مقدمه
فهم صحیح متون دینی، دغدغه اصلی و همیشگی دینداران بوده است. این فرایند گاه با دشواریهایی روبهرو میشود که یکی از آنها، اشتراک معنایی بین متون دینی و علوم رایج هر زمان است که طی آن، برای یک مفهوم ظاهری واحد، ارزشگذاری و قضاوت متفاوتی را مشاهده میکنیم.
مفهوم غم، اندوه و حزن از جمله این مباحث است که هم از دیدگاه علم روانشناسی قابل بررسی است و هم از دیدگاه اسلام. در علمروانشناسی حزن و اندوه از علائم افسردگی شمرده میشود که اسلام مخالف چنین اندوه و حزنی است و به شدّت در اسلام مذمت شده است. چنین اندوه و حزنی در دین اسلام پسندیده نیست.
اگر منظور از اندوه و حزن در دین اسلام, عزاداری در سوگ پیامبر اسلام و ائمه اطهار (ع) است, این اندوه با اندوهی که از علائم افسردگی شمرده میشود, فرق دارد.
پاسخ
غم و شادی از جمله حالات نفسانی و صفات روحی و هیجانات حاکم بر ابعاد وجود آدمی است که در قالب گریه و خنده نمودار میشوند و هر انسانی دارای اینگونه هیجانهای اولیه است. در حقیقت گریه و خنده یک واکنش طبیعیِ عاطفی است و به تأثیر از شرایط ویژه به وجود میآید. دین هیچ مخالفتی با چنین واکنشهای طبیعی انسانها ندارد.
غم و شادی از دیدگاه اسلام
از دیدگاه اسلام خنده، گریه، شادی، غم، سرور و ماتم، هیچ کدام مطلوبیت ذاتی و ارزش ماهوی ندارند؛ تا چه رسد به آنکه یکی بر دیگری رجحان و برتری داشته باشد.
اسلام پیروان خود را به گریه کردن صِرف ترغیب نکرده؛ همانگونه که به شاد بودن صِرف امتیاز نداده است. خنده و گریه بر اساس یکسری پیامدها و مقدمات، میتواند، مورد قضاوت و ارزشگذاری واقع شود, اما به خودی خود از نظر اسلام مطلوبیت ندارد. مثلاً سرور و شادمانی در اعیاد مورد پسند اسلام است؛ البته در صورتی که افراط و تفریط در آن صورت نگیرد.
خنده جاهلانه ـ که در روایات از آن به خنده «من غیر عجب» تعبیر شده ـ مذموم است. امام حسن عسکری× در حدیثی میفرماید: «از علائم جهل, خنده بیجا و جاهلانه است».[1] و امام کاظم× در حدیث دیگری میفرماید: «خداوند از کسی که بیدلیل بخندد, خشمگین میشود»[2] پس هر نوع خندهای مذموم نیست؛ همانگونه که هر خندهای پسندیده نیست. هر گریهای نیز مذموم یا پسندیده نیست؛ بلکه گریه از خوف خداوند سبحان گریه با ارزش توصیه شده است.
حزن و اندوه در قرآن
در آیاتی از قرآن عوامل, متعددی که موجب شادی و دوری از غم است بیان شده؛ از جمله این عوامل را باعث شادمانی انسانها و رهایی از غم میداند:
1. ایمان: مهمترین عامل شادی, ایمان به خداست: {الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب}[3]؛ آنها کسانی هستند که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است. آگاه باشید! تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد.
2. رضایت: {قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُون}[4]؛ بگو: به فضل و رحمت خدا باید خوشحال شوند که این از تمام آنچه گردآوری کردهاند، بهتر است.
3. رحمت: {وَ إِذا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیهِمْ إِذا هُمْ یَقْنَطُون}[5]؛ و هنگامی که رحمتی به مردم بچشانیم، از آن خوشحال میشوند و هرگاه رنج و مصیبتی به سبب اعمالی که انجام دادهاند به آنان رسد، ناگهان مأیوس میشوند. (یعنی اگر ما امور خود را به خداوند واگذار کنیم, در درونمان شاد خواهیم بود).
