چرا خداوند جاذبه‌های مادی را بیشتر قرارداده تا بعضی منحرف شوند؟ آیا لازم نبود جاذبه‌های معنوی آشکار گردد تا همه بتوانند به کمال برسند؟

پاسخ:

پاسخ به این سؤال نیاز به نکاتی دارد که به صورت ذیل می‌آوریم:

الف) معنای جاذبه: جاذبه به معنای شتر کم شیر، ناقه، کشنده، رباینده، برگردانندة چیزی از جای خودش.در فیزیک جاذبه، قوه ایست که مولکول‌ها به وسیلة آن بسوی یکدیگر کشیده می‌شوند.همچنین از نظر علوم تجربی جاذبه قوة است که اجسام ثقیل را به طرف مرکز زمین جذب می‌کند.[1]

ب) انواع جاذبه: در عالم هستی به طور کل دو قسم جاذبه وجود دارد که به ترتیب بیان می‌کنیم:

1. جاذبه‌ها و زیبایی‌های مادی

از آنجایی که خداوند خودش زیبا است و زیبایی را دوست دارد لذا جهان مشهود و محسوس را نیز زیبا، جذاب و حیرت انگیز آفریده. با نگاه به مظاهر و زیبایی‌های طبیعی و نعمت‌های گوناگون و گوارا، هر یک حس زیبایی دوستی انسان را که یکی از تمایلات عالیه روح آدمی است بر می‌انگیزد. در فرهنگ اسلامی نیز این زیبایی‌ها مورد تأیید قرار گرفته است.در قرآن بارها از زیبایی‌ها و جاذبه‌های شگفت انگیز جهان مادی سخن به میان آورده است که به عنوان نمونه به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

«إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛[2] مسلماً ما آنچه را [از انواع گل‌ها، باغ‌ها، کوه‌ها، دشت‌ها، نهرها، جنگل‌ها، دریاها، گیاهان، درختان، پرندگان، جانوران و...] روى زمین است، زینت زمین قرار دادیم تا آنان را آزمایش کنیم که کدامشان از جهت عمل نیکوترند». «انّا زیّنّا السّماء الدّنیا بزینة الکواکب؛[3] ما آسمان دنیا را با زینت ستارگان زیبا ساختیم». آری! خداوند کریم همه چیز را زیبا و پرجاذبه خلق کرده است تا بشر از آن لذت برده و آفریدگار آن را بشناسد و در دنیا احساس دلتنگی و خستگی نکند.

«المال و البنون زینۀ الحیاۀ الدنیا؛ مال و فرزند از زینت‌های جهان مادی هستند.

2. جاذبه‌های معنوی: خداوند بزرگ در کنار زیبایی‌های ظاهری، جاذبه‌های معنوی - مثل زیبایی‌های اخلاقی، جذابیت‌های علم و دانش، جلوه‌های عشق و پرستش و هنر - را نیز آفریده است تا جهان مادی را از حالت خشک و بی‌روح در بیاورد. البته زیبایی‌های معنوی و معقول به دلیل سنخیت و نزدیکی با روح انسان و به خاطر دارا بودن عالی‌ترین درجات جذابیت و زیبایی بیش از جلوه‌های دنیوی مورد تأکید و تشویق دین است و در فرهنگ دینی به آن توجه خاصی شده است، جهت رعایت اختصار فقط برخی از آنها را از منظر قرآن و کلام معصوم(ع) بیان می‌کنیم:

«قال الصادق(ع): ان الله جمیل و یحب الجمال؛[4] خداوند زیبا است و زیبایی را دوست دارد». بدون تردید جمال در مورد خداوند به معنای زیبایی طبیعی یا تجمل مصنوعی نیست، بلکه مراد از جمال الهی صفات جمالیه و کمالات معنوی است که در ذات لایزال الهی به نحو اتم و اکمل موجود است. او خیر مطلق و جمال مطلق است.

