متأسفانه موضوع سّب و لعن کاملاً ، تفکیک نشده و در مواردی خلط مبحث شده ، بطوری که عده ای با حسن نیت لعن و ناسزا را هردو، فی حد نفسه عملی ممنوع میانگارند ، در صورتی که این دو باهم در مفهوم و حکم متفاوتند و هرکدام مصادیق متفاوت خود را دارند.
چنانکه قرآن تصریح دارد ، سب و ناسزا حتی به دشمن بدخواه و کافر مطلقاً ممنوع است .
اما لعن در مواردی مجاز است و موارد مجاز و عدم جواز آن در قرآن و سنت به تصریح آمده .است
بنابراین جا دارد که سب و لعن را از دیدگاه قرآنی لغوی و اخلاقی و تاریخی و روائی و فقهی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم و به تفاوت معنوی و حکمی بین آنها توجه کنیم و به ذکر موارد و مصادیق هرکدام بپردازیم:
اول با یک سوال شروع می کنیم.
لعن به چه معناست؟ و ارتقاء درجه ایمانی انسان به لعن بستگی دارد یا نه؟ و چگونه باید لعنت کنیم؟
لعن به معنای دورباش از رحمت الهی است. بطور کلّی در جهت گیری اعتقادی انسان، دو عنصر مهمّ نقش اصلی را دارند اوّل: عشق و علاقه نسبت به مکتب و شخصی که مکتب به او منتسب است، دوّم: عدم تمایل قلبی و نفور نسبت به مخالف مکتب و اعتقادات مباین و مقابل آن.
طبیعی است اعتقاد به راه و یا فردی که متولّی آن مسیر و مکتب است بدون یکی از این دو اصل مطلب را ناتمام و ناقص می گرداند و لذا دو اصل تولّی و تبرّی در فروع دین تشریع شده است و این یک مسأله فطری و عقلانی است.
درقرآن کریم نیز نسبت به مکتب و اولیای دین و در نهایت ذات پروردگار این علاقه و عشق وبرتری بسیار آمده و همینطور اظهار برائت از مخالفین چه مشرکین و چه غیر آنان و لعن و دورباش نیز بسیار است و نیز در مکتب اهل بیت علیهم السّلام به این دو اصل بسیار تأکید شده است. بنابراین در همه موارد که پای اعتقاد و یک باور دینی در زندگی انسان به میان می آید انسان ناچار باید از این دو اصل پیروی نموده تا قدم خود را در این راستا ثابت تر و پایدار تر بگرداند.
در ادامه گزارش از قرآن کریم درباره سب و لعن گرد آوری کردیم که در ذیل می آوریم:
- سب و ناسزا از دیدگاه قرآن و سنت
قرآن در مورد سب و دشنام کفّار میفرماید :« ولا تسبوُّا الذین یدْعون من دون اللَّه فیسبوا عَدْواً بغیر علم؛ کسانی را که جز خدا را میخوانند و میپرستند ، دشنام و ناسزا مگویید ، زیرا ممکن است آنها نیز خدا را از روی جهالت و نادانی فحش و ناسزا گویند»
استاد علامه طباطبائی هم بیانی هماهنگ با کلام سایر مفسران - اما با ویژگیهای خود - دارد ، ایشان چنین مینویسند: آیه ، یک ادب دینی را یاد میدهد که بدین وسیله مقدسات دینی جامعه حفاظت میشود و ساحت دین از آلوده گشتن به اهانت و سخنان سخیف و رکیک نابخردان و شتم و فحش و ناسزاگوئی سفیهان حفظ میشود.
