در اسلام، آزادی در عقیده و حکم ارتداد، چگونه قابل جمع است؟


پاسخ:


برای رسیدن به پاسخ، باید به بررسی و دقت در معنا و شرایط آزادی عقیده و ارتداد بپردازیم.


آزادی عقیده بدین معناست که انسان بتواند بدون هرگونه فشار خارجی و به دلخواه خود عقیده و اندیشه­ای را بپذیرد، درباره آن بحث و گفت‌وگو کند و به تبلیغ آن بپردازد.[1]


ارتداد یعنی فردی پس از پذیرفتن یک دین ـ که در این نوشتار اسلام مقصود است ـ از آن برگردد و درستی عقاید آن را انکار کند.[2]


اسلام، آزادی عقیده را با حدود و شرایط خاصی می­پذیرد.

 در مطلوبیت اصل آزادی عقیده جای هیچ تردیدی نیست، زیرا پذیرش دعوت پیامبران الهی بر این آزادی استوار است. اگر انسان­ها در انتخاب دین و اعتقاد خود آزاد نمی­بودند، هیچ کس نمی‌توانست از عقاید پیشین خود دست بردارد و به دعوت انبیا پاسخ مثبت بدهد. حجیت دعوت پیامبران تنها با پذیرش آزادی عقیده، توجیه منطقی می­یابد.[3]


علاوه بر آن با اندکی دقت روشن می‌شود که اساساً عقیده که امری درونی و قلبی است، امری تکوینی می‌باشد که تحمیلی و اجباری نیست. آیه {لا اکراه فی الدین} ناظر به همین بُعد تکوینی آزادی عقیده  است.[4] نمی‌توان کسی را با تهدید یا تطمیع، به چیزی عقیده‌مند نمود. چنین فردی حتی ممکن است در ظاهر به آن مطلب اقرار کند، اما زمانی به آن عقیده باور قلبی پیدا می­کند که آن را صحیح بداند و از روی اختیار به آن معتقد شود.


باید توجه داشت که آزادی فی الجمله ـ چه در حوزه عقیده و چه در حوزه‌های دیگر ـ اگر چه امری مطلوب است، اما آزادی مطلق، نه امکان دارد و نه مطلوب است، زیرا موجب گسترش گمراهی، هرج و مرج و ظلم و بیداد در سراسر جامعه خواهد شد. بدین جهت هیچ عاقلی در عالم از آزادی مطلق و بی‌ قید و شرط دفاع نمی­کند. اسلام نیز برای آزادی، حدودی را معین می­کند تا جامعه اسلامی از هرج و مرج عقیدتی و توطئه‌های دشمنان در امان بماند.


تفاوت آزادی در اندیشه غربی و اندیشه اسلامی در این است که آزادی غربی[5] در تمام حوزه‌های آن مقید به عدم مزاحمت برای آزادی دیگر افراد جامعه و مخالف نبودن با سیاست‌های دولت می‌باشد، ولی  آزادی اسلامی مقید به رعایت قوانین و شرایط دینی است.[6] آزادی بیانِ عقیده در اسلام تا جایی است که باعث رواج گمراهی و به خطر افتادن سعادت افراد جامعه نشود.


در اسلام تفتیش عقایدِ پنهانِ افراد جایز نیست. افراد می‌توانند به اندیشه‌ای ـ هر چند نادرست ـ معتقد شوند و تا زمانی که آن را ابراز نکنند، از نظر فقهی و حقوقی حکمی ندارد. هر چند ممکن است فرد به سبب آن باورِ نادرست از رسیدن به کمال حقیقی باز ماند یا مستحق عذاب اخروی شود.[7]


پرسش و تحقیق در مورد عقاید دینی هم نه تنها اشکال ندارد؛ بلکه مطلوب اسلام است. دین مقدس اسلام از بحث و جست‌وجوی حق‌طلبانه استقبال می‌کند و آن را روش تبلیغی خود می‌شمارد:


{ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن و ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین}[8]؛ مردم را با حکمت و پند نیکو به راه پروردگارت دعوت کن! و با آنان به بهترین شیوه بحث کن! به درستی که پروردگار تو به کسانی که از راه او گمراه شده­اند و کسانی که هدایت یافته اند، از همه آگاه‌تر است.