«فاصبر صبرا جمیلا؛[5] پس شکیبایى کن شکیبایى زیبایى». بدون شک تحمل و بردباری در راه هدف‌های والای زندگی و در برابر ناگواری‌ها و ناملایمات، هیچ‌گونه نمود نقاشی و ترسیمی و مناظر طبیعی ندارد؛ ولی از زیبایی‌ای برخوردار است که هرگونه زیبایی را معنا و محتوا می‌بخشد.

 «قال أبو محمّد العسکری(ع): حسن الصّورة جمال ظاهر و حسن العقل‏ جمال‏ باطن؛[6] امام حسن عسکری(ع) فرمود: زیبایی صورت جمال ظاهری است و زیبایی عقل جمال باطنی». عقل یکی دیگر از مصادیق زیبایی معنوی است که صاحب آن از جاذبیت و زیبایی معقول برخوردار است.

«قال علی(ع): العلم‏ جمال‏ لا یخفى و نسب لا یجفى؛[7] زیور دانش برای انسان جمالی است که پوشانده نمی‌شود و نسبی است که مورد جفا قرار نمی‌گیرد». در نگاه زیباشناسی دین، علم لباس زیبایی است که بر اندام انسان کشیده می‌شود و اعمال او را زیبا می‌گرداند و انتخابی زیباگرانه دارد.

هدف از آفرینش جاذبه‌های مادی و معنوی: توجه و لذت بردن از جمال بی‌مثال حضرت حق و نایل شدن به عشق‌ورزی نهایی و اصیل است که  شاید برای همه انسان‌ها بدون مقدمه و واسطه، رسیدن به این هدف ممکن نباشد؛ ولی می‌شود از مقدمات و مراتب نازل زیبایی شروع کرد و با استمداد از حس کمال‌طلبی، به مراتب عالی زیبایی یعنی کمال مطلق رسید. این بحث را در جایش پی خواهیم گرفت.

ج) مقصود از واژة «آشکار» در سؤال فوق چیست؟ از آنجا که جاذبه‌های معنوی در سیاق جاذبه‌های مادی ذکر شده است شاید منظور از آشکار شدن، رؤیت و دیدن باشد که اگر مقصود این باشد باید بگویم که خود رؤیت دو قسم می‌باشد: یکی رؤیت ظاهری و دیدن با چشم مادی و دیگری رؤیت باطنی و مشاهده با چشم دل. همان‌طور که علامه طباطبایی در مورد مشاهدة باطنی فرموده است: «در میان معلومات ما معلوماتى است که اطلاق رؤیت بر آنها مى‏شود و آن معلومات به علم حضورى ما است، مثلاً مى‏گوییم:" من خود را مى‏بینم که منم و مى‏بینم که نسبت به فلان امر ارادت دارم.»[8] منظور هر کدام باشد نیاز به تحلیل و بررسی دارد:

عدم امکان رؤیت ظاهری

دلیل عقلی: ابتدا بهتر است برای روشن شدن مسئله به ذکر برخی ویژگی‌های امر مادی و معنوی بپردازیم.

شیء مادی دارای ویژگی‌های ذیل است:

- جرم و حجم و وزن دارد

- مکانی است یعنی همواره در مکان قرار دارد و امکان حرکت مکانی دارد.

- شیء مادی قابلیت انقسام خارجی دارد، یعنی همواره امکان تجزیه آن به دو یا چند جزء است. - شیء مادی را و لو با استفاده از ابزار  با حواس ظاهری می‌توان درک کرد و آن را مورد اشاره حسی قرار داد.

 - امرمادی همواره در معرض تغییر و تحول قرار دارد

طبق قاعدة تعرف الاشیاء باضداد‌ها شیء مجرد، چیزی است که خواص اشیای مادی در آن راه ندارد و از اوصاف مذکور کاملاً عاری و خالی است.[9] با توجه به خصوصیات فوق بدیهی است که مشاهدة امور معنوی یا عالم معنا با چشم فیزیکی ممکن نیست. زیرا: «رؤیت عبارت است از اینکه جهاز بینایى به کار بیفتد و از صورت جسم مبصر، صورتى به شکل آن و به رنگ آن برداشته و در ذهن انسان رسم کند، خلاصه اینکه عملى که ما آن را دیدن مى‏خوانیم عملى است طبیعى و محتاج به ماده جسمى در مبصر و باصر هر دو [در حالی که اینجا فقط باصر مادی است].»[10] به هر حال، دیدن و رؤیت با چشم مادی نیاز به شرایطی دارد که طبق ویژگی‌های فوق امور معنوی کاملاً فاقد آنها می‌باشد.