در آیه ی دیگری از قرآن آمده است ؛ " یا ایها الذین آمنوا لایَسخَر قومٌ من قومٍ عَسَی أن یکونوا خیراً مِنهُم و لانساء من نساءٍ عَسَی أن یَکُنَّ خیراً منهنَّ ؛ ای ایمان آوردندهها ! مردمی از شما مردمان دیگر را مسخره نکنند ، شاید آنان بهتر از ایشان باشند ، و زنان ، زنان دیگر را مسخره ننمایند شاید اینان بهتر از ایشان باشند . " « الحجرات آیه 11 »
بررسی چند روایت در زمینه سّب:
از طریق شیعه و سنّی نقل شده است که رسول خدا (ص) فرمود : « سباب المؤمن فسوق ... ؛ ناسزاگویی به مؤمن فسق و گناه است .» و در دیگر روایات بطور کلی از فحاشی و بد دهنی ، ممانعت بعمل آمده و انسانها از دشنام و ناسزاگویی ، حتی به طبیعت بی جان ، باد ، روزگار و مردگان و هرچیز دیگر، باز داشته شدهاند .
از جمله صفات پسندیده و خصال نیکو رسول خدا(ص) آن بود که هرگز بددهنی و ناسزاگویی نمیکرد ؛
« لم یکن رسول اللَّه سبّاباً ولا لعّاناً ولا فحّاشاً »
از مجموعه این روایات و برداشتی که از آیه 108 سوره انعام داشتیم استفاده میشود :
سب و دشنام بطور کلی عمل غیر اخلاقی و مطلقاً جائز نیست و با وجود این ادله قاطع ،چگونه یک مسلمان به خود اجازه میدهد که به مسلمان دیگر فحاشی کند ، و شیعه آگاه که خود را مقید به پیروی از قرآن و سنت پیامبر اکرم و اهل بیت میداند ، هرگز زبان خود را به سب و فحش آلوده نمیکند .
-حکم سبّ خدا و پیامبر و امامان معصوم
از فروع مهم ، مسئله سبّ و ناسزاگویی به خدا و پیامبر و انبیاء دیگر و امامان معصوم میباشد که احترام آنان از هر مؤمن دیگر بیشتر و سب و دشنام به آنها دارای بعد سیاسی، اجتماعی و جنبه جنگ روانی و تبلیغاتی دارد.
هم زمان با ظهور اسلام در مکه و پس از آن در مدینه، یهود سست پیمان و مشرکان عهدشکن و بی فرهنگ و دیگر کفّار فسادگستر، شیوه سب به پیامبر را پیش گرفتند ، و اسلام برای حفظ قداست پیامبر در فقه سیاسی اش با این جریان برخورد اصولی کرده ودشنام دهنده به خدا ورسول خدا و هم چنین دشنام دهنده به بقیه انبیاء را مهدورالدّم دانست و حکم به اعدام آنها کرد .
و به عقیده شیعیان، دشنام دهنده به امامان معصوم و حضرت فاطمه (ع) نیز مهدور الدّم و محکوم به اعدام میباشد و این مطلب را از اقوال پیامبر (ص) و ائمه معصومین استفاده میکنیم و فقهاء عظام ما نیز به استناد همین اقوال چنین فتوائی دارند.
صاحب جواهر مینویسد : هرکس پیامبر (ص) را سب و دشنام و ناسزا گوید ، شنونده میتواند بلکه واجب است او را بکشد بی آنکه احدی از فقهاء در این مسئله مخالف باشد، بلکه اجماع محصّل و منقول برآنست .
علامّه حلّی مینویسد : هرکس خدا و رسول و انبیاء و فرشتگان و امامان را سب و ناسزا گوید نزد ما قتل او واجب میشود ، امّا جمهور (اهل سنت) ، می گویند از او میخواهند توبه کند و اگر توبه نکرد ، تعزیرش مینمایند .
