جواب اجمالی: 

اولاً: تنها شیعه او را مذمت نکرده، بلکه بزرگان اهل سنت نیز او را به خاطر دروغ‌ها و نسبت‌های ناروا به پیامبر اکرم(صلی اللیه علیه و آله) مذمت کرده‌اند و حتی خود ابو هریره هم خود را دروغ‌گو می‌داند. 

ثانیاً کثرت روایت دلیل بر عظمت و درستی او نیست، بلکه دلیل بر جعل و دروغ‌گویی او می‌باشد. 

  جواب تفصیلی: 

از مهم‌ترین بحث‌هایی که جنبة گفت‌و‌گوی علمی دارد مسئلة صحابه و اندازة نزدیکی و مراوده آن‌ها با رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌باشد، چرا که تاریخ اسلامی مسئولیت نقل حدیث را از شخصیتی معین یا بیتشر را متحمّل می‌باشد. و گویا که زنان، دیگر آبستن نشده‌اند که غیر از آن‌ها که مورد اعتماد قرار گرفته‌اند به دنیا آورند همان‌هایی که به دلخواه مطالبی غیر صحیح را نقل می‌کنند و در هر حدیث می‌گویند: «رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: و این مصیبتی بس عظیم و بزرگ است. از جمله کسانی که این ادعا را داشته‌اند ابوهریره است. او که اغلب روایات را از دیگر اشخاص می‌شنود و به رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نسبت می‌دهد. و این ادعا افترایی بر ابوهریره نیست. بلکه این همان مطلبی است که بزرگان علمای اهل سنّت و جماعت بدان اشاره داشته‌اند. 
ابن قتیبه گوید: ابوهریره می‌گفت: «رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ چنین فرموده است؛ در حالی که او آن را از شخص مورد اعتماد و اطمینان شنیده و سپس به رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ نسبت داده است.[i] و در جای دیگر روایت شده که ابوبکر بن عبدالرحمن گفت: من و پدرم نزد مروان بن الحکم بودیم ـ در حالی که امیر مدینه از طرف معاویه بود ـ پس پدرم برایش ذکر کرد که ابوهریره می‌گوید: هر کس جنب بیدار شود آن روز را افطار کند. مروان گفت: به تو دستور می‌دهم ای اباعبدالرحمن که نزد ام المؤمنین عایشه و ام سلمه بروی و از آن‌ها در مورد این امر سؤال کنی. هنگامی که عایشه و ام سلمه آن را شنیده‌اند، حدیث را انکار کردند. سپس نزد مروان آمدیم و او را از این ماجرا باخبر کردیم. مروان گفت: ای ابا محمد تو را قسم می‌دهم که به سوی ابوهریره بروی. هنگامی که با او صحبت کردند و آن مسئله را از او جویا شدند ابوهریره اعتراف نمود و گفت از آن خبری ندارم بلکه آن را از مخبری نقل کرده‌ام.[ii] بنابراین آیا ابوهریره می‌تواند پیشتاز و یکه‌تاز در کثرت و فراوانی نقل احادیث باشد. بلکه افزون بر آن وی بیشتر روایات را از کعب الاحبار که یک یهودی است نقل می‌کند و به پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نسبت می‌دهد بدون آن که آن شخص واسطه در روایت را نام ببرد. بنابراین آیا خداوند رضایت می‌دهد که دین‌مان را از راویانی دریافت کنیم که از یهودیان و منافقان روایت می‌کنند و اگر ام المؤمنین او را در گفته‌اش از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ که «من اصبح جنباً افطر ذلک الیوم»؛ «هر کس جنب بیدار شود آن روز را افطار کند.» تکذیب نماید، پس چگونه می‌توانیم اطمینان داشته باشیم که احادیث ابوهریره همچنان دروغ نباشد. ابوحنیفه هم در این مورد گوید: همة صحابه را تقلید می‌کنم و مخالفت با نظرشان را روا نمی‌دانم، مگر سه نفر انس بن مالک، ابوهریره وسمره، علت این امر را از او سؤال کردند. پاسخ داد: انس در آخر عمرش تعادل فکری خود را از دست داد و هرگاه چیزی از او پرسیده می‌شد با عقلش پاسخ می‌داد و من عقل او را تقلید نمی‌کنم. امّا ابوهریره هر آنچه را می‌شنید بدون تأمل در معنی و بدون آن که ناسخ و منسوخ را بداند روایت می‌کرد.[iii] پس موضع‌گیری صحابه و بزرگان پیشین در مورد ابوهریره این چنین بوده است. روایات او را منکر شدند و از او به عمر شکایت کردند، عمر به او گفت: روایت حدیث از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را ترک می‌کنی یا تو را به سرزمین دوس تبعید کنم[iv]. و پس از آنکه او را زد به او گفت: زیاده‌روی کردی ای اباهریره و شایسته است که نسبت به رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ دروغگو شناخته شوی.[v] عثمان نیز سراغ ابوهریره را گرفت و به او گفت: زیاده‌روی کردی، دست بر می‌داری یا تو را به سرزمین دوس تبعید کنم.[vi] امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمودند: آگاه باشید که دروغگوترین مردم بر رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ ابوهریره است.[vii] ابوهریره پیوسته می‌گفت: «دوستم به من گفت، دوستم را دیدم و دوستم رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به من فرمود»، پس آن مطلب به گوش امام علی ـ علیه السّلام ـ رسید آن گاه فرمود: «ای اباهریره چه وقت و چه هنگام رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ دوست تو بوده است؟»[viii] امدی گوید: «صحابه کثرت روایات ابوهریره را ناپسند خواندند به خاطر این‌که کثرت و زیادی روایت باعث به هم خوردگی و تشویش می‌شود و ثبت و ضبط به خوبی در آن رعایت نمی‌شود، به خلاف کسی که روایاتش کم باشد.[ix] خود ابوهریره اعتراف می‌کند که مردم او را دروغگو شمرده‌اند. 

