جواب اجمالی:
در قرآن از صحابة مؤمن، با عظمت یاد شده، چنانکه در روایات شیعه نیز از آنان به نیکی یاد شده است. امّا آیات فراوان دیگری از بدرفتاری و بلکه از نفاق بعضی صحابه، انتقاد کرده است و روایاتی که در کتب شیعه و اهل سنت علیه بعضی صحابه آمده، در مورد همین گروه است که خود خدا نیز از آنان، مذمت کرده است. بنابراین هیچ تعارض بین قرآن و روایات شیعه، وجود ندارد تا کسی از شیعه برای حل آن، قرآن را تحریف شده بداند و اگر هم روایتی، مخالف با قرآن باشد، شیعه به دستور أئمه اطهار (علیهم السلام) موظّف است آن را کنار بگذارد. بعلاوه اینکه اصلا شیعه، قائل به تحریف نیست تا چیزی انگیزه آن باشد.
جواب تفصیلی:
آیاتی که در مورد اطرافیان پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) (صحابه) وجود دارد، به دو دستة کلی قابل تقسیم است:
الف) آیاتی که به تمجید از آنها پرداخته است: مانند: «و السابقون الأولون من المهاجرین و الأنصار و الذین ابتعوهم باحسان رضی الله منهم و رضوا عنه...» پیش گامان نخستین از مهاجران و انصار، و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند خداوند از آنها(نیز) از او خشنود شدند...»[1] و در روایات شیعه نیز از آنان تجلیل شده است[2]. چنانکه امام علی (ع) در مورد آنان میفرماید: «... آنها صبح میکردند در حالی که موهای ژولیده و چهرههای غبار آلوده داشتند، شب را تا صبح در حال سجده و قیام به عبادت میگذراندند...»[3] بنابراین صحابه مؤمن رسول خدا(ص) نزد شیعه دارای عظمت و احترام فراوانی هستند و اصلا به قول مرحوم سید شرف الدین، عالم برجسته شیعه، شیعة امامیه در انتخاب تشیع، اقتدا به بزرگان از اصحاب پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) کردهاند»[4]. چرا که طبق شمارش ایشان 213 تن از صـحابه بـزرگ رسول خدا (صلی الله علیه وآله) مانند: سلمان، ابوذر، مقداد، جابربن عبدالله انصاری، بلال حبشی، زید بن ارقم و ...شیعه بودهاند.[5]
ب) آیاتی نیز به نکوهش بعضی صحابه پرداخته است که بر دو قسمند: 1- در دستهای از آنها عملکرد و رفتار آنها مذمت شده است، مانند: کوتاهی بعضی برای حضور در جنگ؛[6] فرار عدهای از آنها از جنگ[7]؛ ایراد گرفتن به پیامبر در تقسیم غنائم[8]؛ رها کردن پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در حال نماز و رفتن به سراغ تجارت؛[9] تهمت زدن به همسر پیامبر(صلی الله علیه وآله) [10]و ... 2- گروهی دیگر از آیات علاوه بر نکوهش رفتار صحابه، از اعتقاد بعضی صحابه نیز نکوهش شده است و خدا آنان را منافق دانسته است: «و ممَّن حَولکم الاعراب منافقون و من اهل المدینه مردوا علی النفاق...) یعنی: «و از (میان) اعراب بادیهنشین که اطراف شما هستند؛ جمعی منافقند، و از اهل مدینه (نیز)، گروهی سخت به نفاق، پای بندند، تو آنها را نمیشناسی ولی ما آنها را میشناسیم...»[11]. و در قرآن آیات فراوانی در مورد منافقان عصر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) وجود دارد.[12]
پس آنچه از قرآن استفاده میشود این است که اصحاب آن حضرت، برخی مؤمن درستکار، برخی بدعمل، و بعضی نیز اصلا منافق بودهاند و بنا بر آنچه گذشت و با توجه به اینکه ملاک برتری افراد، میزان تقوای آنهاست،[13] روشن میشود که اولا: تعریف و تمجید قرآن از صحابه، شامل حال صحابة مؤمن درستکار میشود و یقینا گروه سوم (منافقان) را شامل نمیشود. ثانیا: اینکه اهل سنت مانند فخر رازی همة صحابه را اهل بهشت، دانستهاند؛[14] کاملاً باطل است.[15] ثالثاً: روایاتی هم که در کتب شیعه در طعن بعضی صحابه، وارد شده، که در مورد گروه سوم (منافقان) از آنها میباشد؛ بنابراین هیچ تعارضی با آیاتی که در مدح آنهاست، ندارد و این گونه روایات، اختصاص به کتب شیعه ندارد، بلکه در معتبرترین کتاب اهل سنت (صحیح بخاری) دست کم هشت روایت با لحن بسیار تند از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) علیه بعضی صحابه، ذکر شده است، که بیانگر ارتداد و در نتیجه جهنمی شدن گروهی از صحابه میباشد.