هدف از ذکر این فتوی و حوادث تاریخی و سیرهای آن است که ابعاد سیاسی، اجتماعی دشنام به رسول خدا را روشنتر سازیم و توضیح دهیم که چرا پیامبر این امر را چنین مهم تلقی فرموده است ونیز چرا در تداوم همان جریان ، مرحوم امام خمینی کار ضد اسلامی سلمان رشدی را جدی گرفت و رسماً وجوب قتل او را اعلام فرمود.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود : « سباب المؤمن فسوق ... ؛ ناسزاگویی به مؤمن فسق و گناه است»
- لعن و نفرین از دیدگاه قرآن و سنت
در قرآن کریم بعضی افراد ، بیش از چهل بار ، بخاطر داشتن بعضی از صفات و حالات ، مورد لعن خدا ، رسول ، ملائکه و مؤمنان قرار گرفتهاند؛
-1شیطان : الحجر آیه 35 و آیه 78
-2کافرین : البقره آیه 161 و الأحزاب آیه 64
-3مشرکین و منافقین : الفتح آیه 8 والتوبه آیه 68
-4 ظالمین : هود آیه 18 و غافر آیه 52
-5مفسد فی الارض : پیمان شکنان و کسانی که قطع صله رحم میکنند الرعد آیه 25
- 6 دروغگویان : ال عمران آیه 61
-7یهود و اصحاب السب : المائده آیه 78 و النساء آیه 47
-8کتمان کنندگان حقیقت : البقره آیه 159
-9بهتان زنندگان به زنان پاکدامن : النور آیه 23
-10آزار دندگان به پیامبر(ص) : الأحزاب آیه 57
-11قاتل مؤمنین : النساء آیه 93
12- جهنمیان : الأعراف آیه 38
علاوه بر اینها گروهائی هستند که در اخبار و احادیث پیامبر (ص) نیز لعن شدهاند .
- روایاتی در منع لعن و نفرین
رسول خدا (ص) فرموده است : « المؤمن لیس بلّعان ؛ مؤمن بسیار لعن و نفرین کننده نیست.«
اولاً: باید گفت لحن این روایات با لحن منع از سب و ناسزا تفاوت دارد.
ثانیاً: ناظر به مواردی است که لعن مجاز نیست و شخصی استحقاق لعن و نفرین را ندارد.
ثالثاً: با توجه به اینکه در بسیاری از این احادیث صیغه مبالغه به کار رفته روشن است که کسانی مراد این روایتند که دهانشان همیشه و بنا حق به لعن و نفرین باز است.
شیخ انصاری مینویسد: " سبّ و شتم مؤمن فی الجمله به دلیل کتاب و سنت حرام است .
- استثنا در موارد سبّ و شتم مؤمن
البته مؤمن متظاهر به فسق ، مستثنی است و ناسزاگوئی به وی اشکالی ندارد چرا که او حرمتی ندارد و آیا چنین کاری از باب نهی از منکر است که شرایط آن باید وجود داشته باشد ؟ !
استثنای دوم در مورد اهل بدعت است که سب و دشنام به بدعت گذار، جایز است .
استثنای سوم جایی است که دشنام شونده از دشنام ناراحت نشود و یا اصلاً آن کلمه برای او کسرشأن و توهین نباشد .
ابن اثیر مینویسد: سب و ناسزاگوئی به مؤمن وقتی فسق است که از روی تأویل واقع نشود و گرنه فسق و گناه نیست .
ابن حجر در ص 251کتاب "صواعق محرقه" خود تصریح دارد که مذهب و فتوای او نسبت به کسی که لعن کند ، تکفیر نیست.
سب و لعن از بعد اخلاقی و تربیتی:
- تعریف سب و لعن
غزالی سب را اینطور تعریف میکند که :" سب عبارت است از گفتن چیزهای زشت با جملههای صریح و بی پرده و بدون کنایه و رمز، و بیشتر درباره عمل جنسی و آنچه بدان مربوط میشود میآید .
- واژه های دیگر
فحش، هر سخن و عمل زشت را گویند .
هجاء و هجو ، ضد مدح و ثنا را گویند . پس آن مترادف ذمّ است و برخی گفتهاند : هجاء ذکر معایب و کاستیها و بازگو کردن زشتی ها است .
و اما لعن عبارت است از : طرد و دور کردن و نفرین و دعای بد . و برخی گفتهاند : لعن از جانب خدا در آخرت به معنای کیفر و عقوبت و در دنیا ، انقطاع از رحمت الهی و عدم موفقیت میباشد .