قرآن کریم بارها تقلید کورکورانه را مذمت کرده است: {و اذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفینا علیه اباءنا أولو کان اباءهم لا یعقلون شیئا و لا یهتدون}[9]؛ و هنگامی که به آنها گفته شود: از آن‌چه خدا نازل کرده پیروی کنید، می‌گویند: نه، ما از آن‌چه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی می‌نماییم. آیا اگر پدران آنها چیزی نمی‌فهمیدند و هدایت نیافتند، [باز از آنها پیروی می‌کنند؟]


خداوند به پیامبر اکرم(ص) بر انتخاب و دعوت آگاهانه خود و پیروانش تأکید فرموده است: {قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی و سبحان الله و ما انا من المشرکین}[10]؛ بگو: این راه من است. من و پیروانم با بصیرت کامل، مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنیم. منزه است خداوند، و من از مشرکان نیستم.


بحث و گفت‌وگو درباره شبهاتی هم که گاه‌‌گاه بر اندیشه انسان هجوم می‌آورند، حتی اگر خلاف معارف و ضروریات دین هم باشد، باز اشکالی ندارد و امری عادی است. کسی که در جست‌وجوی حقیقت است، پرسش‌ها و شک‌های خود را مقدمه تحقیق و رسیدن به حقیقت قرار می‌دهد. چنین فردی، مرتد به شمار نمی‌آید.[11]


تنها در صورتی بر فرد عنوان مرتد صادق است که علاوه بر داشتن شرایطی مانند: بلوغ، عقل و اختیار، شرایط ذیل هم داشته باشد:[12]


1.    آگاهانه یکی از ضروریات دین را انکار کند.


ضروریات دین اموری هستند که در دینی بودن آنها جای هیچ تردیدی نیست؛ مانند: وجوب نماز، روزه و حج یا اعتقاد به توحید، معاد، بهشت، جهنم و مانند آن.[13]


2.    بداند که لازمه انکار آن حکم ضروری، انکار درستی نبوت پیامبر اکرم(ص) و اساس دین است.


اگر کسی با این شرایط، ضروریات دین را انکار کند، چه از طرق مباحث علمی به آن رسیده باشد و چه برای رسیدن به هدف‌های دنیوی به ابراز آن پرداخته باشد؛ در واقع از اسلام خارج شده و عنوان مرتد بر او صادق است.[14] البته اگر کسی بدون نیت سوء و تنها در نتیجه شبهات علمی، دین را انکار نماید، نزد خداوند معذور است و گرفتار عذاب اخروی نخواهد شد.


بنابراین اگر فردی یکی از مسائل دین را از روی ناآگاهی نپذیرد یا امر غیر ضروری‌ای را انکار کند، یا به لوازم سخن خود یعنی انکار درستی قرآن و سخنان معصومین(ع) آگاه نبوده و پس از آگاهی، این لوازم را نپذیرد، مرتد شناخته نمی‌شود[15]. ناگفته پیداست که با توجه به دو قید «آگاهی» و «التزام به لوازم سخن کفرآمیز»، این حکم شامل فردی که در مورد اعتقادات دینی‌اش دچار شک و تردید شده، نمی شود. پس تنها افرادی مرتد شناخته می‌شوند که به‌طور جدی قصد انکار دین را داشته باشند.


در مورد بحث ارتداد ظرافت‌های بسیاری وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. یکی این‌که باید دانست این حکم، تدبیر بازدارنده‌ای در برابر توطئه براندازی و تضعیف اسلام است؛ نه حکمی برای جلوگیری از بررسی و نقد باورهای اسلامی.[16]


دین مقدس اسلام تحقیقاً بیش از هر دین دیگری بر تعقل و ایمانِ آگاهانه تأکید دارد و از تقلیدهای کورکورانه نهی می‌کند و با عقاید خرافی به مبارزه می‌پردازد. بنابراین برای کسی که اندک آشنایی با معارف اسلامی دارد، این توهم پیش نمی‌آید که اسلام با حکم ارتداد در صدد مخالفت با رشد علم و آزاد‌اندیشی نیست، زیرا یکی از افتخارات بزرگ اسلام تأکید فراوان بر دانش‌اندوزی و حقیقت‌جویی است.


