جواب اجمالی: 
احادیثی از سوی پیامبر اکرم (ص) در مذمت و نکوهش یزید وارد شده و این احادیث در کتاب‌های حدیثی، تاریخی و اخباری شیوع دارند و مورد اعتنا و اعتماد دانشمندان اهل تسنن می‌باشند. و کلیة روات این احادیث در کتاب‌های رجالی اهل سنّت توثیق شده‌اند. 

 جواب تفصیلی: 
این شبهه که عنوان شده است: «احادیثی که در مذمت یزید بن معاویه ـ لعنة الله علیه ـ آمده است، منقطعه و معضوله می‌باشد»، شبهه‌ای بی‌پایه و اساس می‌باشد. برای مثال همین احادیثی که شبهه کننده، عنوان نموده را مورد نقد وبررسی قرار می‌دهیم. این نقد، شامل دو مرحله می‌باشد: 1 – کسانی که در کتب خویش این احادیث را نقل کرده‌اند. 2 – بحث رجالی این احادیث. حدیث اول: «لایزال امرامتی قائماً بالقسط حتی یثلمه رجل من بنی‌امیه یقال له یزید». این حدیث علاوه بر اینکه در کتاب بدایه والنهایه[1] آمده است در کتب دیگر اهل تسنن هم به وفور یافت می‌شود که از جمله می‌توان به کتب ذیل استناد نمود: اطراف الحدیث النبوی[2]، سیر اعلام النبلاء،[3] مجمع،[4] اتهاف[5] و کنزالعمال[6]. 

لذا این حدیث هیچگاه معضوله نمی‌باشد[7] بلکه از رواج و شیوع برخوردار می‌باشد و حال بحث رجالی این حدیث: در کتاب سیر اعلام النبلاء این حدیث را از ولید بن مسلم و او از الاوزعی و او از مکحول و او نیز از ابی عبیده نقل کرده است. 

که در مورد ولید بن مسلم الوالعبیان می‌گوید، «ندیدم کسی را مثل او»[8] و «او ثقه می‌باشد و گفته‌اش حجّت»[9] 

و ابوالقاسم الرزای در مورد او می‌گوید، «وی صالح الحدیث می‌باشد»[10] و احمد بن حنبل می‌گوید: «در شامات عاقل‌تر از ولید بن مسلم ندیده‌ام»[11] و در مورد الاوزعی محمد بن سعد می‌گوید: «او ثقه بوده است، کثیر العلم و حدیثش حجّت»[12] و بخاری در مورد او می‌گوید: «نیست مثل او»[13] احمد بن حنبل در مورد او می‌گوید: «او در حدیث و فقاهت صلاحیت امامت را دارد».[14] و در مورد مکحول در کتاب سیر اعلام النبلاء گفته است: «او ثقه می‌باشد و او را از بزرگان حدیث می‌شمارند»[15] ابوعبیده را نیز ابن حجر توثیق نموده است.[16] 

حدیث دوم: «اول من یغیر سنّتی رجل عن بنی‌امیه یقال له یزید». این حدیث علاوه بر اینکه در کتاب تاریخ دمشق آمده است، در کتب دیگر اهل سنت هم ذکر شده است. که از جمله می‌توان به کتب ذیل اشاره نمود. سیر اعلام النبلاء،[17] صحیحه[18]، الجامع الصغیر،[19]کتاب الاوئل[20]، ذکر اخبار اصفهان[21]، کنز العمال[22]، تاریخ دمشق[23] و البدایة و النهایة[24]. 

و صاحب کتاب سیر اعلام النبلاء سلسلة روات این حدیث را اینگونه نقل می‌کند، که عوف اعرابی از مهاجر ابی فحله و او از ابوالعالیه و او نیز از ابوذر نقل می‌کند. که در مورد عوف اعرابی، انسایی می‌گوید: «او ثقه می‌باشد و ثابت»[25] و در جایی دیگر نقل می‌کنند: «او ثقه می‌باشد و مکثر»[26] و در مورد ابوالعالیه، ابوبکر بن داود می‌گوید: «احدی نیست، بعد از صحابه، اعلم به قرآن مثل ابوالعالیه»[27] و عاصم می‌گوید: «اوکثیر الصلاه و روزه‌دار بود»[28] 

 «والسّلام» 

 منبع: www.salam-shia.com 



--------------------------------------------------------------------------------

[1] - ج 8، ص 231. 

[2] - ابوهاجر محمد سعید بن بسیونی زغلون، ج 7، ص 395. 

[3] - محمد بن احمدبن عثمان ذهبی، ج 4، ص 39. 

[4] - ج 5، ص 241. 

[5] - ج 7، ص 489. 

[6] - حدیث 31070. 

[7] - صاحب کتاب سیر اعلام النبلاء معتقد است این حدیث موضوعه می‌باشد. ج 4، ص 39. 

[8] - سیر اعلام النبلاء، ج 9، ص 214. 

[9] - همان، ص 212. 

[10] - سیر العام النبلاء، الذهبی، ج 9، ص 215. 

[11] - همان، ص 216. 

[12] - سیر اعلام النبلاء، الذهبی، ج 7، ص 109. 

[13] - سیر اعلام النبلاء، الذهبی، ج 7، ص 109. 

[14] - همان، ص 112. 

[15] - ج 15، ص 33. 

[16] - ج اول، ص 330. 

[17] - لسان المیزان، ج 7، ص 472. 

[18] - حدیث 1749. 

[19] - سیوطی، ج 1 و 2، ص 169. 

[20] - ابن عاصم، ص 77. 

[21] - ابونعیم، ج اول، ص 98. 

[22] - ج 11، ص 238. 

[23] - ابن عساکر، ج 18، ص 160. 

[24] - ج 8، ص 253. 

[25] - سیر اعلام النبلاء، محمدبن احمد بن عثمان الذهبی، ج اول، ص 383. 

[26] - همان. 

[27] - همان، ج 4، ص 207. 

[28] - همان.