گریه یکی از علائم اندوه است و قرآن کریم آن را شیوه دیرینه انبیای الهی میشمارد؛ آنجا که یعقوب برای یوسف خود سرشک غم ریخت[6] و گریه نوح را بیان میکند.[7] چون سخن از شعیب پیامبر میشود، گریه او را به درگاه خداوند یادآوری میکند[8] و داود را رسولی اهل گریه و راز و نیاز توصیف میکند.[9] هنگامی که به آخرین سفیر سعادت یعنی حضرت محمد| میرسد، او و اصحاب عزیزش را مردانی میشمرد که سرشک غم و اندوه از دیدگان خود جاری میکردند و با شنیدن آیات قرآن, از خوف الهی اشک ریختند[10] و نسبت به اصحاب صفه ـ آن تهیدستان لبریز از ایمان ـ ریزش اشک را به هنگام شنیدن قرآن نسبت میدهد.[11] سپس ارزش گریه خوفآمیز از عظمت الهی را توضیح دادهاند[12]: {وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکُونَ وَ یَزیدُهُمْ خُشُوعاً}[13]؛ آنها (بیاختیار) به زمین میافتند و گریه میکنند و (تلاوت این آیات، همواره) بر خشوعشان میافزاید.
درباره حضرت یعقوب ع میفرماید: {وَ قالَ یا أَسَفى عَلى یُوسُفَ وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظیم}[14]؛ گفت: وا اسفا بر یوسف! و چشمان او از اندوه سفید شد، اما خشم خود را فرو میبرد (و هرگز کفران نمیکرد).
حضرت یعقوب در جدایی فرزند خود دچار حزن و اندوه فراوان گشت؛ به طوری که سالیان درازی در غم یوسف اشک ریخت تا دیدگانش سفید شد و بینایی خود را از دست داد. فرزندان یعقوب، یعنی برادران یوسف از بسیاری اندوه و حزن پدر به ستوه آمده و گفتند: «به خدا سوگند که پیوسته یوسف را یاد میکنی تا بیمار شوی یا هلاک گردی».
این آیه, گریه طولانی حضرت یعقوب را از ویژگیهای مهم آن حضرت توصیف کرده؛ چنانکه برخی روایات نیز گریه فراوان یعقوب را ویژگی خوب او بیان کردهاند؛ زیرا گریه در فراق یوسف ارزش است.
زمخشری در ذیل آیه بیان میکند که حضرت یوسفع از جبرئیل مدت اندوه و گریه پدر را جویا شد؛ پاسخ داد: «هفتاد سال به طول انجامید» و درباره پاداش گریه او سؤال کرد؛ پاسخ داد: «گریه او پاداش هفتاد شهید دارد».
از آیهای که بدان اشاره شد, چنین میتوان نتیجه گرفت که گریه و اندوه در فراق یوسف, هرچند سالیان درازی طول بکشد, اشکالی ندارد, بلکه مشروع و از ویژگیهای مثبت به شمار میآید.[15]
امام سجادع در پاسخ کسانی که به گریه بسیار آن حضرت اعتراض میکردند, فرمود: «مگر شما از گریه و عزاداری یعقوب اطلاع ندارید؟! او سالیان طولانی در فراق یوسف گریست تا بینایی خود را از دست داد؛ در صورتی که فرزندش حیات داشت و تنها از پیش چشمانش ناپدید شده بود، اما من با چشمان خودم دیدم که پدرم و 17 تن از اهلبیت پیامبر را شهید و سرشان را از تن جدا کردند؛ پس چگونه گریه نکنم؟!».[16]
حزن و اندوه در روایات
در روایات اسلامی, اندوه و حزنِ بیمورد مذمت شده است. رسول اکرم ص فرمود: «تعوذوا بالله من حب الحزن»[17], از اینکه حزن را دوست داشته باشید، به خدا پناه ببرید.
انس بن مالک میگوید: «کان رسول الله ص یتعوذ من ثمان: اللّهم و الحزن و العجز والکسل والبخل والجبن و غلبة الدین و غلبة العدو»[18]؛ رسول خدا ص همیشه از هشت چیز به خدا پناه میبرد: همّ، حزن، عجز، تنبلی، بخل، ترس، زیر بار قرض رفتن و غالب شدن دشمن.