[16] مثلاً از ابوهریره چنین نقل میکند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) پیوسته میفرمودند: در روز قیامت، گروهی از اصحابم، برای نوشیدن از آب کوثر بر من وارد میشوند) پس از ملاحظه آن، منع میگردند؛ پس میگویم: «پروردگارا، اینها اصحاب من میباشند» خدا میفرماید: «تو نمیدانی پس از تو چه (جنایاتی) کردند، آنان پس ازتو، مُرتد شده و به مرام گذشتگان خود در جاهلیت پیوستند...»[17]. و طبق روایات دیگر خبر اندکی از آنها به آتش جهنم میروند.[18] شواهد این بازگشت به دوران جاهلیت حتی در منابع اهل سنت، فراوان است از جمله: 1- عمر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) را متهم به هذیان گویی کرد و مانع از این شد که چیزی را که مایه نجات از گمراهی مسلمانان بود بنویسد.[19] 2- با اینکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) امام علی(علیه السلام) را در غدیر خم از طرف خدا به ولایت (امامت) نصب کرده بود؛[20]
عدهای در سقیفه او را کنار گذاشتند. 3- عمر و عدهای دیگر به خانه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) حمله کردند و او را تهدید به سوزاندن خانهاش کردند و ...[21] که در اثر آن حضرت فاطمه(سلام الله علیها) محسنش را سقط کرد و [22]... که در پی این حوادث حضرت، سوگند یاد کرد که با عمر، سخن نگوید؛[23] و از عمر و ابوبکر قهر کرد و در حالی که از آنها غضبناک بود، از دنیا رفت؛[24] و وصیت کرد، آن دو، بر جسد مطهرش نماز نخوانند. چنانکه ابن ابی الحدید صریحاً میگوید: «و الصحیح عندی انها ماتت و هی واحدإ علی ابن ابی بکر و عمر و انها اوصت ان لایصلیا علیها» «و صحیح نزد من آن است که فاطمه از دنیا رفت در حالی که بر ابوبکر و عمر غضبناک بود وصیت کرد آنها بر او نماز نخوانند».[25] و این در حالی است که طبق نقل صحیح بخاری و صحیح مسلم، حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، پاره تن پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) است[26]، که آزار او، آزار پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) میباشد[27]. و هر کسی که او را به غضب آورد، پیامبر را به خشم آورده است.[28] و کسی که پیامبر را به خشم آورد، خدا را به خشم آورده است. و خداوند متعال میفرماید:
«ان الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخره و اعدلهم عذاباً مهیناً» « کسانی که خدا ورسولش را آزار میدهند، خداوند آنها را در دنیا و آخرت لعنت کرده (از رحمتش دور ساخته)، و برای آنها عذاب خوار کنندهای آماده کرده است»[29].
رابعاً: با توجه به روایات «عرضه روایات بر قرآن و کنار زدن روایات مخالف قرآن»[30] اصلاً هیچ روایتی، معارض قرآن نمیشود تا کسی از شیعه برای حل تعارض، قائل به تحریف قرآن گردد. خامساً: چنانکه گذشت، روایات تندی، علیه صحابه در صحیح بخاری آمده است، که دلالت بر جهنمی شدن گروهی از آنان میکند؛ پس اگر چنانکه در سئوال، فرض شده این گونه روایات در تعارض با قرآن باشد، و حل تعارض انگیزهای برای قول به تحریف گردد، این انگیزه برای اهل سنت، بسیار قویتر است تا شیعه، زیرا آنان، تمام روایات صحاح ستّه و به ویژه صحیح بخاری را صحیح میدانند؛ ولی شیعه حتی تمام روایات کافی را نیز صحیح نمیداند.[31] چه رسد به بقیه کتابها. نکته مهم و قابل توجه در سئوال این است که قول به تحریف، توسط شیعه، مسلم گرفته شده و حل تعارض بین روایات در طعن بعضی صحابه و آیات قرآن، انگیزه آن معرفی شده است، در صورتی که اصلاً محققان و علمای بزرگ شیعه قائل به تحریف نیستند. تا چیزی انگیزه آن باشد و شاهد آن هم این است که در کتب خود، صریحا قول به تحریف را رد کردهاند.[32] بلکه برخی مانند شیخ جعفر کاشف الغطاء، صحت قرآن را از ضروریات مذهب شیعه و بلکه از ضروریات دین و اجماعی در بین مسلمانان میدانند.[33] و نیز علمای شیعه در کتب خود ضمن استدلالهای محکم بر حفظ قرآن از تحریف، شبهات آن را نیز دفع کردهاند،[34] که در اینجا اشارهای گذرا به ادله شیعه بر عدم تحریف قرآن میگردد[35]:
1. قرآن رکن و اساس دین اسلام است و به حکم عقل باید حفظ گردد تا دین نیز حفظ گردد تا حجت بر مردم، تمام گردد.