 دلیل نقلی

2. «لا تُدْرِکُهُ الاَْبْصاُر وَ هُوَ یُدْرِکُ الاَْبْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرٌ؛[11] چشم‌ها او را نمی‌بیند؛ ولی او همه چشم‌ها را می‌بیند و او بخشنده (انواع نعمت‌ها، و باخبر از دقایق موجودات)، و آگاه (از همه چیز) است». همان‌طور که حضرت موسی(ع) بنا به درخواست بنی‌اسرائیل از خداوند تقاضا کرد که خودش را برای او بنمایاند و خداوند در پاسخ فرمود: «لن ترانی...؛[12] یعنی هرگز مرا نمی‌بینی»! زیرا چشم ما سببى است از اسباب مادى که سببیتش تنها در امور مادى است در نتیجه با چشم فزیکی که تعلق به جهان مادی دارد هرگز توان مشاهدة امورمعنوی و جلوه‌های آنها را ندارد.

در روایات نیز چنین رؤیتی نفی شده است. به عنوان نمونه یکی از اصحاب امام صادق(ع) به نام معاویه راجع به اینکه پیامبر، خدا را دیده و مؤمنین نیز خدا را در بهشت می‌بیند پرسید که منظور چیست؟ امام درجواب ا و فرمود: اى معاویه! محمد بن عبداللَّه(ص) پروردگار خود را ندید، و خداوند بزرگ‌تر از آن است که به مشاهده چشم‏ها درآید، باید دانست که رؤیت دوگونه است، یکى رؤیت به چشم و یکى رؤیت به قلب، اگر کسی مقصودش از رؤیت خدا رؤیت به قلب باشد او مصیب است و به خطا نرفته و هرکس مقصودش از آن رؤیت به چشم باشد او دروغ گفته...[13] بدون تردید امکان مشاهدة جاذبه‌ها و زیبایی‌های عالم معنا فرع بر دیدن خود آنها هست، وقتی خود این عالم قابل رؤیت نباشد قطعاً درک حسی فروعات آن نیز برای انسان میسر نیست. زیرا ویژگی‌های هر چیز جدای از آن چیز نیست.

امکان رؤیت باطنی: اگر مقصود از «آشکار شدن» در سؤال مشاهدة باطنی و قلبی باشد. بدون تردید چنین رؤیتی امکان دارد دلایل نقلی و تجربی (تجربة انبیاء، اولیا و عرفا) این مسئله را تأیید می‌کنند. به عنوان نمونه قرآن می‌فرماید: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَة؛[14] در آن روز صورت‌هایى شاداب و مسرور است». و به پروردگارش مى‏نگرد. و مراد از نظر کردن به خداى تعالى نظر کردن حسى که با چشم سرانجام مى‏شود نیست، چون برهان قاطع قائم است بر محال بودن دیده شدن خداى تعالى، بلکه مراد نظر قلبى و دیدن قلب به وسیله حقیقت ایمان است، همان‌طور که براهین عقلى هم همین را مى‏گوید.[15] وقتی خداوند- که خود کامل‌ترین و مقدس‌ترین موجود مجرد است- قابل رؤیت باشد قطعاً مخلوقات مجرد و بیرون از این عالم خاکی با تمام مظاهر و جلوه‌های‌شان قابل مشاهدة باطنی خواهند بود. برای دیدن جمال بی‌مثال حضرت حق چشم بصیرت لازم است. به تعبیر شاعر:

چشم دل باز کن که جان بینى     آنچه نادیدنى است آن بینى[16]

