جواب:

 برای بررسی صحت ادعای فوق، باید شخصیت معاویه و تاریخ زندگانی او را، بررسی قرار دهیم: 

او از خاندان بنی امیه می‌باشد و پدرش ابی‌سفیان قائد و پیشوای مشرکان قریش در جنگهایی است که با پیامبر (صلی الله علیه وآله) بر پا کردند. [1] مادرش در مکه به فسق و زنا مشهور بود[2] و این همان زنی است که از شدت کینه و حقدی که در دل به واسطه کشته شدن نزدیکانش در جنگ بدر توسط مسلمانان داشت، جگر حمزه را در جنگ احد به دندان کشید و پس از آن به هند جگرخوار شهره شد. بنا به نقل ابن ابی الحدید، زمخشری مفسر بزرگ اهل سنت در کتاب ربیع الابرار نوشته است: نطفة معاویه را بر چهار کس نسبت داده‌اند: سافر بن ابی عمروـ عماره بن ولیدـ‌عباس بن عبدالمطلب و صباح جوان خوش قیافة زیبائی که هند او را (برای عمل ناشایست) بسوی خود خواند. [3] معاویه و پدرش ابی‌سفیان و مادرش هند، همه در روز فتح مکه به اجبار اسلام را پذیرفتند و از طلقاء (آزادشده‌گان به دست پیامبر(صلی الله علیه وآله)) محسوب می‌گردند.[4] معاویه بسیار جاه طلب و ریاست پرست بود و شاید بتوان بغض شدید او را نسبت امیرالمؤمنین  (علیه السّلام)  و خروجش بر امام بر حق مسلمانان، به حب ریاست او و نیز کشتن برادرش حنظله و دایی‌اش ولید ابن عتبه و بسیاری از عموزادگانش به دست حضرت علی در جنگ بدر منسوب داشت.[5] معاویه درزمان خلیفه اول همراه با برادرش یزید که فرماندهی سپاه را داشت به دمشق عازم شد و هنگامی که خبر مرگ یزید به خلیفه دوم رسید،‌ معاویه را به امارت شام منصوب کرد[6] و تا زمان خلافت حضرت علی  (علیه السّلام)  امیر شام بود و در این هنگام از بیعت با امیرالمؤمنین  (علیه السّلام)  خودداری کرد و بر خلیفه مشروع و مورد قبول مسلمانان خروج کرد و به بهانة خونخواهی خلیفه مقتول (عثمان) جنگهایی به راه انداخت که در جریان آن خون عده بسیار زیادی از مسلمانان بر زمین ریخت تا سرانجام در اثر توطئه خوارج حضرت علی  (علیه السّلام)  به شهادت رسید و خلافت به امام حسن  (علیه السّلام)  رسید. 

معاویه بر امام حسن  (علیه السّلام)  هم خروج کرد و ادعای خلافت خود را رسماً مطرح کرد. امام حسن  (علیه السّلام)  با توجه به شرایط ویژه‌ای که پیش آمده بود صلاح در آن دید که برای جلوگیری از فتنة بیشتر و ریخته نشدن خون بیشتری از مسلمانان،‌ طی صلح نامه‌ای، به طور مشروط خلافت را به معاویه بسپارد.[7] معاویه در دوران خود دست به موارد خلاف شرع و ایجاد بدعت‌های زیادی زد که الحاق بن ابیه بر برادری خود، [8] کشتن چهل تن از صحابة‌ مهاجر و انصار،[9] دستور به سب (دشنام دادن) شخصیت بزرگی، مانند امیرالمؤمنین  (علیه السّلام)  بر روی منابر[10]  برگزیدن فرزند خود یزید به ولایتعهدی همانند پادشاهان[11] و...از آن جمله می‌باشند. 

