چرا حکم سنگسار در کشورهای اسلامی اجرا می شود؟

پاسخ:

برای بهتر روشن شدن پاسخ،  توجه به نکات ذیل لازم است:

الف) اسلام، دین رحمت و تأمین کننده نیازهای مادی و معنوی جامعه بشری است. احکام و قوانین اسلام، براساس مصالح مهم انسان و جامعه انسانی وضع و تدوین شده است که در پرتو عمل به دستورهای روح بخش آن، انسان و جامعه به رشد و بالندگی می رسد و بشر از ارزش و جایگاه واقعی خود بهره مند می گردد و به سعادت ابدی می رسد. بنابراین اگر فردی از جامعه به ارضای غریزه جنسی از راه حرام، با وجود راه حلال، رو آورد و مرتکب جنایتی مثل زنای محصنه گردد، در حقیقت کرامت انسانی و ارزش بشری خویش را زیر پا نهاده و به موازات آن، کرامت هم نوعان خود را نیز پایمال نموده است. لذا شارع حکیم و اسلام به عنوان کامل ترین دین الهی، برای حفظ کرامت انسان و جامعه انسانی، مقرراتی وضع نموده است که در صورت آسیب رسیدن به آن، با شرایط ویژه ای در مورد خاص، اجرا می گردد.

سنگسار، یکی از آن قوانین و دستورهای مسلّم الهی است که برای حفظ کرامت انسانی جامعه در مورد خاص اجرا می شود.

ب) دستور و قوانین دین اسلام ـ مثل سنگسار ـ برای حفظ و احیای کرامت انسانی است که این مسئله با توجه به نکات ذیل روشن می گردد:

1. اسلام برای ارضا و اشباع نیروی غریزه جنسی انسان ها، راه های مشروع و آسانی را تعیین نموده و پیروان خود را به ازدواج در آغاز جوانی مأمور ساخته است. قرآن می فرماید: {و انکحوا الایامی منکم و الصالحین من عبادکم و إمائکم ان یکونوا فقراء یغنیهم الله من فضله و الله واسع علیم}[1]؛ مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهید، هم چنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگ دست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می سازد، خداوند گشایش دهنده و آگاه است.

پیامبر اکرم(ص) نیز می فرماید: «نکاح سنت من است، پس هر کس از سنت من روی برگرداند از من نیست.»[2]

2. اسلام مقرراتی برای امر زناشویی وضع کرده و حکومت اسلامی را مکلف نموده است تا در صورت عدم توانایی مالی جوان مسلمان، از بیت المال به او مساعدت شود و دستور داده است که محیط اجتماع از موجبات و عوامل شهوت انگیز پیراسته گردد.[3]

3. اسلام در اجرای حد و کیفر گناه، هیچ گاه شتاب روا نداشته است. اجرای حد را به موقعی موکول نموده که بی اعتنایی به نظام های اجتماعی و سقوط در منجلاب فساد و شهوات به جایی برسد که شخص بدون هیچ گونه ملاحظه، به عمل منافی عفت مبادرت ورزد و مانند چهار پایان به عمل زشت زنا بپردازد و چهار نفر عادل از روی قطع و یقین و با صراحت تمام، گواهی دهند که صدور آن عمل را آشکار از او مشاهده نموده اند. بنابراین اصل وجود مجازات سنگین تا حدی موضوعیت دارد؛ اگر چه اجرای آن مشروط به شرایطی باشد که شاید در هر قرن یک بار هم محقق نشود. حکم رجم که شرط اثبات آن با شهادت چهار شاهد عادل است از همین قبیل می باشد. از این رو، هدف اصلی از حکم رجم جنبه بازدارندگی آن است.

4. احترام خون انسان ها و حرمت قتل نفس از مسائلی است که همه شرایع آسمانی و قوانین بشری بدان معترفند، ولی اسلام اهمیت بیشتری به این مسئله داده است تا آن جا که قتل انسان را همانند کشتن همه انسان ها شمرده است: {... من قتل نفساً بغیر نفس او فساد فی الارض فکأنما قتل الناس جیمعا}[4]؛ هرکس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین، بکشد چنان است که گویی همه انسان ها را کشته است.