 آشکار بودن جذابیت‌های معنوی: در واقع امور معنوی و جاذبه‌های آن از هیچ انسانی مخفی نیست، زیرا انسان فطرتاً گرایش به جذابیت‌های معنوی واز جمله به فضایل اخلاقی دارد و طبعاًٌ جذابیت‌ها و زیبایی‌های آن را دروجود خود کاملاً حس می‌کند. قرآن نیز این مسئله را تأیید می‌کند آنجا که می‌فرماید: «فالهمها فجورها و تقواه؛[17] پس الهام نمود باو کارهاى بد او و پرهیزکارى او را». انسان به افرادی پایبند به ارزش‌های اخلاقی به طور ناخود آگاه اظهار علاقه و محبت می‌کند و از مجالست با او لذت می‌برد. همچنین بالفطره از زیبایی‌های هنر با خبر است و به آن عشق می‌ورزد. انسان طبیعتاً از جهل متنفر و گریزان است و با کسب علم و دانش بی‌نهایت شوق و شعف به او دست می‌دهد. مهم‌تر از همه از راز و نیاز و مناجات با محبوب حقیقی و آفریدگار متعال در خود احساس لذت و آرامش وصف‌ناپذیر می‌کند.[18] خصوصاً اگر این عبادت کاملاً از روی اخلاص باشد بی‌شک خود را در اقیانوس عمیق از اشراق، جذبه، و سرور سرمدی می‌بیند در این دریای ژرف گوهر‌ها و مروارید‌های می‌بیند که از لحاظ ارزش و زیبایی هرگز قابل وصف نیست.

نتیجة این توضیحات اینست که همة این کشش و جذبه‌های درونی انسان حاکی از وجود جاذبه‌های بیرونی است مانند احساس تشنگی و گرسنگی که بیانگر وجود آب و غذا در خارج است. زیبایی و جلوه‌های امور معنوی مثل علم، ارزش‌های اخلاقی، پرستش خداوند و... همیشه وجود دارد و مشهود است. ما همواره با این زیبایی‌ها سروکار داریم، اما به دلیل عدم توجه و غفلت از آنها خیال می‌کنیم که از ما مخفی‌اند. دقیقاً شبیه کسی که در مقابل منظرة زیبا و دل‌انگیزی نشسته اما به دلیل مشغول بودن به چیز‌های دیگر آن را نمی‌بیند وگاهی آن قدر حواس و افکارش مصروف امور دیگر است که هیچ صدای را نمی‌شنود و نمی‌بیند. این مسئله ممکن است برای هر کسی اتفاق افتاده باشد که گاهی به خاطر دل مشغولی به چیزی دیگر، نه می‌شنود و نه می‌بیند در حالی که منظره مورد نظر و نغمه‌های طبیعت از نظر مخفی و از چشم و گوش کتمان نیستند. امور معنوی و جاذبه‌های آن نیز همین حکم را دارد. این ما هستیم که گرفتار حجاب‌ها و موانع متعدد شده‌ایم و گرنه مظاهر و جلوه‌های عالم معنای آشکار و روشن است. پیامبر گرامی اسلام در این زمینه فرموده است:

«لو لا انّ الشیطان یحومون علی قلوب بنی آدم لنظروا الی الملکوت؛ اگر شیطان‌ها بر گرد دلهای فرزندان آدم نمی‌چرخیدند، آنها به ملکوت نظر می‌کردند».[19] بنابراین شیاطین آدمی را به خود آن قدر مشغول کرده است که از دیدن مناظر و جلوه‌های بی‌مانند عالم معنا محروم شده و به جاذبه‌های زودگذر و سطحی جهان مادی دل خوش نموده است.

علامه طباطبایی(ره) نیز در این مورد می‌فرماید: اصولاً خدا نزد هر چیزى حاضر و مشهود است، و حضورش به چیزى و یا به جهتى معین و به مکانى مخصوص اختصاص نداشته بلکه نزد هر چیزى شاهد و حاضر و بر هر چیزى محیط است[20]،

نتیجه‌گیری: با توجه به مطالب ذکر شده مشخص شد که جاذبه‌ها و جلوه‌های معنوی آشکار، واضح و قابل مشاهده برای هر انسان است. اگر هم دیده نمی‌شود به خاطر حجاب‌های است که جلوی چشم باطنی و درونی ما را گرفته است که از دیدن افق برین محروم هستیم.