حال با توجه به این موارد تاریخی آیا ادعای حقانیت خلافت او(که نه با اجماع و شورای مسلمانان و نه با نص پیامبر (صلی الله علیه وآله) و نه با هیچ روش عقلانی دیگر ثابت شده است، بلکه فقط از طریق سرکشی و خروج و فتنه‌گری خلافت اسلامی را به چنگ آورده) ادعایی باطل و پنداری بیش نمی‌باشد؟ آیا به راستی چنین شخصی شایستگی منصب عظیم جانشین رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را دارد؟ یا آنکه به اتفاق مفسران شیعه و سنی آیة تطهیر در شأن او نازل گشته است؟ و دقیقاً به همین جهت است که وقتی ابراهیم بن سوید از امام حنبل می‌پرسید: خلفای رسول الله (صلی الله علیه وآله) چه کسانی هستند؟ امام حنبل در جواب می‌گوید:‌ با وجود علی  (علیه السّلام)  کسی را شایستگی خلافت نیست. [12] 

هم چنین برخی از محدثان و بزرگان دربارة معاویه نظر داده‌اند: 

بسیاری از محدثان از قول ابن عباس نقل کرده‌اند که گفت: روزی من به همراه عده‌ای از اطفال مشغول بازی بودم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) تشریف آوردند و من خود را پشت دیواری مخفی نمودم. حضرت مرا یافتند و فرمودند: برو معاویه را به سوی من بخوان. ابن عباس می‌گوید: برگشتم و به پیامبر (صلی الله علیه وآله) عرض کردم که او مشغول خوردن است. در این هنگام رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: خداوند هیچ‌گاه او را سیر نگرداند.[13] همچنین نقل شده که پیامبر (صلی الله علیه وآله) دائماً‌ معاویه را لعن می‌کرد و می‌فرمود: هرگاه معاویه را بر روی منبر من دیدید او را بکشید. [14] دانشمند بزرگ اهل سنت ابن ابی الحدید می‌نویسد: در نزد مشایخ ما، معاویه در دین خود مورد اتهام و به کفر و زندقه منسوب است و چیزهایی از او نقل شده که متضمن کفر و تعرض به نبی اکرم (صلی الله علیه وآله) است و بر فرض که هیچ یک از اینها صحیح نباشد، همین که با امام بر حق مسلمانان حضرت علی  (علیه السّلام)  به محاربه برخاسته است، در حکم کردن به فساد او کافی است.[15] ابن مسعود می‌گوید: برای هر چیز آفتی است و آفت این دین بنی امیه است.[16] گروهی از مفسران، شجرة ملعونه‌ای را که قرآن می‌فرماید،‌ به بنی امیه تفسیر کرده‌اند. [17] خلیفة دوّم نیز دربارة معاویه می‌گفت: او کسرای عرب است.[18] و حقاً  که رسم و آیین پادشاهی و ظلم را اولین بار معاویه در خلافت اسلامی وارد کرد.

والسلام

 منبع: www.salam-shia.com 



--------------------------------------------------------------------------------

[1] ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص334. 

[2] ـ همان منبع، ص336. 

[3] ـ اصول کافی، مرحوم کلینی، ج 5، ص550. 

[4] ـ‌اسد الغایه فی معرفه الصباحه، محمد بن عبدالکریم بن عبدالواحد شیبانی معروف به ابن اثیر،‌ ج 4، ص385. 

[5] ـ شرح ابن ابی الحدید، ج 1، ص338 همان آدرس 1و2. 

[6] ـ اسد الغابه....، ج 4، ص387. 

[7] ـ تاریخ الخلفاء ص6ـ 195ـ اسد الغابه ج 4 ص386. 

[8] ـ تاریخ الخلفاء ـ سیوطی جلال‌الدین ـ بیروت لبنان تحقق محمد محی الدین عبدالحمید ـ ص 196. 

[9] ـ نهج الحق و کشف الصدق، علامه حسن بن یوسف حلی مطهر ـ انتشارات دارالبحره ـ قم 1407هـ. ق ـ حلّی ص312. 

[10] ـ تاریخ الخلفاء، ص190ـ اسد الغابه، ابن اثیر، ج1، ص134. 

[11] ـ تاریخ الخلفاء،‌ سیوطی، ص196. 

[12] ـ تاریخ الخلفاء،‌ ص196. 

[13] ـ صحیح مسلم با دو سند آن را نقل کرده (به نقل از نهج الحق و کشف الصدق ـ علامه حلی ، ایضاً اسد الغابه، ج 4، ص387. 

[14] ـ نهج الحق و کشف الصدق، ص309. 

[15] ـ شرح ابن ابی الحدید، ج 1، ص340. 

[16] ـ نهج الحق و کشف الصدق، ص312. 

[17] ـ تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبائی، ج 13، ص150 و 140. 

[18] ـ تاریخ الخلفاء،‌ ص195.