حضرت علیع: دربارهْ غم و شادی فرمود: «غسل الثیاب یذهب الهمّ الحزن»؛ شستن لباسها غم و اندوه را دور میسازد, و فرمود: «الْهمّ نصف الهزم»؛ اندوه, نیمی از پیری است.[19]
در مقابل, روایات دیگری داریم که حزن و اندوه از خشیت خداوند را مطرح میکند:
امام باقرع میفرماید: «هیچ قطرهای نزد خداوند عزوجلّ محبوبتر از قطره اشکی نیست که در ظلمت شب, از خوف خداوند ریخته شود و غیر از آن منظوری نباشد».[20]
امام علیع میفرماید: «گریه از خشیت خداوند, کلید رحمت الهی است»[21] و در حدیث دیگری این گریه را موجب نورانیت قلب و مصون ماندن از بازگشت به گناه معرفی میکند.[22]
امام حسینع فرمود: «گریه چشمها و ترس دلها, از رحمت خداست»[23] و در حدیث دیگر, گریه را موجب رهایی از آتش معرفی میکند.[24]
این اظهار سوگ و سرور در غم و شادی آن بزرگواران، از مصادیق بارز «احیای امر» و زنده نگاه داشتن نام و یاد و مرام آنان است. امام رضا×فرمودند: «مَنْ تَذَکَّرَ مُصَابَنَا فَبَکَى وَ أَبْکَى لَمْ تَبْکِ عَیْنُهُ یَوْمَ تَبْکِی الْعُیُونُ وَ مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحْیَا فِیهِ أَمْرُنَا لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ»[25]؛ هرکس مصائب خاندان ما را یادآور شود و به خاطر آنچه بر ما وارد شده, بر ما بگرید، در روز قیامت در مقاماتی که خواهیم داشت, همراه ما خواهد بود؛ و هرکس با یادآوری مصائب ما بگرید و دیگران را بگریاند, وی در روزی که چشمها میگریند, نخواهد گریست؛ و هر کس در مجلسی بنشیند که در آن, امر ما احیا میشود، قلبش در روزی که دلها در روز میمیرند، نخواهد مرد.
بنابراین، گریههای ماتمافزا و افسردگیآفرین، هرگز مورد پسند اسلام نیست؛ بلکه مذموم و مورد نکوهش است. اما گریههایی که انسان را به یاد خدا بیاندازد, نه تنها اندوهآور نیست, بلکه نشاطآور نیز هست و گریه با ارزش شمرده میشود. ائمه هدیع راه شادمان زیستن را به اصحاب خود نمایانده و فرمودهاند: «به رضای خدا خشنود باش, تا شاد و راحت زندگی کنی».
امام صادقع میفرماید: «کل الجزع و البکاء مکروه سوی الجزع و البکاء علی الحسین ع»[26]؛ هر نالیدن و گریهای مکروه است، مگر ناله و گریه بر حسینع.
حضرت علیع میفرماید: «ان الله اختار لنا شیعة ینصروننا و یفرحون بفرحنا و یحزنون لحزننا»[27]؛ خداوند برای ما، شیعیان و پیروانی برگزیده است که ما را یاری میکنند. با خوشحالی ما خوشحال میشوند و در اندوه و غم ما، محزون میگردند.
یعنی در ایام حزن اهلبیتع باید محزون بود و گریست و مصیبت آنها را بیان کرد؛ همانگونه که با شادی اهلبیتع شاد میشویم.
در سوگ امام حسینع نه تنها انسانها گریه میکنند، بلکه آسمانها نیز در عزای فرزند فاطمهس گریان است. گریه آسمان را گریهای حقیقی میدانند که به صورت نوعی دگرگونی و سرخی مخصوص (افزون بر سرخی همیشگی به هنگام طلوع و غروب) خودنمایی میکند؛ همان گونه که در روایتی آمده است: «لما قتل الحسین بن علی بن ابیطالب ع بکت السماء علیه و بکائها حمره اطرافها»[28]؛ هنگامی که حسین بن علی بن ابیطالبع شهید شد، آسمان بر او گریست و گریه او سرخی مخصوصی بود که در اطراف آسمان نمایان شد.
و امام صادقع فرمود: «آسمان بر یحیی بن زکزیا ع (که به دست طاغوت زمان خود به گونهای فجیع و غمانگیز شهید شد) و بر حسین بن علیعچهل روز گریست و بر دیگری غیر از آن دو گریه نکرده است».[29]
آری, در مرگ مؤمنان و شیفتگان الهی, چشم فلک گریان میشود و چهره خورشید فسرده میگردد؛ زیرا اینان شعاع رحمت الهی بر زمین و پرتو عشق و محبت خداوندی از آسمانند.[30]
نتیجه
عزاداری و گریه در مصائب اهلبیت و اولیای الهی در صورتی که به افراط و تفریط کشیده نشود, غمافزا و ماتمآفرین نیست. درست است که در این نوع مراسم گریه و مرثیهسرایی میکنیم, اما محصول آن، نشاط و هیجان مثبت و حرکت در مسیر اهلبیتع است؛ همانگونه که هر خندهای، خنده شادی نیست گریه بر اهلبیتع نیز گریه غم و افسردگی نیست.