2. ضروری بودن تواتر قرآن . 3- اعجاز و تحدی قرآن. 4- آیه حفظ: «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون».[36]
5. آیه نفی باطل از قرآن: «و انه لکتاب عزیز لایأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید».[37]
6. روایاتی که قرآن را محور درستی و نادرستی روایات معرفی میکنند. 7. نصوصی که از اهل بیت(ع) در مورد حفظ قرآن وارد شده است.
نتیجه:
1. روایاتی که در طعن صحابه است، موافق با آیاتی است که در همین زمینه آمده، و روایاتی که در مدح آنان است، موافق با آیاتی است که در ستایش از آنها میباشد. بنابراین هیچ تعارضی بین آیات و روایات نیست.
2. به فرض وجود تعارض و به فرض این که حل این تعارض انگیزهای برای قول به تحریف باشد، این انگیزه برای اهل سنت قویتر است. 3. شیعه اصلا قائل به تحریف نیست تا چیزی انگیزه آن باشد. (هدانا الله وایاکم الی صراط مستقیم).
«والسّلام»
منبع: www.salam-shia.com
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . توبه/ 100 و نیز: «و کذلک جعلناکم أمه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس...» بقره / 142. و «کنتم خیر أمه أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله» آل عمران / 110. و «یا ایها النبی حسبک الله اتبعک من المؤمنون» انفال / 64. و «ان الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا بأموالهم و انفسهم فی سبیل الله...» انفال / 74. و «الذین تبوّءو الدار و الایمان من قبلهم یحبون من هاجر الیهم و لایجدون فی صدورهم حاجه مما أوتوا و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه و من یوق شحّ نفسه فاولئک هم المفلحون» حشر/9.و «لقد رضی الله عن المؤمنین اذیبایعونک تحت الشجرة فعلم ما فی قلوبهم فانزل الله السکینه علیهم و اثابهم فتحا قریبا»فتح / 18.و «محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم تراهم رکّعا سجّدوا تبتغون فضلا من الله و رضوانا سیماهم فی وجوهم من اثر السجود...» فتح / 29.
[2] . رک:شیخ عباس، قمی، سفینة البحار، (نشر اسوه، چاپ اول، 1414 هـ ق)، ج 5، ص 31 – 33 ماده «صحب»
[3] . نهجالبلاغه با ترجمه محمد دشتی؛ خ 97.
[4] . آیت الله، سید عبدالحسین، شرف الدین، الفصول المهمة فی تألیف الامامه، (تهران:موسسه البعثه، چاپ اول)، ص 189.
[5] . رک: الفصول المهمة فی تألیف الامامه، همان، ص 190 – 200، (البته شماره گذاری اسماء در ترجمه آن کتاب انجام شده است).
[6] . «یا ایها الذین آمنوا مالکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله إثاقلتم الی الارض أرضیتم بالحیوه الدنیا من الاخره...» توبه / 38.
[7] . «ان الذین تولوا منکم یوم التقی لجمعان انما استزلهم الشیطان ببعض ما کسبوا» آل عمران/ 155: و «لو یجدون ملجأ تاو مغارات أو مدخلا لولوا الیه و هم یجمحون» توبه / 57.
[8] . «و منهم من یلمزک فی الصدقات فان اعطوا منها رضوا و ان لم یعطوا منها اذا هم یسخطون» توبه / 58.
[9] . «و اذا رأوا تجاره او لهو انفضوا الیها و ترکوک قائما» جمعه / 11.
[10] . «ان الذین جائوا و بالافک عصبة منکم ...اذ تلقونه بالسنتکم و تقولون بافواهکم ما لیس لکم به علم و تحسبونه هینا و هو عندالله عظیم و لولا اذا استمعوه قلتم ما یکون لنا ان نتکلم بهذا سبحانک هذا بهتان عظیم یعظکم الله ان تعودوا و المثله ابدا إن کنتم مؤمنین» نور / 11 – 17.
[11] . توبه / 101.
[12] . «و من الناس من یقول امنا بالله و بالیوم الاخر و ما هم بمؤمنین یخادعون الله و الذین آمنوا...» بقره/8 و لو شاء الله لذهب بسمعهم و ابصارهم ان الله علی کل شی قدیر» بقره/20. و «انما یستأذنک الذین لا یؤمنون بالله و الیوم الاخر وارتابت قلوبهم فهم فی ربیهم یترددون...» توبه / 45. و آیات فراوان بعد از آن . و «اذا جائک المنافقون ... و لکن المنافقین لا یعلمون» منافقون / 1 – 8.