مسلم بن رزین گوید: «ابوهریره بر ما وارد شد و دست خود را بر پیشانی زد و گفت: شماها می‌گویید که من بر رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ دروغ بسته‌ام تا هدایت شوید و من گمراه شوم.»[x] پس پیشینیان ابوهریره را به اعتراف خودش دروغگو شمرده‌اند. با این وصف چگونه به روایات او اعتماد کنیم و چگونه او را سفیر و واسطه‌ای بین خود و رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ قرار دهیم، در حالی که سلف صالح، او را دروغگو نامیده‌اند؟ و آیا می‌توان باور نمود که خداوند ابوهریره را برای تبلیغ دینش انتخاب کرده است؟ حق آن است که خداوند سفیری متهم و زیر سؤال رفته را انتخاب نکرده بلکه بهترین و فاضل‌ترین مردم را انتخاب کرده است. آیا رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ که خود راستگو و امانت‌دار است راضی می‌شود که ابوهریره رابط و واسطه‌ای میان ما و آن حضرت باشد؟ او که گفته‌های کعب الاحبار را به پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نسبت می‌دهد. تاکنون بخش کمی از کتبی که ابوهریره، را مورد عیب و سرزنش قرار داده بیان کردیم و نمونه‌ای از کلام بزرگان اهل سنّت و جماعت را مورد بررسی قرار دادیم. اکنون خوب است به چکیده‌ای از هویت شخصی و زندگانی او بپردازیم: ابوهریره جزء صحابه‌ای است که چندین سال پس از ظهور اسلام مسلمان شدند و جزء صحابة سابقین در اسلام به حساب نمی‌آید. او در پایان سال هفتم هجری بر رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ وارد شد، و بر همین اساس مورخان گفته‌اند که همراهی او با پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ حداکثر بیش از سه سال نبوده است.[xi] و برخی آن همراهی را کم‌تر از دو سال می‌دانند. زیرا پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ او را با ابن حضرمی به بحرین فرستاد و در حالی که او در بحرین بود رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ وفات نمودند. ابوهریره نه اهل جهاد بود و نه به شجاعت معروف بود و در زمرة دانشمندان و فقهاء و حافظان قرآن نیز نبوده است. او نه خواندن آموخته بود و نه نوشتن و با این همه به کثرت و فراوانی احادیثی که از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ روایت می‌کند، مشهور گردید و احادیث او به (5374) حدیث رسیده است، و این همان امری است که نظر محققین را متوجه وی کرده است، زیرا او با توجّه به این‌که مدت کمی رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را درک کرده است، احادیث و رخدادهایی را نقل کرده که اصلاً در آن حاضر نبوده است. برخی از محققین مجموعة روایات نقل شده از خلفای چهارگانه و ده نفری که به بهشت بشارت داده شده‌اند و مادران مؤمنان و اهل‌بیت طاهرین ـ علیهم السّلام ـ را جمع‌آوری نموده‌اند، امّا به اندازة یک دهم آنچه که ابوهریره به تنهایی روایت کرده نرسیده است. از این‌جا بود که انگشت اتهام به سوی ابوهریره دراز شد و او را به دروغ و جاسازی و تحریف وصف کردند و گفته‌اند که او اولین راوی متهم شده در اسلام است و بر همین اساس عمر بن الخطاب او را زد.[xii] و امام علی ـ علیه السّلام ـ او را دروغگو دانست.[xiii] و عایشه نیز چندین بار او را دروغگو معرفی کرد.[xiv] ابوهریره در زمان حیاتش میان صحابه به دروغ‌گویی و زیاده‌روی و تحریف‌گرایی مشهور شده است تا آن‌که بعضی‌ها او را مسخره می‌کردند و از او طبق میل‌شان درخواست جعل حدیث می‌کردند. روایت شده مردی از قریش لباسی نو پوشیده بود و با فخرفروشی راه می‌رفت. به ابوهریره رسید و به او گفت: ای ابوهریره! تو از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ زیاد حدیث می‌گویی، آیا دربارة این لباس من چیزی از او شنیده‌ای؟  ابوهریره گفت: از ابی‌القاسم ـ صلّی الله علیه و آله ـ شنیدم که می‌گفت: مردی پیش از شما در حالی‌که لباسی نو پوشیده بود و با فخرفروشی راه می‌رفت، خداوند او را به قعر زمین فرو برد و در آن غوطه‌ور می‌باشد تا روز قیامت، و بخدا نمی‌دانم شاید او از قوم تو یا خاندان تو بوده است.[xv] بخاری در صحیحش آورده است که ابوهریره گفت: رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «أفضل الصدقة ما ترک غنی، والید العلیا خیر من الید السفلی، و ابدأ بمن تعول، تقول المرأة امّا أن تطعمنی و امّا أن تطلقنی... فقالوا یا اباهریره سمعت هذا من رسول الله؟ فقال: لا هذا من کیس ابی هریرة[xvi]: «بهترین صدقه آن است که ثروتمند بگذارد و دستان بالا بهتر از دستان زیرین است، در صدقه دادن از کسی شروع کن که نفقه‌اش به تو واگذار شده، زن می‌گوید: یا خوراکم می‌دهی و یا طلاقم می‌دهی، برده می‌گوید: خوراکم ده و از من کار بکش، و فرزند می‌گوید: خوراکم ده، مرا به چه کس واگذار می‌کنی؟ گفتند ای ابوهریره این را از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ شنیده‌ای؟ گفت: خیر این از شگردهای ابوهریره است.» ای برادر بنگر که چگونه حدیث را آغاز می‌کند و می‌گوید: «رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند» و بعد از این‌که آن را بر او انکار می‌کنند و از او توضیح می‌خواهند به جعلی بودن آن حدیث اعتراف می‌کند و می‌گوید: این از شگرد و باهوشی ابوهریره است. گوارا باد بر او این هوشیاری پر از دروغ و افسانه، همان چیزی که آن را نزد معاویه و بنی‌امیه رواج داد و بابت آن جاه و مقام و اموال و کاخ‌ها دریافت کرد. معاویه او را به امارت مدینة منوره منصوب کرد و کاخ عقیق را برایش بنا ساخت و او را به ازدواج بانوی شریفی که ابوهریره خدمتگزارش بود، درآورد. و این همه، احادیث و اعترافات صحیحی است که در صحیح بخاری به ثبت رسیده است.[xvii] و همچنین در دیگر صحاح اهل‌ سنّت و جماعت، پس چگونه برخی به مردی اطمینان می‌کنند که بهترین صحابه او را مورد عیب و سرزنش قرار داده‌اند؛ و با توجّه به مطالبی که ذکر شد چگونه ابوهریره می‌تواند راوی اسلام باشد. درود باد بر پیرو هدایت و کسی که دلش را با نور حقیقت روشن گرداند. 