لعن از زبان انسانی نسبت به انسان دیگر، به معنای نفرین می باشد .
برخی گفتهاند : لعن از جانب خدا ، به معنای طرد و دور گرداندن و راندن و از سوی مردم ، به معنای شتم و سب و ناسزا میباشد .
شیخ انصاری در معنی و مفهوم سب به عرف ارجاع نموده است .
- بررسی بعد اخلاقی مسئله سب و لعن:
دشنام و ناسزا گویی و لعن و نفرین یکی از آفات زبان است که متأسفانه در جوامع اسلامی رایج است و در نکوهش آن علمای اخلاق از فریقین بیاناتی دارند که به آنها میپردازیم:
غزالی در نکوهش سب و لعن مینویسد : فحش و سب نکوهیدهاند و ناشی از خبث نفس می باشند . رسول خدا(ص) فرمود : " انَّ اللَّه لا یحبّ الفاحش المتفحش الصیّاح فی الأسواق ؛ خداوند فحش دهنده بسیار دشنام گوی را که در بازارها عربده و فریاد میکشد ، دوست نمی دارد. "
درباره ضد اخلاقی و اسلامی بودن لعن و نفرین، غزالی مینویسد : لعن و نفرین یا برای جهاد و یا برای حیوان یا انسان است و همه آنها نکوهیده است .
پیامبر (ص) فرمود : « المؤمن لیس بلعّان ؛ مؤمن بسیار نفرین کننده نیست.«
صفات مقتضی لعن و نفرین سه چیز است : کفر، بدعت و فسق و این موارد ، به سه صورت قابل تحقق است ؛
اول: لعن به صفت کلی ، مثل لعنت خدا بر کافران ، فاسقان و بدعتگذاران.
دوم : لعن و نفرین با وصف خصوصی ، مثل لعنت بر یهود ، نصاری ، مجوس و خوارج .
سوم: لعن شخصی ، مثلاً بگوید لعنت بر یزید . غزالی میگوید : در مورد نخست مجازات کنید. سومی خطرناک میباشد و جز در مورد اشخاصی که یقیناً کافر و بی توبه مردهاند ، مثل ابوجهل و فرعون که لعن شخص آنها شرعاً ثابت است ، در بقیه موارد باید از لعن شخصی اجتناب کرد.
پیامبر فرمود: لاتسبوا الناس فتسبوا العداوة منهم ؛ به مردم فحش و ناسزا نگویید که از آنان عداوت و دشمنی خواهید دید«
البته کاملاً واضح است که سب و لعن مؤمن حرام است ، ولی درباره غیر مؤمن « فاسق ، فاجر و کافر و ظالم » جائز ، بلکه بخصوص لعن آنان مستحب و طاعت و عبادت میباشد .
چنانکه در دعاهای مأثوره و نیز در خود قرآن کریم افراد ظالم مورد لعن و نفرین قرار گرفتهاند .
همه این ها گفته شد تا به اینجایی برسیم که دشمنان اسلام برای نابود کردن شیعه گروه گروه به صف شده اند.
عبدالمالک ریگی در جریان بازجویی های خود گفته بود وقتی کسی خسته بود و حوصله نداشت عملیات انجام بدهد برایشان فیلم ها و صوت هایی که در کشور شیعه برگزار شده بود و از یک جایی درز کرده بود می گزاشتند با دیدن این فیلم ها و شنیدن این صوت ها جریح می شدند و خود را برای نابود کردن شیعه آماده می کردند.
روز نهم ربیع، روز شادمانی است. شادمانی اهلبیت(ع) است. آن را قدر بدانیم و به حرام آلوده نکنیم. گاهی کسانی که عنوان دوستی دارند، حرامهای خیلی روشن و مسلّم را انجام میدهند. البته اگر واقعاً دوست بود که این کارها را نمیکرد و به حرام آلوده نمیشد، به بیادبی آلوده نمیشد، به بیحیایی آلوده نمیشد.