[13] . «ان اکرمکم عندالله اتقاکم» حجرات / 13.
[14] . رجوع شود به کتاب: فخر، رازی، (بیروت: داراحیاء التراث العربی؛ چاپ سوم)، ج 16، ص 171.
[15] . جهت مطالعه بیشتر رک: آیت الله، ناصر، مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ج 7، ص 263 – 265، ج 8، ص 107 – 111، ج 22، ص 119 – 123.
[16] . ر.ک به کتاب: محمد بن اسماعیل، بخاری، صحیح بخاری، (بیروت: داراحیاء التراث العربی،نوبت چاپ، بیتا)، ص 159 – 160، یک روایت و ج 8، ص 148 – 152، هفت روایت.
[17] . صحیح البخاری، همان، ج 8، ص 150.
[18] . صحیح البخاری، همان، ص 150 – 151.
[19] . رک: ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، (بتحقیق محمد، ابوالفضل، ابراهیم، ابی جا: داراحیاء الکتب العربیه، چاپ دوم 1385 هـ ق)، ج 6.
[20] . این خبر متواتر است و در بسیاری از کتب عامه آمده از جمله: التفسیر الکبیر، همان، ج 12، ص 49 و عبیدالله بن عبدالله، الحاکم الحسکانی الحذاء الحنفی، تحقیق و تعلیق محمد باقر المحمودی، (تهران: مؤسسه الطبع و النشر التابعإ لوزاره و الارشاد الاسلامی، چاپ اول، 1411 هـ ق)، ج 1، ص 251ـ252.
[21] . رک: شرح نهجالبلاغه، همان، ج 2، ص 56 و ج 6، ص 48.
[22] . رک: همان، ج 14، ص 193.
[23] . رک: همان، ج 6، ص 48 – 49.
[24] . رک: همان، ج 6، ص 49.
[25] . رک: همان، ج 6، ص 50.
[26] . رک: صحیح البخاری، همان، ج 5، ص 36، و مسلم بن الحجاج، القشیری النیسابوری، صحیح مسلم بشرح النووی، (بیروت: داراحیاء التراث العربی، چاپ سوم، بیتا چاپ سوم، بیتا)، ج 16، ص 3.
[27] . صحیح المسلم بشرح النووی، همان.
[28] . صحیح البخاری؛ همان.
[29] . احزاب / 57.
[30] . رک: محمد بن یعقوب، کلینی؛ اصول کافی، (ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، تهران: علمیه الاسلامیه، بینوبت چاپ، بیتا)، ج 1، ص 88 – 89.
[31] .رک: آیت الله، جعفر. سبحانی، کلیات فی علم الرجال، (قم: مرکز مدیریت حوزه علمیه، چاپ دوم، 1369)، ص 375، و زین العابدین، قربانی، علم حدیث و نقش آن در شناخت و تهذیب، (قم: انصاریان چاپ سوم، 1378)، ص 268.
[32] . رک: آیت الله، محمد هادی، معرفت، صیانة القرآن من التحریف، (قم: مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم؛ 1418 هـ ق)، ص 59 – 78. و دکتر فتح الله، محمدی (نجار زادگان) سلامة القرآن من التحریف، (تهران: پیام آزادی، چاپ اول، 1420 هـ ق)، ج 1، ص 86 – 98، و سید علی، حسینی میلانی، التحقیق فی نفی التحریف عن القرآن الشریف، (قم: دار القرآن الکریم، چاپ اول، 1410 هـ ق)، ص 10 – 27.
[33] . رک: صیانة القرآن من التحریف، همان، ص 64.
[34] . رک: علامه، سید محمد حسین، طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، (قم: اسماعیلیان، چاپ پنجم، 1371)، ج 12، ص 104 – 133. و آیت الله، سید ابوالقاسم،خوئی، البیان فی تفسیر القرآن، (بیجا: انوار الهدی، چاپ هشتم، بیتا)، ص 197 – 235. و آیت الله، ناصر، مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، (تهران، داراکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، 1364)، ج 11، ص 21 – 31. و آیت الله، عبدالله، جوادی آملی، قرآن در قرآن، (قم: مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، 1378)، ص 315 – 349. و صیانة القرآن، همان. و سلامة القرآن من التحریف، همان. و التحقیق فی نفی التحریف عن القرآن الشریف، همان.
[35] . جهت مطالعه تفصیلی: رک: صیانة القرآن من التحریف؛ همان، ص 35 – 57.
[36] . حجر / 9.
[37] . فصلت / 41 – 42.