در پایان تذکر این مطلب لازم است که بر هر مؤمنی، شایسته و سزاوار است که بر مسیرهای صحیح و درستی قدم بگذارد که او را در پایان به سرچشمة زلال و گوارا و راه صحیح برساند، بر اوست که همة تاریخ اسلام را مورد مطالعه و تأمل قرار دهد به خصوص آنچه که به احکام الهی مربوط می‌شود، و به سیره و رفتار گذشتگان تعصب نداشته باشد و نگوید آیا چیزی را که قوم و خویشم بر آن بوده‌اند ترک کنم؟» ما امروزه در عصر تمدن و نور هستیم پس هنگامی که تاریخ اسلامی را مورد مطالعه قرار می‌دهیم بایستی عقل خود را داور قرار داده و به دلیل تمسک جوییم، چرا که ما پیروان دلیل هستیم و هر کجا دلیل اقتضاء کند به سوی آن می‌رویم. پس هنگامی که می‌بینیم سیره و رفتار کسی که احکام الهی را برایمان نقل می‌کند، مورد اشکالات و سرزنش‌های اقوام پیش از ما قرار گرفته است، چگونه می‌توانیم با تمسک به او خود را گمراه کنیم؟ پس باید با عقل خود استدلال کنیم و هنگامی که سیره و رفتار صحابه را می‌خوانیم و می‌بینیم کسانی وجود دارند که به رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نزدیک‌ترند و با این حال، تاریخ، مطالب و احادیث اندکی از آنها نقل نموده، باید از خود بپرسیم. چرا امام علی ـ علیه السّلام ـ پسر عموی رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ و اولین کسی است که اسلام آورد، همسر حضرت فاطمة زهرا ـ سلام الله علیها ـ دخت رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ که حضرت در حق ایشان می‌فرمایند: «انا مدینة العلم و علی بابها»[xviii] «من شهر علم هستم و علی در آن شهر است» با وجود این می‌بینیم که بخاری یا مسلم از او فقط 60 حدیث روایت می‌کند، در حالی که در مورد ذکر احادیث ابوهریره سخن به درازا می‌کشد؟ پس با توجّه به همة این مطالب چگونه مسلمان می‌تواند نسبت به همة احادیث وارده از آنان اطمینان حاصل کند؟ بر هر مسلمانی لازم است به کانال سالم و درستی رو کند که او را به پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و به اسلام مرتبط کند، و بدون آن، عاقبت وی ختم به خیر نخواهد گردید، زیرا کسی که پوسته را نشناسد نمی‌تواند ما را به مغز و محتوی برساند. 