- حضرت آیت الله جاودان در یکی از مراسم های هفتگی خود می فرمودند:
یک آقای بزرگواری است که الان در استان خراسان، امام جمعه است. ایشان یک طلبه فاضل و خیلی باعرضه بوده و دو سه زبان خارجی هم آموخته بود و آرزو میکرد که برای کارهای تبلیغی به کشورهای خارجی برود. یکوقت فرمایشات رهبر را گوش میکند که از ایشان سؤال کردند که اگر شما در این مقام رهبری نبودید، دلتان میخواست که چه کاری انجام بدهید؟ ایشان فرموده بودند که دلم میخواست بروم در یک روستا و کار آخوندی بکنم.
ایشان، اوّلین بار که این حرف را شنیده، از آن آرزو که امیدوار بود برای کارهای تبلیغی به کشورهای خارجی برود، دست برداشت و گفت خُب میرویم به یک روستا. به سیستان و بلوچستان رفت. اوّل که به آن روستا وارد شده بود، کسی جواب سلامش را هم نمیداد. اما باقی ماند و حوصله کرد. خوش اخلاقی و خدمت نشان داد. آرام آرام اهالی این روستا به او علاقهمند شدند، اهالی آن روستا به او علاقهمند شدند، اینجا میتوانست کار بکند، آنجا میتوانست کار بکند، از این طرف میبردنش، از آن طرف میبردنش.
یکدفعه که به روستایی رفته بود، مثلاَ پنجاه کیلومتر آن طرفتر، هنگام برگشت، پشت ماشین که نشسته و کمی از آن منطقه دور شده بود، یک نفر اسلحهای را پشت گردنش میگذارد و میگوید آقا کنار بایست. ایشان فکر میکند بچههای بسیج هستند و دارند با او شوخی میکنند. ولی دید خیلی جدّی است.
از ماشین پیادهاش کردند و روی موتور نشاندند و رفتند تا پاکستان. حدود صد و پنجاه کیلومتر راه بود. ایشان میگوید هر کجا آنها پیاده شدند که آب بخورند، به من فقط اجازهی یک مشت آب میدادند. وقتی که فهمیده بود به دست چه کسانی گرفتار شده، به حضرت صدیقه کبری(س) عرض کرده بود: "یک کاری کنید آبرویم نرود، آبروداری کنیم. حالا هرطور هم شد، بشود".
خب در راه با نهایت شجاعت با آنها برخورد کرد. ایشان به دست عوامل ریگی گرفتار شده بود؛ آنها یک مجموعه بزرگی از شیعیان را از هر طرف دزدیده بودند. در آنجا هم شکنجه و شلاق برقرار بود و با فاصلههایی، سر میبریدند. ایشان تعریف میکرد که یک نوار سخنرانی در اصفهان که خیلی هم سرو صدا داشت را ابتدا پخش میکردند. سخنرانی علنی که نوارهایش را همهجا بردهاند. لعن و سبّ کرده بود. هروقت میخواستند سر یک نفر را ببُرند، این نوار را میگذاشتند، خونشان به جوش میآمد و بعد، سر میبریدند. خُب ثوابش برای آن آقایی که سخنرانی کرد و آنهایی که پای منبر خندیدند و کف زدند! آنهایی که تشویق کردند، آنهایی که دعوت کردند، ثوابش به آنها هم میرسد!
ایشان به حساب همان حرفی که با حضرت زهرا(س) عرض کرده بود، تمام این حوادث را به خوبی پشت سر گذاشتهبود. همه را در یک کنار مینشاندند، سر یک نفر را میبریدند که بقیه را هم آزار بدهند. آنها به ایشان گفته بودند ما نمیدانیم تو چه طوری هستی! همه اینهایی که میبینی اینجا هستند، همه شما که میگویید شیعه هستید، همهشان مشرک هستند. وقتی پای مرگ میآید، میافتند به دست و پای ما و التماس میکنند و قسَم میدهند. هرکار بتوانند، میکنند تا کشته نشوند. ما هم برای این که نشان میدهند که مشرک هستند، حقد و کینهمان بیشتر میشود. آن نوار لعن و نفرین را هم که میگذارند.