لازم است اشارة فهرست‌وار به این حجاب‌ها داشته باشیم: قرآن کریم از حجاب‌های دل که باعث محروم شدن از مشاهدة عالم ملکوت و ماوراء این عالم خاکی می‌شود هشت تعبیر دارد؛ مثل: بیماری قلب،[21] قساوت قلب،[22] انحراف قلب،[23] زنگار قلب،[24] کور شدن قلب،[25] مهر شدن قلب،[26] قفل شدن قلب[27] و مردن قلب[28] هر کدام از این واژه‌ها بحث مفصلی را می‌طلبد که حتی از حوصلة چند کتاب خارج است. بنابراین علاقه‌مندان می‌توانند به کتاب‌های تفسیری مربوطه مراجعه کنند. در بخش مرحوم صدرالمتألهین حجاب میان انسان و معقولات را دو چیز می‌داند: یکی غفلت یا ناآگاهی از آنها، دیگری اشتغال نفس به بدن و محسوسات. وی معتقد است که آنگاه نفس می‌تواند به عالم عقول راه یابد که این دو مانع، را از سر راه خود بردارد.[29] در یک کلام می‌توان گفت که ریشة همة این حجاب‌ها پیروی و پرستش هوا و هوس است[30] این بخش را با ذکر حدیثی ازعلی(ع) به پایان می‌بریم: «قال علی(ع): دوام الغفلة یعمی البصیرة؛[31] استمرار غفلت، بینایی را کور می‌کند».

جاذبه‌های مادی و عوامل انحراف انسان ها: دلیل انحراف افراد مظاهر و زیبایی‌های دنیوی نیست بلکه همان‌طور که قبلاً اشاره شد این جاذبه‌ها مورد تأیید دین قرار گرفته است و آن را یکی از مهم‌ترین ابزار شناخت خداوند قرار داده است. به تعبیر دیگر توجه و عشق‌ورزی به مظاهر و جلوه‌های محسوس و مادی باید در نهایت به عشق معنوی و به مرحله عشق الهی صعود کند. اما عملاً فقط عدة اندک می‌تواند برتری عالم معنی را درک نموده و به مقامی نایل می‌شوند که قرآن همواره از آن گزارش داده است[32] به قول مولانا جلال‌الدین: چه بسا اولیایی که در این دنیا با وجود جاذبه‌های مادی، مانند اصحاب کهف نزد خداوند متعال می‌باشند. چیزهای را درک می‌کنند که قطعاً انسان‌های در راه مانده از درک آن مقام و منزلت برین عاجزند.[33]

خلاصه در اندیشة دینی، جلوه‌های جهان مادی و مشهود به عنوان آیت و نشانة آفریدگار دانا و توانا معرفی شده است و به کرًات انسان‌ها را به تفکر دراین کتاب عظیم خلقت تشویق و ترغیب نموده است. به عنوان نمونه در این آیه می‌فرماید: «وَ هُوَ الَّذی مَدَّ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ وَ أَنْهاراً وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فیها زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ؛[34] و اوست که زمین را بگسترد و در آن کوه‏هاى بلند و رودها ساخت و از هر میوه‏اى در آن جفتى قرار داد، شب را به روز مى‏پوشاند، بی گمان در آن آیت هاست براى مردمى که مى‏اندیشند».

اساساً یکی از دلایل اثبات وجود خداوند همین مطالعه در نظام محسوس آفرینش است که از آن به برهان نظم تعبیر می‌کنند که در قرآن و روایات اسلامی مهم‌ترین دلیل شمرده می‌شود.

