جواب اجمالی:
اعمالی که یزید بن معاویه در مدّت زمامداری خود انجام داد موجب شد که پرده از چهره نفاقش برداشته شود و مردم با چهرة اصلی خاندان بنی امیه آشنا شوند، زیرا بیشتر علمای جهان اسلام عقیده دارند که ابوسفیان و فرزند او معاویه هرگز ایمان واقعی نیآوردند ولی در ظاهر بهخاطر مصالح دنیوی خود را مسلمان جلوه میدادند و اعمال یزید پرده از این واقعیت برداشت و عدّهای ادّعای اجماع بر کفر یزید بن معاویه کردهاند و به این خاطر لعن او را جایز میدانند و ...
جواب تفصیلی:
یزید بن معاویه با تغییر سنّت نبّی اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و انجام منکرات بهطور علنی و از همه مهمتر قتل امام حسین ـ علیه السّلام ـ و اسارت و آزار و اذیت اهل بیت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و کشتار و جنایت در شهر مدینه و آتش زدن کعبه و ... اعمالی انجام داد که علمای اسلام تماماً از آن بیزاری میجویند و بیشتر آنها حکم به کفر و جواز لعن وی کردهاند.
در قرآن خدای تعالی چند گروه را به جهت اوصاف و اعمالی مورد لعن و نفرین قرار داده که همه این اوصاف و اعمال در یزد موجود بوده است از جمله: «وَ مَنْ یقتل مؤمناً متعّداً فجزاتة جهنّم خالد فیها و غضب الله علیه و لعنه و اعدّله عذابا عظیما»[1] (هرکس مؤمنی را بعمد بکشد مجازات او آتش جهنّم است که در آن جاوید معذب خواهد شد. خدا بر او خشم و لعن کند و عذابی بسیار شدید برای او مهیّا سازد) یزید بن معاویه با قتل آل البیت ـ علیهم السّلام ـ و کشتار مردم مدینه در واقعه حرّه یکی از مصادیق این آیهی میباشد و عدّهای با استدلال بر این آیه لعن بر وی و معاویه ابن ابوسفیان را جایز میدانند.
یک دسته دیگر از کسانی که مورد لعن قرآن کریم قرار گرفتهاند، کسانی میباشند که به اذیت و آزار رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ پرداخته، «انّ الذّین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدّنیا و الاخرة و اعدّ لهم عذابا مهینا»[2] (آنانکه خدا و رسولش را مورد آزار و اذیت قرار دهند، خدا آنها را در دنیا و آخرت لعنت میکند و برای آنها عذابی با ذلت و خواری مهیا ساخته است).
حال سئوال این است که: کسی که فرزند پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ را بکشد و اهل البیت آنحضرت را با خواری تمام به اسارت ببرد و هر گونه آزار و اذیت را به آنها روا دارد، آیا پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ از او راضی و خشنود است؟ همین اهل بیتی که مکرر پیامبر امر به مودّت و حجت نسبت به آنها نموده است.