البته احترام خون انسان ها در اسلام مخصوص مسلمانان نیست، بلکه غیر مسلمانانی که با مسلمانان سرِ جنگ ندارند و با آنها زندگی مسالمت آمیز دارند، جان، مال و ناموسشان محفوظ است و تجاوز به آنها از نظر اسلام حرام و ممنوع می باشد.[5]

از منظر اسلام نه تنها قتل نفس بلکه کمترین آزار یک انسان، مجازات دارد. ولی مواردی پیش می آید که احترام خون، برداشته می شود و این در مورد کسانی است که مرتکب قتل یا گناهی همانند آن شده اند. براساس روایات اسلامی ریختن خون هیچ مسلمانی که شهادت به وحدانیت خدا و نبوت پیامبر اسلام (ص) می دهد حلال نیست، مگر سه گروه: قاتل، زانی محصن و کسی که دین خود را رها کند و از جماعت مسلمانان بیرون رود.[6]

تکلیف قاتل روشن است و در قصاص او حیات جامعه و تأمین حیات نفوس است. زانی محصن از منظر علما قتلش در برابر یکی از زشت ترین گناهان است که با خون برابری می کند.[7]

با توجه به نکات بیان شده، یکی از راه هایی که حفظ سعادت و کرامت انسانی را تأمین می کند، اجرای قوانین الهی ـ مثل سنگسار ـ است.

مورد اجرای حکم سنگسار

سنگسار که یکی از دستورهای مسلّم اسلام است در دو مورد ذیل نسبت به متخلفان با شرایط خاص، اجرا می گردد:

الف) زنای مرد محصن

محصن به مردی گفته می شود که دارای همسر دائمی است و صبح و عصر با اوست، به گونه ای که هیچ مانعی برای آمیزش حلال با او وجود ندارد.

ب) زنای زن محصنه با مرد بالغ

محصنه به زنی گفته می شود که دارای شوهر دائمی است و شوهر در حالی که زن عاقل بوده با او جماع کرده است و امکان جماع با شوهر را نیز داشته است.[8]

اسلام برای حفظ آبرو و حیثیت انسان، چنان که بیان شد از شتاب در اجرای حد در حق زناکاران، خودداری نموده و راه های ثابت شدن عمل زنا را دشوار دانسته است تا حتی المقدور کسی به چنین گناهی متهم نشود. اینک شرایط اثبات زنا و اجرای حد ذکر می شود:

1.    برای اثبات وقوع زنا و لزوم اجرای حد، باید چهار مرد عادل یا سه مرد و دو زن عادل یا دو مرد و چهار زن عادل بر مشاهده آن گواهی دهند و هرگاه شهود، دو مرد و چهار زن باشند، هر چند زانی و زانیه متأهل باشد سنگسار نمی شوند و به زدن تازیانه اکتفا می گردد. البته افزایش تعداد شهود به چهار نفر به قدری سنگین است که فقط افرادی بی باک ممکن است مجرم شناخته شوند و بدیهی است که چنین اشخاصی باید به اشدّ مجازات گرفتار شوند تا عبرت برای دیگران گردند و محیط جامعه از آلودگی این گناه زشت پاک گردد. البته برای شهادت شهود، شرایط سخت و دقیقی تعیین شده است که اثبات جرم را سخت می کند.

2.       باید مکان وقوع زنا در شهادت شهود یک جا باشد.

3.       باید زمان وقوع زنا در شهادت شهود یکسان باشد.

4.       باید شهادت شهود در یک مجلس انجام شود.

5.       هرگاه چهار نفر عادل از چهار نفر عادل دیگر حکایت کنند کافی نیست.

