت دادند و على هم بر آن سه نفر نفرین کردو آنها هم گرفتار نفرین على(علیه السلام) شدند.([4])
و جالب اینکه شیخ سلیمان حنفى که یکى از دانشمندان معروف اهل سنت است از استاد ابو حامد غزالی دانشمند معروف اهل سنت و از ابو المعالى جوینى نقل مى کند که او مى گفت:
من در شگفتم از اینکه در شهر بغداد در دست صحّافى، کتابى دیدم درباره احادیث حدیث غدیر خم و روى جلد آن نوشته شده بود: جلد بیست و هشتم از طرق و أسناد حدیثى که از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: «هر کس من مولا و رهبر او هستم، على مولا و رهبر او است» (و بعد از آن نوشته شده بود) بعد از این مجلّد، ج بیست و نهم مى آید.([5])
و اما در مورد اینکه واژه «مولى» به معنى یار و یاور باشد، همانگونه که در آیه مورد سؤال (آیه 5 سوره تحریم) مى باشد باید توجه داشت که لفظ «مولى» در لغت عرب و همچنین در خود قرآن در معانى متعددى استعمال شده است و یکى از معانى این واژه اولى و سزاوار بوده است و قطعاً در حدیث غدیر به این معنى مى باشد زیرا:
اوّلا: اگر مولى به معنى دوست و یاور باشد نیاز به آن همه مقدمات و تشکیلات نداشت و لازم نبود که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در آن روز گرم، در وسط بیابان خشک و سوزان خطبه اى بخواند و از مردم اعتراف بگیرد، دوستى مسلمانان با یکدیگر یکى از بدیهى ترین مسائل اسلامى است که از آغاز اسلام وجود داشته است.
و ثانیاً: اگر منظور بیان یک دوستى ساده بود چرا پیامبر اسلام قبلا از مردم اقرار مى گیرد «ألست أولى بکم من انفسکم» آیا من نسبت به شما از خود شما سزاوارتر و صاحب اختیارتر نیستم؟
این بهترین شاهد و قویترین قرینه است که مراد از مولى، همان مسأله رهبرى امت اسلام و اینکه پیامبر(صلى الله علیه وآله)نسبت به مردم از خود آنها سزاوارتر و صاحب اختیارتر است و به دیگر بیان و سخن وقتى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از مردم اقرار گرفت که آن حضرت نسبت به آنها از خود سزاوارتر است. و بعد از من على(علیه السلام) هم همانند من نسبت به شما از خود شما سزاوارتر و صاحب اختیارتر است.
با توجه به آنچه گفته شد چگونه مى توان گفت: «مولى» در اینجا به معنى یار و یاور است. اما در آیه مورد سؤال (آیه پنجم سوره تحریم) کلمه مولى در آنجا به معنى یار و یاور است، و هیچگونه با حدیث «من کنت مولاه فعلىٌّ مولاه» در معنى ارتباط ندارد و همچنین جمله «اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه» که بخش بعدى جلمه قبلى است و در همین راستا مطرح شده است و مکمّل مسأله امامت و ولایت آن حضرت است و امامت آن حضرت را اثبات مى کند و صرفاً یک دعاى معمولى و عادى نمى باشد. این بحث را با حدیثى از حاکم نیشابورى به پایان مى رسانیم، او مى گوید: رفاعه از جد خود نقل مى کند که ما در روز جنگ جمل با على(علیه السلام) بودیم که آن حضرت کسى را فرستاد به سوى طلحة بن عبیدالله که با آن حضرت ملاقات کند، طلحه آمد، على(علیه السلام) او را قسم داد که آیا از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)شنیده است که پیامبر فرمود: هر کس من مولاى او هستم، على مولاى او است، خداوندا دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار؟ طلحه گفت: بلى شنیدم. على(علیه السلام) گفت: پس چرا با من مى جنگى؟ طلحه پاسخ داد؟ از یادم رفته بود، پس طلحه برگشت.([6])
والسلام
منبع: www.salam-shia.com
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- «... عن براء بن عازب قال: أقبلنا مع رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) فی حجّته الّتى حجّ فنزل فی بعض الطرف فأمر الصلاة جامعةً، فأخذ بید علىٍّ(علیه السلام) فقال: ألست أولى بالمؤمنین من أنفسهم؟ قالوا: بلى، قال: ألست أولى بکلّ مؤمن من نفسه؟ قالوا: بلى، قال: فهذا ولىّ من أنا مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.» سنن ابن ماجه، ج 1، ص 43.
[2]-«... قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله): من کنت مولاه فعلىّ مولاه» سنن الترمذى، ج 5، ص 632، رقم حدیث 3712.
[3]-«...عن عبدالرحمن بن أبى لیلى قال: شهدت علیّاً(علیه السلام) فی الرّحبة ینشد الناس انشد اللّه من سمع رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) یقول یوم غدیر خم: من کنت مولاه فعلىُّ مولاه لمّا قام فشهد قال عبدالرحمن: فقام اثنا عشر بدریّاً کأنّی انظر إلى أحدهم فقالوا: نشهد انّا سمعنا رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) یقول یوم غدیر خم: ألستُ أولى بالمؤمنین من أنفسهم، و أزواجى أُمّهاتهم؟
فقلنا: بلى یا رسول اللّه، قال: فمن کنتُ مولاه فعلىُّ مولاه اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه!
مسند احمد بن حنبل (طبع دار الفکر و بهامشه منتخب کنزالعمال فى سنن الأقوال و الأفعال) ج 1، ص 119.
[4]- «... سماک بن عبید بن الولید العبسى قال: دخلت على عبدالرحمن بن ابى لیلى، فحدّثنى انّه شهد علیّاً(علیه السلام) فى الرّحبة، قال: أنشد الله رجلا سمع رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) و شهده یوم غدیر خم الاّ قام، و لا یقدم الاّ من قدرآه، فقام اثنا عشر رجلا فقالوا: قد رأیناه و سمعناه حدیث أخذ بیده یقول: اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله. فقام الاّ ثلاثة لم یقوموا، فدعا علیهم فأصابَتْهُمْ دعوتَهُ»
مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 119.
[5]- قال الشیخ سلیمانى الحنفى: حُکى عن أبى المعالی الجوینى الملقّب بإمام الحرمین استاذ أبى حامد الغزالی یتعجّب و یقول: رأیت مجلّداً فی بغداد فی ید صحّاف فیه روایات خبر غدیر خمّ مکتوباً علیه المجلّدة الثامنة و العشرون من طرق قوله(صلى الله علیه وآله) «من کنت مولاه فعلىٌّ مولاه» و یتلوه المجلّده التاسعة و العشرون.
ـ ینابیع المودّة، ص 36، الباب الرّابع (چاپ اسلامبول، مطبعة اختر، سال 1301).
[6]- «... حدثنا رفاعة بن ایاس النصبى عن أبیه عن جدّه قال: کنّا مع علىّ یوم الجمل فبعث إلى طلحة بن عبیدالله أن القنى، فأتاه طلحة، فقال: نشدتک الله هل سمعت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) یقول: «من کنت مولاه فعلىٌّ مولاه، اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه»؟ قال: نعم، قال: فَلِمَ تقاتلنى؟ قال: لم أذکر، قال فانصرف طلحة.» المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص 371.