بنابراین عوامل انحراف انسان از صراط حق چیزهای دیگر است نه مظاهر دنیای مادی. البته بحث راجع به عوامل انحراف بسیار گسترده است که فرصت زیاد می‌طلبد. ما در اینجا فقط به بعضی از آن‌ها اشاره می‌کنیم و سپس دامن بحث را بر می‌چینیم:

1. دل بستگی به مظاهر دنیوی: برخی از امور مادی برای دل‌های غافل، زیبا جلوه می‌کنند، در صورتی که با مقایسه زیبایی‌های حقیقی نه تنها زیبا نیستند بلکه نازیبایند از این‌رو قرآن در این مورد می‌فرماید:

«زیّن للنّاس حبّ الشّهوات من النّساء و البنین و القناطیر المقنطرۀ من الذّهب و الفضّۀ و الخیل المسوّمۀ و الانعام و الحرث ذلک متاع الحیوۀ الدنیا و الله عنده حسن المئآب؛ جلوه‌گر شد برای مردم [غافل] عشق و علاقه به شهوت‌ها [و خواسته‌های مادی] از جمله: زنان و پسران، ثروت‌های انباشته از طلا و نقره و اسبان زیبا و چهارپایان و زراعت‌ها که اینها همگی متاع [کم‌ارزش] دنیا[ی فانی]‌اند، [در صورتی که زیبایی‌های ارزشمند معنوی] نزد خداوند نیکوترین پایان‌ها است».

2. شیطان زینت‌دهنده مظاهر دنیا

«قال ربّ بما اغویتنی لازیّننّ لهم فی الارض و لاغوینّهم اجمعین؛ شیطان گفت: اکنون که مرا گمراه و اخراج ساختی، من نیز مظاهر زمین را در چشم بنی‌آدم مزیّن و دلربا می‌کنم (مقصود ایجاد دلبستگی است) و به این طریق همه‌شان را گمراه می‌سازم».

در این آیه‌ها دلبستگی‌های انسان به این مظاهر، مذمت شده است، نه اساس زیبایی؛ زیرا زیبایی‌های دنیا نیز آفریده پروردگار هستند.

2. محیط آلوده: دومین عامل آلوده بودن محیط و غرق شدن افراد در شهوت، گناه و هواپرستی است. غرق شدن در شهوات پست حیوانی باعث مردن حس فضیلت‌خواهی اخلاقی و دینی می‌شود و نور ایمان در دل‌ها راه نمی‌یابد کارشان به جایی می‌رسد که از هدایت خداوند محروم می‌شوند «ان الله لایهدی القوم الفاسقین؛[35] و خدا مردم زشت‌کار را هدایت نمى‌کند».

3. غفلت: از جمله عوامل بسیار مهم گمراهی انسان، غفلت است که انسان را از دیدن جمال بی‌مثال حضرت حق محروم می‌کند. «قال علی(ع): دوام الغفلة یعمی البصیرة؛[36] استمرار غفلت، بینایی را کور می‌کند». دل بستگی به دنیا، وسوسه‌ها و اغواهای شیطان رجیم و عوامل مختلف دیگر در انحراف و نابودی انسان دخیل هستند که در کتاب‌های مربوطه باید مراجعه کرد. البته در پرتو ایمان به خدا ملتزم به شریعت و پرستش خالصانة او و مبارزة پی‌گیر و بی‌وقفه با هواهای نفسانی و شهوانی می‌توان به مقام متعالی(همان عین الیقین یا رؤیت بی‌واسطة جلوه‌های معنوی )نایل آمد. «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقینُ[37] و پرستش کن پروردگار خود را تا حالت یقینى براى تو آید».

منابع برای مطالعه بیشتر

1-    محمدی ری شهری، مبانی شناخت، فصل ششم (موانع شناخت).

2-    جعفری تبریزی، محمدتقی، زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام، صص 257 - 262.

3-    طباطبایی، محمدحسین، ترجمة تفسیر المیزان، ج 8، ص 329، ذیل آیه 143 سوره اعراف.

حدیث پایانی: پیامبر عظیم الشأن فرموند: اذا اراد اللَّه بعبد خیرا فتح عین قلبه فیشاهد بها ما کان غائبا عنه؛[38] هنگامى که خدا بخواهد در حق بنده‏اى نیکى کند چشمان قلب او را مى‏گشاید تا چیزهایى را که از او پنهان بود مشاهده کند».



[1] علامه دهخدا، علی‌اکبر، لغت نامه دهخدا، دانشگاه تهران، تهران، 1339، ج 16، ص 36 .