6.    هرگاه چهار نفر عادل به وقوع زنا با زنی شهادت دهند، لکن آن زن را نشناسند، گواهی ایشان پذیرفته نیست، زیرا ممکن است آن زن همسر آن مرد باشد.

7.    هرگاه سه نفر از آن چهار نفر، متحداً گواهی دهند و شاهد چهارم از ادای شهادت خودداری کند یا بیان او با بیان آن سه نفر مخالفتی داشته باشد، متهم از حد، معاف می گردد و آن سه نفر به حدّ قذف[9] محکوم می شوند.

8.       هرگاه شخص زانی تا سه نوبت به عمل خود اعتراف کند، حد درباره او اجرا نمی شود و حتماً باید در چهار نوبت اعتراف کند.

9.       هرگاه شخص زانی در یک مجلس چهار بار اعتراف کند، حد درباره او اجرا نمی شود و حتماً این چهار نوبت باید در چهار مجلس واقع شود.

10.    مرد متأهل هرگاه پس از چهار نوبت اعتراف، انکار کند، حد رجم بر او اجرا نمی شود و کیفرش تخفیف می یابد.[10]

با توجه به این شرایط سخت که اسلام برای اثبات زنا بیان کرده، اگر ثابت گردد که شخصی مرتکب عمل زنای محصنه شده است پیداست که چنین شخص، چنان افسار گسیخته است که خطرش هر لحظه جامعه انسانی را تهدید می کند. در این صورت اسلام دستور داده است تا چنین شخصی سنگسار شود. البته قبل از اجرای حکم سنگسار، به او دستور داده می شود تا با آب سدر و آب کافور، سپس با آب خالص، غسل میت کند. پس از آن مانند میت کفن می شود و قبل از قتل، حنوط می شود و سپس رجم می گردد. بعد از آن بر او نماز خوانده می شود و بدون غسل دادن، در قبرستان مسلمانان دفن می گردد.[11] و هیچ فقیهی حکم سوزاندن جسد چنین افرادی را نداده است.

البته شخصی که مقررات حیات بخش اسلام و جامعه اسلامی را زیر پا می گذارد و اصلاح نشدنی است، سنگسار یک امر معقول و پسندیده است و اجرای آن نیز فلسفه ای دارد.

فلسفه اجرای سنگسار

تبیین فلسفه دستورهای الهی، به عهده شارع مقدس است. فلسفه برخی از دستورهای الهی، توسط پیامبران و امامان معصوم(ع) بیان شده است و برخی را هم باید به صورت تعبدی پذیرفت. فلسفه اجرای حکم سنگسار در کتب، آیات و روایات خاصی بیان نشده است، ولی از بررسی مجموع تفاسیر گوناگون قرآن و روایات و کتب معتبر و بیانات بزرگان دین، امور ذیل به عنوان فلسفه اجرای حکم سنگسار به دست می آید:

1. مسئله دفاع از ناموس، امری فطری است که حتی در میان برخی از حیوانات هم به چشم می خورد. اگر شخصی مرتکب زنای محصنه شود، مرد باشد یا زن، اگر براساس قانون الهی سنگسار نشود عواقب شوم اجتماعی به دنبال خواهد داشت، زیرا کسی که به ناموسش تجاوز شده، غیرتی می شود و اقدام به نابودی و از بین بردن شخص متجاوز می کند. این مسئله باعث جنگ های قبیله ای و خونریزی های فراوان در جامعه می گردد، لذا برای جلوگیری از خونریزی های فراوان و ناامنی جامعه باید زانی محصن و محصنه، سنگسار شود.

2. افراد دیگر را آلوده نکند، زیرا اگر با دیده اغماض و چشم پوشی به چنین تخلفی نگریسته شود، باعث جرأت آنان و ترغیب سایر افراد جامعه می شود که قطعاً افراد بسیاری را به این کار، آلوده می کند.

3.  با اجرای سنگسار، امنیت جامعه تأمین می شود.