قرآن کریم با آشکار کردن توطئه گروهی از اهل کتاب به روشنی، حکمت و فلسفه حکم ارتداد را بیان می‌کند و می‌فرماید: {وقالت طائفه من اهل الکتاب ءامنوا بالذی أنزل علی الذین ءامنوا وجه النهار و اکفروا ءاخره لعلهم یرجعون}[17]؛ گروهی از اهل کتاب گفتند: بامدادان به آن‌چه بر مؤمنان نازل شده، ایمان بیاورید و شامگاه آن، از اسلام دست بردارید؛ شاید مسلمانان از ایمان خود باز گردند. این افراد می‌خواستند با ایمان آوردن و دوباره کافر شدن، درستی اسلام و آموزه‌های آن را نزد مردم مورد تردید قرار دهند. مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر این آیه شریفه می‌فرماید: آنان برای ایجاد تردید در مؤمنان و توجیه کار خود، می‌گفتند: ما فکر می‌کردیم اسلام بر حقانیت و درستی خود دلایلی دارد؛ ولی وقتی مسلمان شدیم، مشاهده کردیم که چنین نیست و شواهدی بر بطلان آن برای ما آشکار گشت و به همین دلیل از اسلام دست کشیدیم.[18]


با دقت در شرایطی که اسلام برای ثبوت ارتداد قرار داده، به خوبی نکته فوق تأیید می شود؛ یعنی هدف اسلام از قرار دادن این مجازات سنگین برای مرتد، جلوگیری از ایجاد فتنه و به بازی گرفتن اسلام و باورهای دینی و نیز پاسداری از مهم‌ترین ارزش الهی و انسانی یعنی ایمان و اعتقادات صحیح اسلامی است تا بدین وسیله علاوه بر تأکید بر لزوم ایمان تحقیقی، نه تقلیدی، راه را برای توطئه دشمنان و تضعیف باورهای اسلامی بسته باشد.


چنان‌که اشاره شد، ارتداد یک مسلمان اگر به باور درونی او خلاصه شود، هر چند او از کمال اخروی شایسته خود باز می‌ماند، اما مجازات و دیگر احکام فقهی مرتد در حق او اجرا نمی‌شود. امام اگر آن عقیده ابراز شود و فرد، افکار ارتداد‌آمیز خود را به جامعه سرایت دهد، چون یک عمل خارجی است، دارای بار حقوقی و فقهی می‌گردد. در این صورت اگر ابراز آن به صورتی باشد که منجر به ترویج پندار نادرست در جامعه اسلامی شود، دولت و جامعه اسلامی از باب نهی از منکر و جلوگیری از اشاعه عقاید گمراه‌کننده به مخالفت با آن می‌پردازند و چنین آزادی‌ای را محدود می‌کنند. این مسئله امری کاملاً معقول و منطقی است.[19] بنابراین همان‌گونه که افراد و دولت‌ها برای جلوگیری از اشاعه یک بیماری، تدابیر بازدارنده و ایمنی‌بخش را به کار می‌گیرند، باید در مورد گسترش بیماری‌های روحی و معنوی هم چاره‌اندیشی کرد، زیرا سلامت و سعادت دنیا و آخرت انسان‌ها که به عقاید صحیح آنان وابسته است، قطعاً از سلامت بدن مادی آنان مهم‌تر است. لذا همان‌گونه که کسی در مجازات دزد یا فروشنده مواد مخدر و داروهای زیانبار تردید نمی‌کند، در مجازات سارقِ اعتقاد صحیح و توزیع کننده اندیشه‌های مرگبار و گمراه کننده نیز نباید تردید کرد. بدین جهت دین مقدس اسلام، که مهم‌ترین ارزش را عقیده و ایمان صحیح می داند، با حساسیت ویژه‌ای مراقب سلامت باورهای الهی است. به همین دلیل آزادی ابراز عقیده و تبلیغ آن را تنها در صورتی اجازه می‌دهد که سعادت و سلامت دنیوی و اخروی، مادی و معنوی افراد جامعه را تهدید نکند.


بار دیگر یادآور می‌شویم که هر چند معتقدیم مبانی اسلام مطابق حقایق عالم است و هر کس به شیوه صحیح و منطقی به تحقیق درباره آنها بپردازد، به درستی و الهی بودن آنها ایمان خواهد آورد، اما اگر کسی به دلیل شبهات علمی به انکار ضروریات دین و در نتیجه انکار درستی اصل دین بپردازد، مرتد شناخته می‌شود؛ هر چند معذور بوده و گرفتار عذاب اخروی نخواهد شد.