بنابراین، اگر میگوییم گریه از خوف و خشیت خداوند, گریهای با ارزش است، از اینروست که این نوع گریه, غمانگیز نیست؛ بلکه شادیآور است.
منابع برای مطالعه بیشتر
1. رکنی محمدمهدی، ارزیابی گریه، مشهد، اداره امور فرهنگی آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1362.
2. همایی، جلالالدین، اسرار و آثار واقعه کربلا، تهران، کتابفروشی دهخدا، چاپ دوم، 1357.
3. هاشمینژاد، سید عبدالکریم، درسی که حسینع به انسانها آموخت، چاپ اول، 1347.
حدیث پایانی
قال رسولاللهص: «یا فاطمة! کل عین باکیة یوم القیامة الا عین بکت علی مصاب الحسین فانها ضاحکة مستبشرة بنعیم الجنة»[31]؛ فاطمه جان! روز قیامت هر چشمی گریان است، مگر چشمی که در مصیبت و عزای حسینع گریسته باشد، که آن چشم در قیامت, خندان است و به نعمتهای بهشتی مژده داده میشود.
قال رسولاللهص: «حرمت النار علی عین بکت من خشیت الله تعالی»[32]؛ آتش جهنم حرام است بر چشمی که از خوف خدا بگرید.
[1]. بحارالانوار، ج72، ص59: «الجهل, الضحک من غیر عجب».
[2]. همان، ج 78، ص 309: «ان الله عزوجل یبغض الضحاک من غیر عجب».
[3]. رعد, آیهْ 28.
[4]. یونس, آیهْ 58.
[5]. روم, آیهْ 36.
[6]. یوسف, آیهْ 76؛ محمد بن حسن، طوسی, تفسیر التبیان، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج6، ص184.
[7]. هود, آیهْ 2، به نقل از احمد بن ابیسعد میبدی، تفسیر کشف الاسرار، تهران، امیرکبیر، چاپ پنجم، 1371، ج4، ص382.
[8]. قصص, آیهْ 22؛ همان، ج7، ص308.
[9]. ص, آیهْ 21؛ همان، ج8، ص342.
[10]. حجر, آیهْ 43؛ همان، ج5، ص329.
[11]. نجم, آیهْ 11؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج27، ص72.
[12]. تفسیر المراغی، همان، ج15، ص109.
[13]. اسراء, آیهْ 109.
[14]. یوسف, آیهْ 84 .
[15]. به نقل از حسینعلی رجبی، پاسخ به شبهات عزاداری، ص43 و44.
[16]. علی بن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، قم، انتشارات علامه، ج4، ص179.
[17]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378، ج2، ص242.
[18]. مسند ابنحنبل، ج3، ص122.
[19]. نهجالبلاعه، حکمت 143.
[20]. اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج2، کتاب الدعاء، باب البکاء.
[21]. محمدی ریشهری، میزان الحکمه، قم، مؤسسة حضرت معصومه، چاپ دوم، 1379ق، ج1، ص453، حدیث 1836: «البکاء من خشیة الله مفتاح رحمة الله».
[22]. همان: «البکاء من خشیة الله ینیر القلب و یعصم من معاودة الذنب»، ص354.
[23]. نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، بیروت، مؤسسة آلالبیت، چاپ اول، 1408ق، ج2، ص294، «بکاء العیون و خشیة القلوب من رحمة الله».
[24]. همان، ج2، ص294، «البکاء من خشیة الله نجاة من النار».
[25]. بحارالانوار، ج44، ص279.
[26]. بحارالانوار، پیشین، ج45، ص313.
[27]. عبدالواحد آمدی، غرر الحکم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1366، ج1، ص235.
[28]. فضل بن احمد، طبرسی، مجمع البیان، تهران، انتشارات ناصرخسرو، چاپ سوم، 1372، ج9، ص69.
[29]. همان.
[30]. مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، دارالکتاب الاسلامیه، ج21، ص179 – 181، (با تلخیص).
[31]. بحارالانوار، ج 44، ص 293.
[32]. جامع الاخبار، ص 114؛ مستدرک الوسائل، ج 2، ص 294.