4. با اجرای سنگسار، عذاب زناکار، در آخرت، کمتر می شود، زیرا هرچه گناه مجرم بیشتر باشد عذابش در آخرت شدیدتر است. اجرای حد و سنگسار، برای او لطف و رحمت است، چون با اجرای حد، عذاب آخرتش کم تر می شود.[12]

5. سنگسار، درس عبرتی برای دیگران خواهد شد.

6. زنای محصنه تجاوز به حقوق دیگران و پایمال نمودن عفت و حیثیت یک انسان است.

در قرآن کریم از زنا تعبیر به فاحشه شده است.[13] این تعبیر گویای زشتی این عمل است. این که اسلام مجازات فوق العاده ای را در برابر چنین عمل زشتی قرار داده، برای این است که در روحیه غالب افراد جامعه اثر بگذارد. در حقیقت اسلام خواسته است اثر تهدیدی این قانون کیفری را حفظ کند، قبل از این که افراد متعددی مشمول چنین اعمالی شوند؛[14]

چنان که وقتی عضوی از اعضای بدن عیبی پیدا می کند و پزشک تشخیص می دهد که این عضو، سایر اعضای بدن را فاسد می کند و در نتیجه تمام بدن را در معرض خطر قرار می دهد چاره ای جز قطع عضو فاسد ندارد و این عمل پزشک را خشونت و جنایت نمی پندارند، زیرا او با این کار فردی را از مرگ نجات داده است. لذا کار او برای مریض، لطف و رحمت است.

در اسلام نیز وقتی فردی به هیچ وجه اصلاح نمی شود و آزادی و امنیت جامعه را به خطر می اندازد و دیگران را نیز مانند خود آلوده می سازد، نه تنها اسلام بلکه عقل هم به اصلاح چنین فردی دستور می دهد که این یک نوع لطفی نسبت به جامعه و خود مجرم است.

چنان که بیان شد، دستورهای الهی خالی از مصلحت نیست. خداوند خودش از اسرار و مصالح آن آگاه است و عقل بشر در درک آن می ماند. حتی برخی اوقات انسان قدرت تشخیص مصالح امور خود را هم ندارد. علت تشریع حکم سنگسار نیز چیزی است که فقط خداوند به آن آگاهی دارد و بشر از درک آنان ناتوان و عاجز است. بشر فقط موظف است که آن را انجام دهد.

______________________________

[1]. نور، آیه 24 ـ 32.

[2]. میرزا حسین الطبرسی، مستدرک الوسائل، مقدمات ابواب نکاح، ج 14، ص153، حدیث18.

[3]. صدرالدین بلاغی، عدالت و فضا در اسلام، ص188.

[4]. مائده، آیه 50 ـ 23.

[5]. آیه الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج12، ص106.

[6]. سید قطب، فی ظلال القرآن، ج5، ص323.

[7]. تفسیر نمونه، پیشین.

[8]. قانون مجازات جمهوری اسلامی ایران، ماده 83.

[9]. قذف، کنایه از متهم ساختن کسی به عمل زنا یا لواط است و هرگاه قذف با لفظ صریح انجام گیرد حد آن هشتاد تازیانه است. در قذف کننده بلوغ و عقل معتبر است اگر بچه قذف نماید حد نمی خورد (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 14، ص375، امام خمینی(ره)) تحریر الوسیله، الفضل الثالث، فی حد القذف، ج4، ص202.

[10]. التحریر الوسیله، مترجم: علی اسلامی، ج 4، ص182 تا 188؛ محمد بن جمال الدین مکی العاملی، اللمعه الدمشقیه، ج 9، ص 72 به بعد.

[11]. تحریر الوسیله، پیشین، ص 195، مسئله 6..

[12]. قال رسول الله(ص): «من اذنب ذنبا فعوقب به فی الدنیا لم یعاقب به فی الاخیره«.

[13]. نساء، آیه 15 ؛ اسراء، آیه32.

[14]. تفسیر نمونه، پیشین، ج3، ص311.