بنابراین در فرهنگ اسلامی مجال برای تحقیق و پرسش باز است، اما اگر کسی در مقام تبلیغ و ترویج افکار ناسالم و خلاف معارف قطعی اسلام باشد، مجال توطئه و تخریب از او در جامعه اسلامی گرفته می‌شود.


 


_____________________________________________


[1].  ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، نظریه حقوقی اسلام، ص 375.


[2].  ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، ارتداد و آزادی، پاسدار اسلام، سال 22، ش 265، ص 7.


[3].  ر.ک: سبحانی، جعفر، آزادی و مردم سالاری، ص 91 .


[4].  ر.ک: مصباح یزدی، همان، ص381.


[5]. البته آن چه از سوی کشورهای غربی به نام آزادی تبلیغ می‌شود و به عنوان حربه‌ای علیه فرهنگ اسلام و مخالفان غرب به‌کار گرفته می‌شود، شعاری بیش نیست که امروزه علاوه بر نقض غیرمستقیم این آزادی‌ها به کمک فریب‌های تبلیغاتی و مانند آن نمونه‌های بسیاری از نقض آشکار این ادعا را می‌توان در اقدامات آنان مشاهده کرد. برخورد تبعیض‌‌آمیز غرب با دختران مسلمان و محجبه دانشجو و دانش آموز که موجب محرومیت آنان از ادامه تحصیل شد، یکی از این نمونه‌هاست. روژه گارودی، فیلسوف و مورخ برجسته فرانسوی به دلیل نوشتن کتابی که در آن بر پایه تحقیقات خود، ادعای کشتار میلیون‌ها یهودی را در جنگ دوم، نادرست شمرده است، محاکمه و محکوم به پرداخت جریمه نقدی سنگینی شد، انتشار کتاب او ممنوع گردید و انتشاراتی که کتاب او را چاپ کرده بود، بسته شد. این در حالی است که کتاب آیات شیطانی نوشته سلمان رشدی با حمایت دولت‌ها و مجامع غربی به ده‌ها زبان ترجمه شد و دولت انگلیس هر روز هزینه هنگفتی برای حفاظت از جان نویسنده این کتاب پرداخت می‌کند و لغو حکم مجازات سلمان رشدی را به عنوان پیش شرط خود برای بهبود روابط کشورهای اسلامی با این کشور قرار داده است. بنابراین آن‌چه به عنوان دفاع از آزادیِ بیان و مانند آن از سوی جوامع غربی در کشورهای اسلامی تبلیغ می‌شود، بحثی کاملاً علمی نیست؛ بلکه آنان در پس این شعارها به دنبال دست‌یابی به اهداف خود هستند.


[6]. ر.ک: عنلت، ص375 و سبحانی، جعفر، آزادی و مردم سالاری، ص89


[7]. ر.ک: مصباح یزدی، همان، ص 381.


[8]. نحل، آیه 125.


[9]. بقره، آیه 170.


[10]. یوسف، آیه 108.


[11]. الانصاری، محمدعلی، الموسوعه الفقهیه المیسره، ج2، ص19.


[12]. ر.ک: صرامی، سیف الله، احکام مرتد از دیدگاه اسلام و حقوق بشر، ص334.


[13]. الانصاری، محمدعلی، همان، ج2، ص16.


[14]. همان، ص15.


[15]. ر.ک: جوادی آملی، همان، ش265، ص7.


[16]. ر.ک: سبحانی، جعفر، همان، ص 109 – 117.


[17]. آل عمران، آیه 72.


[18]. ر.ک: طباطبایی؛ محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، ص257.


[19]. برای آگاهی بیشتر از محدودیت‌های اظهار عقیده در اسلام و دلایل آن، ر.ک: حقیقت، سید صادق و میر موسوی، سید علی، مبانی حقوق بشر از دیدگاه اسلام و دیگر مکاتب، تهران، ص 261.


11:52 - یکشنبه 12 اردیبهشت 1389    /    شماره خبر : 1309    /    تعداد نمایش خبر : 563