در هر صورت، در این مدّت هم که آنجا بود، چون باسواد بود، ناگزیر با آنها زیاد بحث میکرد و آیه و حدیث برایشان میخواند. به برکت آن توسّل به حضرت صدیق طاهره، یکی از مریدان آنها، کمی به ایشان تمایل پیدا کرده بود. یعنی احساس کرده بود حرفهای ایشان، حق است. هماو، یک روزی ایشان را نجات میدهد و الان هم در خراسان، در یکی از شهرستانهای کوچک، امام جمعه است. اگر همه آن جمع توسّل میکردند، همهشان نجات پیدا میکردند.
همین یک حادثه کافی است، هرچند که صد نمونه از این دست، شنیدهایم که مثلاً یک نفر به خودش بمب میبندد و میرود داخل یک مسجد تا صد نفر، دویست نفر شیعه را تکّه پاره کند. این کار، صدها عامل دارد. آمریکا هست، اسرائیل هست، عربستان سعودی هم هست، من هم با آن منبر و اظهاراتم، یک عامل هستم که کمک میکنم. لااقل ما نکنیم. حالا در داخل این شهر، هزار جای دیگر میکنند، من این را نکنم. من به قتل عام شیعه کمک نکنم. رهبر هم که فتوا دادند، حکم کردند به حرمت.
در آخر نظر مراجع تقلید را درباره عید الزهرا بخوانید:
نظر آیت الله بهجت درباره عید الزهرا [جشن عید الزهراء ، عیدالزهرا فرحه الزهرا] :
آیة الله محمدتقی بهجت (ره) درباره برگزاری مجالس به مناسبت حضرت زهرا سلام الله علیها (عیدالزهراء ) توصیه می فرمودند که به بیان فضایل اهل بیت (ع) بویژه حضرت زهرا (س) و بیان حدیث ثقلین پرداخته شود. به فرموده ایشان شیوه مرحوم آیت الله بروجردی رحمه الله نیز همین بوده است ؛ یعنی بیان مشترکات میان شیعه و اهل تسنن و ترک مطاعن و مثالب یا لعن و سب آشکار .
آیت الله بهجت درباره برخی از رفتارها به نام عیدالزهرا فرمودند : " چه بسا ... این کارها موجب اذیت و آزار و یا قتل شیعیانی که در بلاد و کشورهای دیگر در اقلیت هستند گردد در اینصورت اگر یک قطره خون از آنها ریخته شود ما مسبب آن و یا شریک جرم خواهیم بود. "
آیت الله بهجت بر ضرورت دقت شیعیان در گفتار و رفتار تاکید بسیاری داشتند که مبادا موجب تحریک اهل سنت شود و بسیار بر تقیه عملی و قولی تاکید می کردند اما تقیه و تزلزل قلبی را حرام می دانستند.
نظر آیت الله وحید درباره لعن:
حضرت آیتالله شیخ "حسین وحید خراسانی" در درس خارج فقه، بیاحترامی به خلفای اهل سنت را مردود دانست و از شاگردان خود خواست از این گونه اعمال خودداری کنند.
گفتنی است که در حاشیه برگزاری درس خارج فقه حضرت آیتالله وحید خراسانی، ایشان با نهی از بیاحترامی به خلیفه دوم اهل سنت، از شاگردان خود خواست همانند گذشته، از توهین به خلفای اهل سنت پرهیز کنند.
ماجرا از آنجا آغاز شد که آیتالله العظمی وحید خراسانی در حین درس، روایتی از کتاب تفسیر کبیر امام فخر رازی را قرائت کردند و در حین قرائت این روایت، درباره خلیفه دوم اهل تسنن، عمر بن خطاب، پس از نام ایشان، عبارت (رضیالله عنه) را به کار بردند. پس از این عدهای از طلاب با صدای بلند کلماتی را خطاب به خلیفه دوم بیان کردند که این عمل با واکنش صریح حضرت آیتالله العظمی وحید خراسانی روبهرو شد.