[2] . کهف/ 7.

[3] صافات/ 6 .

[4] . مجلسی، محمدتقی، بحارالأنوار، ج ‏73، ص 176، باب 36، ناشر مؤسسة الوفاء، بیروت، بی‌تا.

 [5] معارج/ 5 .

[6] . فلسفی، محمدتقی، الحدیث (روایات تربیتی)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، بی‌تا، ج 2، ص 121.

[7] . مجلسی، محمدتقی، منبع پیشین، ج ‏75، ص 377، باب 29.

[8] . طباطیایی، محمدحسین، المیزان، مترجم: سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین خوزة علمیة قم، 1363، ج ‏8، ص 308.

[9] . طباطبایی، محمدحسین، نهایة الحکمة، تحقیق: عباسعلی زارعی سبزواری، مؤسسة النشر الاسلامی، 1422ق، 322؛ مصباح، محمدتقی، آموزش فلسفه، شرکت چاپ و نشر بین‌الملل، تهران، چاپ هفتم، 1386، ج 2، ص 134 - 135.

[10] . طباطبایی، محمدحسین، منبع پیشین، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، ج 8، ص 308.

[11] . انعام/ 103.

[12] . اعراف/ 143.

[13] . طباطبایی، محمدحسین، منبع پیشین، ج 8، ص 329.

[14] . قیامت/ 22 - 23.

[15] . طباطبایی، محمدحسین، منبع پیشین، ج ‏20، ص 179.

[16] . شیرازی، مکارم، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1374، ج ‏4، ص 172.

[17] . شمس/ 8.

[18] . «فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله» (روم/ 30) پس وجود خویش توحیدگرایانه با این دین منطبق دار، که آن فطرت خدادادیى است که خدا آدمیان را بر آن سرشته است، آفرینش خدا را عوض شدن نباشد.

[19] . ری شهری، محمد، علم و حکمت در قرآن و حدیث، ترجمة عبدالهادی مسعودی، دار الحدیث، تهران، چاپ اول، 1379، ج 2، ص 162.

[20] . طباطبایی، محمدحسین، منبع پیشین، ج 8، ص 309.

[21] . بقره/ 10.

[22] . بقره/ 74.

[23] . صف/ 5.

[24] . مطففین/ 14.

[25] . حج/ 46.

[26] . نساء/ 155.

[27] . محمد/ 24.

[28] . نمل/ 80.

[29] . صدر المتألهین، محمد بن ابراهیم، الشواهد الربوبیه، ترجمة جواد مصلح، انتشارات سروش، تهران، چاپ چهارم، 1385، ص 360؛ ر.ک: ص 9، (عوامل انحراف).

[30] . «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ (جاثیه/ 23) اى محمّد(ص) آیا دیدى تو کسى که هواى خود را معبود خود گرفت و او را خدا گمراه گردانید بر علم (یعنى دانسته و فهمیده چنین کرد) خدا مهر زد بر گوش و قلب او و قرار داد بر چشم وى پرده‏اى پس کیست که پس از (چنین پرده) هدایت یابد. آیا چرا متذکر نمی‌گردند».

[31] . ری شهری، محمد، منبع پیشین، ج 2، ص 224.

[32] . «ان المتقین فی جنت و نهر فی مقعد عند ملیک مقتدر (قمر/55)؛ بی‌تردید با تقوایان در باغ ها، نهرهای بهشتی در مقام و منزلت صدق نزد خدای مالک و مقتدر جای دارند».

[33] . ای بسا اصحاب کهف اندر جهان               پهلوی تو پیش تو هست این زمان

غار با او یار با او در سرود                مهر بر چشم است و بر گوشت چه سود

مولوی بلخی، جلال الدین، محمد، مثنوی معنوی، انتشارات اقبال، 1374، دفتر اول، بیت‌های 422 و 423.

[34] . رعد/ 3.

[35] . منافقون/ 6.

[36] . ری شهری، محمد، منبع پیشین، ج 2، ص 224.

[37] . حجر/ 99.

[38] . مکارم شیرازی، ناصر، همکاران، منبع پیشین، ج 14، 131.