حسن ختام را کلام حق تعالی قرار می‌دهیم که می‌فرماید: «یا ایها الناس قد جاءکم برهان من ربکم و انزلنا الیکم نوراً مبینا»[xix]«ای مردم! دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده است، و نور آشکاری به سوی شما نازل کردیم». 

«والسلام» 
منبع: www.salam-shia.com 
--------------------------------------------------------------------------------

[i] . تأویل مختلف الحدیث، ص 50. 

[ii] . حاشیه جزء هفتم از کتاب الام، شافعی، ص 233. شیخ المضیرة، ص 138 ـ 137 مجلة المنار، ج 27، ص 322. 

[iii] . مرآة الاصول شرح مرآة الاصول، محمد بن فراموز معروف به ملاخسرو حنفی (نسخة خطی) و شیخ المضیرة، ص 146، مختصر المؤمن، ص 32 ـ 31. 

[iv] . ابن عساکر آن را آورده است، ج 5، ص 239 ـ حدیث 4885 از کنزالعمال. 

[v] . اسکافی آن را روایت کرده است، به کتاب ابوهریره نوشتة علامه شرف‌الدین مراجعه شود. 

[vi] . محدث فاضل رامهرمزی، ص 554. 

[vii] . المراجعات،  ص 195. 

[viii] . تأویل مختلف الحدیث، ص 53. 

[ix] . المراجعات، ص 197. 

[x] . فجر الاسلام، ص 262، فصل دوّم از باب ششم. 

[xi] . صحیح بخاری، ج 4، ص 175. 

[xii] . کتاب ابوهریره، محمد ابوریه مصری، ص 103. 

[xiii] . شرح نهج‌البلاغه، ج 1، ص 68. 

[xiv] . صحیح بخاری، ج 2، ص 232. ـ موطأ مالک ج 1، ص 290، حدیث 11. 

[xv] . بدایه و نهایه، ج 8، ص 108. 

[xvi] . صحیح بخاری، ج 1، ص 38 ـ 37، باب حفظ و نگهداری علم. 

[xvii] . همان منبع. 

[xviii] . مستدرک حاکم، ج 3، ص 127 ـ مجمع الزوائد، ج 9، ص 114، تاریخ ابن کثیر، ج 7، ص 358. 

[xix] . سورة نساء، آیة 174.