از سوی دیگر چگونه لعن یزید بن معاویه جایز نباشد حال آنکه نبّی اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ پدران وی را که در ظاهر از او بهتر بودند را مورد لعن خود قرار داده است.[3]
در اینجا اقوال بعضی از علمای جهان اسلام خصوصاً بزرگان اهل سنّت دربارة یزید بن معاویه را نقل میکنیم:
صاحب تفسیر روح المعانی نقل میکند که: «جزم و یقین به کفر یزید و لعن بر او کردهاند. جماعتی از علماء از جمله قاضی ابویعلی، الحافظ ابن جوزی و نقنازانی که گفته است اعتباری برای ایمان یزید که لعنت خدا بر او باد و بر یاران و دوستان او باد، نمیباشد و جلال سیوطی تصریح به لعن او کرده است. وی سپس با نقل شعری از یزید بن معاویه بعد از شهادت امام حسین ـ علیه السّلام ـ میگوید: ...« یعنی قتل امام حسین ـ علیه السّلام ـ را در مقابل کسانی که رسولخدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ از اجداد وی در روز بدر به قتل رسانید میدانست و «هذا کفّر صریح» و این کفر صریح میباشد...»[4]
جاحظ در رسائل خود میگوید: «منکراتی که یزید بن معاویه از قبیل، قتل حسین، و اسارت دختران رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ و زدن به دندان حسین با چوب و ترسانیدن اهل مدینه و خرابی کعبه انجام داد دلالت بر سوء رای و کینه و بغض و نفاق او میکند و این باعث خروج وی از ایمان میباشد. و سپس میگوید: «فالفاسق ملعون و من نهی عن شتم الملعون فملعون»[5]
تفتازانی نیز یزید را کافر میداند و برای ایمان وی شأنی قائل نمیباشد و لعن وی را جایز میداند.[6]
ابن حزم این حرکت یزید را برای رسیدن به دنیا میداند و او را یاغی میداند.[7]
ابن خلدون میگوید: «اجماع بر فسق یزید وارد شده است و با این اجماع وی صالح برای رهبری نمیباشد و...»[8] و ابن مفلح الحنبلی میگوید: «ابن عقیل و ابن جوزی جایز دانستهاند خروج بر امام غیر عادل را به دلیل قیام حسین بر علیه یزید» و سپس با ذکر گوشهای از جنایات یزید اصل حکومت یزید را زیر سئوال میبرد.[9]
کفر یزید بن معاویه در جهان اسلام بهطوری واضح و روشن بوده است که ادّعای اجماع بر این مطلب شده است. و اگر کسی در این مطلب شک میکرد، مورد تعریز واقع میشد. ابن تغر بردی حنفی نقل میکند که: «علماء فتوی به تعریز عمربن عبدالعزیز قزوینی دادند؛ زیرا وی به یزید لقب امیرالمؤمنین میداد و میگفت امیرالمؤمنین یزد و سپس او را از بعداد خارج کردند»[10]
ابوشامه نیز نقل میکند که: «احمد بن اسماعیل بن یوسف قزوینی وارد بغداد شد و روز عاشورا در نظامیه بغداد بالای منبر مشغول سخنرانی بود پس به او گفتند بر یزید بن معاویه لعنت کن وی خود داری کرد پس او را از بالای منبر به پایین انداختند و نزدیک بود کشته شود و بعد از این جریان او را از بغداد خارج کردند و وی به قزوین رفته و در سال 590 هـ از دنیا رفت»[11]
این در صورتی بوده است که در نظامیه بغداد، دانشمندان بزرگی زندگی میکردند و نظامیه بغداد محل اصلی و حوزه درس علمای اهل سنّت محسوب میشده است.
ـ اکنون قضاوت حقیقی را به شما وا میگذاریم؛ شخصی با این اوصاف و عملکرد که تاریخ بشریت را لکهدار نمود و عملکرد او در کتب معتبر شیعه و اهل سنت به تواتر نقل شده است، چگونه عدالت و عملکرد او مورد تأیید میباشد؟!
اگر شخصی غیر از یزید ابن معاویه، این گونه رفتار مینمود، مسلمین چگونه برخورد و قضاوتی در مورد او داشتند؟!
«والسّلام»
منبع: www.salam-shia.com
--------------------------------------------------------------------------------
[1] ـ سورة نساء، آیة 92.
[2] ـ سورة احزاب، آیة 57.
[3] ـ تاریخ طبری، محمّد بن جدید طبری، انتشارات دار الکتب العلّیه (بیروت)، جلد 5، ص 622؛ تاریخ ابن الفداء، جلد 2، ص 57، حوادث سال 238.
[4] ـ تفسیر روح المعانی، الوسی، ج 26، ص 73، ذیل آیهی: فهل عسیتهم ان تولیتم.
[5] ـ رسائل الجاحظ، ص 298، الرسالة الحادیة عشره فی بنی امیه.
[6] ـ شرح العقائد النسفیة، ص 181، طبع الاستانة، سال 1313.
[7] ـ المحلی، ابن حزم، جلد 11، ص 98.
[8] ـ المقدمه، ابن خلدون، ص 254 و 255، عند ذکر ولایة العهد.
[9] ـ الفروع، جلد 3، ص 548، باب فتال اهل البغی، انتشارات المنار، سال 1345 هـ.
[10] ـ النجوم الزهرة، جلد 1، ص 163، سال 590 هـ.
[11] ـ رجال القرنین، لابی شامة، ص 6، سا 590هـ.