در همان هنگام، این مرجع تقلید شیعیان، با عصبانیت خطاب به طلاب توهین کننده فریاد زدند: مگر نگفته بودم سر درس من از این گونه کلمات به کار نبرید!
استفتاء مقام معظم رهبری، آیات عظام نوری همدانی و مکارم شیرازی درباره «عیدالزهرا»
در بخشی از این کتاب استفتائاتی در این زمینه گرفته شده و آمده است: در قرن های اخیر چنین مرسوم بوده است که عامه شیعیان در روز نهم ربیع - با توجه به نسبتی که به این روز میدهند - توجهی خاص به این روز داشته و مجالسی را در آن تشکیل میدادهاند.
از صحت و سقم این انتساب که بگذریم آن چه موجب نگرانی است انجام اعمال و گفتار خلاف شرعی است که در بعضی از این مجالس صورت میگیرد و از ساحت فرد مسلمان و شیعه اهلبیت(ع) به دور است و آن چه بر این نگرانی میافزاید وجهه شرعی دادن بعضی افراد به این اعمال خلاف شرع است که با بهانه «رفع القلم» و... انجام میگیرد.
متأسفانه در سا لهای اخیر و با امکانات جدیدی هم که به وجود آمده، امکان ضبط تصاویر یا صوت این مجالس برای شرکت کنندگان در آن به سهولت وجود دارد که در بعضی موارد این فیلم ها و صوتها به کشورهای مجاورمان که شیعیان و اهل تسنن در کنار یکدیگر زندگی میکنند زندگی می کنند نفوذ یافته و باعث ایجاد فتنه و ریختن خون پاک شیعیان آن منطقه گردیده است.
آیتالله خامنهای در پاسخ به این استفتا مینویسند: هرگونه گفتار یا کردار و رفتارى که در زمان حاضر سوژه و بهانه به دست دشمن بدهد و یا موجب اختلاف و تفرقه بین مسلمین شود شرعاً حرام اکید است.
آیتالله نوری همدانی نیز مینویسد: چیزی به عنوان رفع قلم در روز به خصوصی نداریم و مسلمانان باید از تفرقه بپرهیزند و از هر چیزی که موجب وهن مذهب می باشد جداً اجتناب نمایند.
آیتالله مکارم شیرازی در پاسخ خود به این استفتا مرقوم کرده است: اولاً: روایتی با عنوان رفع قلم در آن ایام مخصوص در منابع معتبر نداریم. و ثانیاً بر فرض چنین چیزی باشد که نیست مخالف کتاب و سنت است و چنین روایتی قابل پذیرفتن نیست و حرام و گناه در هیچ زمانی مجاز نیست
هم چنین سخنان رکیک و کارهای زشت دیگر. و ثالثاً: تولّی و تبرّی راههای صحیحی دارد نه این راههای خلاف.
منابع :
قرآن کریم - کتاب شبهای پیشاور از شیرازی - نهج البلاغه - اصول کافی - سفینة البحار - المحجة البیضاء از فیض کاشانی صحیح مسلم و بخاری - مستدرک الصحیحین - مسند احمد بن حنبل - جواهر الکلام - تذکرة الفقهاء علامه حلی - الموطأ ابن مالک - الأحکام فی الحلال و الحرام - صواعق المحرقه از ابن حجر - الفِصَل: ابن حزم - تاریخ طبری - جامع السعادت نراقی - آفات زبان از سید محمد امین - سب و لعن از دیدگاه اخلاقی و فقه سیاسی - تفسیر قرآن از علامه طباطبائی - تفسیر امام فخر رازی - نفحات اللاهوت فی لعن الجبت و الطاغوت از محقق کوکی - کتاب السبعة من السلف از سید مرتضی
بر شیعه آشکار است که بدعت دست بسته نماز خواندن و تحریم مطعه و تغیر اذان (الصلاه خیر من النوم )
و... از جانب جناب عمر است . آیا این سخن شما جواز بر سب جناب عمر نیست؟