پاسخ:

زیاد دنبال این نباشید که به هر حرفی که مطرح می‌کنند پاسخ دهید و البته بهتر آن است که خود را مخاطب و هدف شبهه‌پراکنان قرار ندهید، چرا که اولاً حیف وقت و این عمر شریف است؛ ثانیاً این حرف‌ها تمامی ندارد و شما هر کدام را پاسخ دهید، چیز دیگری می‌گویند و ثالثاً گمان نکنید که طراحان این حرف‌ها یا شایع کنندگان به دنبال پاسخ هستند و بسیاری حتی خود پاسخ را می‌دانند. بلکه کارشان این است که یک حرفی را وسط بیاندازند و ایجاد شائبه کنند و البته که به جز خودشان نیز کسی به آن توجه ندارد و مصداق «خودگویی و خود خندی، عجب مرد هنرمندی» می‌باشند.

آیا گمان می‌کنید آنانی که تحت عنوان طرفدارای از این یا آن شخص، این گونه جوّسازی می‌کنند، اصلاً اهل اعتقادات و احکام اسلامی هستند که حالا اهل مرجعیت و تقلید نیز باشند؟! مگر اجتهاد یا مرجعیت حزب یا تیم فوتبال است که طرفداری بخواهد.

باور بفرمایید که اصلاً نمی‌دانند که اجتهاد چیست و نمی‌دانند که یک مرحله‌ای از تحصیلات علومی دینی است و پول نیست که کسی به کسی بدهد یا ندهد.

دقت نمایید که گاهی کسی سؤال می‌کند که بر علمش افزوده شود، مثل کسی که محقق است و مثلاً در علم رجال یا تاریخ تحقیق می‌نماید، اما گاهی کسی سؤالی می‌کند که ایجاد جوّ نماید، بدیهی است که مخاطب عاقل و بصیر اصلاً به او جواب نمی‌دهد. و اگر او پرسید امام خمینی (ره) اجتهاد را از چه کسی گرفت؟ پاسخ می‌دهد: به شما ربطی ندارد؛ حال او هر چه می‌خواهد جنجال کند که چرا بد جواب دادی؟ جوابت تند بود؟ منطقی نبود و ... – چرا که اینها دنبال جدل و جوّسازی هستند و نه پاسخ. وگرنه دست کم می‌فهمند که ایشان مجتهد، فیلسوف، عارف، ادیب و سیاستمدار بود، خواه بدانیم که کی، کجا و در چند سالگی به اجتهاد رسید یا ندانیم.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام که مکرر می‌فرمود: از من بپرسید تا من را از دست نداده‌اید و من به همه علوم واقفم، در مجلسی خطاب به سائلی فرمود: «جواب تو را نمی‌دهم»، او معترض شد که چرا؟ فرمود: تو نمی‌پرسی که بدانی، بلکه می‌پرسی که مجلس را به هم بریزی.

به آنها بگویید: این که امام خمینی (ره) در چند سالگی مجتهد شد و ...، اصلاً به درد شما نمی‌خورد، شما بروید تحقیق کنید که از چه زمانی مستعمره شدید و چرا؟ از چه زمانی به استثمار درآمدید و چرا؟ از چه زمانی خوار شده و به خودزنی افتادید و چرا؟ چرا با هر حقی جدل می‌کنید و چرا؟ و این رفتارهای‌تان به سود کیست؟ لذا شما اصراری به پاسخ نداشته باشید.

*- اما جهت اطلاع شما عزیز محترم که این سؤال را برای پایگاه فرستادید و فرض بر این است که قصد تحقیق دارید، و سایر علاقمندان، به نکات ذیل اشاره می‌گردد:

حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (ره)، مرجع تقلید و نیز رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران که دست اجانب را از سر این ملت کوتاه کرد، پایه‌های سلطه‌ی استکبار جهانی را لرزاند و تمامی ملل مسلمان را متوجه اسلام و ملل مستضعف را امیدوار به قیام کرد و به همین دلیل خوار چشم دشمنان و نیز حسودان می‌باشد، پس از گذران دروس مقدماتی و هم چنین علوم جدید در مدارس، در سال 1339 هجرى در 19 سالگى به اراک رفت تا از حوزه‏ى علمیه‏ى اراک که در آن زمان زیر نظر حضرت آیت الله حائرى اداره مى‏شد بهره‏مند گردد.

ایشان دروس سطح را نزد استاد خود مرحوم «سید على یثربى کاشانى» به پایان رساندند و پس از آن تا رسیدن به اجتهاد نزد مرحوم آیت الله حائری (ره) که بنیانگذار حوزه علمیه قم بودند، تعلیم دیدند و در سن 35 سالگی نیز به اجتهاد رسیدند. البته در سن 20 سالگی نیز به همراه ایشان عازم قم شده بودند.

امام خمینی (ره)، همزمان با ورود مرحوم حضرت آیت‌الله بروجردی (ره) به شهر قم، تدریس «خارج» را در حوزه‌ی علمیه قم آغاز نمودند [البته اگر حسودان و دشمنان بدانند که درس خارج چیست و تدریس آن یعنی چه؟]. تدریس فلسفه به سطوح مختلف حوزوی را از سن 28 سالگی آغاز نمودند و کتاب معروف «کشف الأسرار» را نیز پس از ورود به قم نگاشتند.

پس از وفات آیت الله حائری (ره)، ایشان از چهره‌های بارز و مجتهدین به نام قم بودند و پس از رحلت آیت الله بروجردی (ره)، جمع فراوانى از علما و فضلاى حوزه به حضرت امام اصرار نمودند که رساله‏ى عملیه‏ى ایشان را منتشر نمایند، اما ایشان نپذیرفتند. لذا فتاواى ایشان (که در درس خارج نیز تدریس و بحث می‌شد) را از حاشیه‏ى ایشان بر کتاب وسیلة النجاة سید ابو الحسن اصفهانى و حاشیه‏ى بر عروة الوثقى به دست مى‏آوردند. بعد از وفات حضرت آیت الله حکیم نیز جمع فراوانى از علما، طلاب و مردم مقلد ایشان شدند.

از اساتید به نام ایشان: آیت الله پسندیده،   آیت الله حاج شیخ عبد الکریم حائری، آیت الله اراکى‏، آیت الله سید على یثربى کاشانى‏، آیت الله میرزا محمد على شاه‏آبادى و آیت الله حاج میرزا جواد ملکى تبریزى، رحمة‌الله علیهم اجمعین بودند.

 

رحمة‌الله علیه و علی اتباعه