آیا واقعا بشر به دین نیاز دارد؟

پاسخ:

برای روشن شدن پاسخ، لازم است دین تعریف شود در تعریف دین روش برون دینی، روش درون دینی، مطرح است.

در روش برون دینی نخست از طریق عقل و تجربه  مواردی که بشر به  دین نیاز دارد تعیین می شود، آنگاه با دید غیر دینی، عناصر، کارکرد و مسائل دین، مورد بررسی قرار می گیرد. اما در روش درون دینی برای تمام گزاره های دین از جمله تعریف دین به منابع درون دین مراجعه می شود تا معلوم شود که مثلا دین اسلام  با استفاده از آیات و روایات چه تعریفی ارائه می کند.

 برای دین، تعریف واحد و جامعی وجود ندارد.از نگاه برون دینی ارائه شده است که برخی شان عبارتند از :

1- دین وضعیتی روحی یا حالتی ناب و حرمت آمیز است که آنرا «خشیت» می خوانیم.

2- دین کوششی است برای آن که حقیقت کامل« خیر» را در تمام وجوه هستی مان باز نماییم.

3- دین،احساس «اتکای مطلق» است.

4- دین احساس «تجربه دینی» است.

5- دین، یک «امر قدسی» است.[1]

تعاریف برونی دینی با وجود اینکه برخی از جنبه های دین را در نظر دارند ولی دو اشکال اساسی دارند. اولا بر اساس مبانی علوم اجتماعی و با رویکرد سکولاریستی است. ثانیا هیچ یک از تعاریف، بانگرش جامع به دین ننگریسته اند و تنها به ساحت  و بُعد خاص از دین  پرداخته اند. تعریفی نسبتا جامع،از دین چنین : «دین متشکل از مجموعه ای از «اعتقادات، اعمال و احساسات» (فردی و جمعی) است که حول مفهوم « حقیقت غایی»  سامان یافته است».[2]

اشکالی بر این تعریف،این است که مکاتب مانند انسان گرایی سکولار و کمونیسم را شامل می شود زیرا این مکاتب، به ترتیب «پیشرفت انسان» و«وضعیت اشتراکی» را هم چون حقیقت غایی، محور توجه قرار می دهد، و همراه با آن مجموعه ای از آمال و نظام های ارزشی را تجویز می کنند. از طرف دیگربه نظر می آید هدف و انگیزه سکولارها از ارائه  چنین تعریفی آن باشد که تصویری از دین بدهند که با اندیشه های پذیرفته شده در مکاتب لیبرالیستی و اومانیستی غرب سازگار باشد به نحوی که مردم بتوانند در عین دینداری، هرگونه نظام سیاسی و روش را که در زندگی اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی خود می پسندند برگزینند، و به رعایت چارچوب ها و ضوابط دینی در این باره ملزم نباشند؛ و در نتیجه قلمرو دین را تنها به  رابطه انسان با خدا مختص کنند و مسائل اخلاقی، تربیتی، اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی را از حوزه دین برون ببرند. پس با تعریف برون دینی از دین اگر بخواهیم به مسأله نیاز بشر به دین پاسخ بدهیم فقط حوزه ارتباطی فرد  با خدایش را شامل می شود و به بسیاری از مسائل کار ندارد و اگر ضرورتی هم به دین احساس شود تنها به کارکردهای فردی آن یعنی مثلا اینکه دین تا چه اندازه، آرامش روانی فرد را تأمین می کند به آن  نگریسته می شود و بسیاری از مسائل زیستی، اجتماعی، اخلاقی، سیاسی، و اقتصادی از حوزه دین خارج می شود. پس اگر بخواهیم با نگاه برون دینی به این پرسش که چرا بشر به دین نیاز دارد جواب بدهیم، پاسخ ما کامل، جامع و قناعت بخش نخواهد بود.

دین در نگاه درون دینی

الف ) دین در قرآن

دین به معنای جزا و پاداش[3]، به معنای اطاعت و بندگی[4]، به معنای ملک و سلطنت[5]، به معنای شریعت و قانون[6]، ملت[7]، تسلیم[8] و اعتقادات[9] آمده است.

ب) دین در روایات

پیشوایان دین اسلام، دین را به ارکان و ویژگی هایش از جمله ایمان، قلبی بودن، معرفت داشتن، دوستی ورزیدن، اخلاق نیکو، نور، عزّت، طلب علم، مایه ای حیات و... تفسیر نموده اند[10] 

ج) دین در اندیشه کلامی

دین درنزدمتکلمان تعریف واحدی ندارد به جهت اختصار،ما به تعریف برگزیده اکتفا می شود «دین مجموعه ی عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی است که برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسان ها باشد. گاهی همه  این مجموعه حق و گاهی همه این مجموعه باطل و زمانی مخلوطی از حق و باطل است. اگر مجموعه حق باشد، آن دین حق و در غیر آن ، دین باطل یا التقاطی از حق و باطل می نامند» دین حق دینی است که عقاید، قوانین و مقررات آن از طرف خدا نازل شده و دین باطل دینی است که از ناحیه غیر خداوند تنظیم و مقرر شده است.[11]

در این تعریف دین مجموعه ای ازعقاید و دستورات عملی در زمینه ای احکام و اخلاق می باشد.

طبق این تعریف، علت نیاز بشر به دین، به این است که هیچ عقیده یا عمل انسان از قلمرو دین خارج نیست، به عبارت دیگر دین همه شؤون  زندگی فردی  و اجتماعی عقیدتی فرهنگی  سیاسی و...  انسان را شامل می شود. پس با  این نگرش که دین بطور کلی هدایت گر ‏بشر و پاسخ‏گو به نیازهای اصیل اوست، انتظار ما از دین این است که به ‏همه ابعاد وجودی اعم از بعد عقلانی،شناختی،عاطفی و احساسی، بعد فطری،غریزی،مادی ورا برآورده نماید. چنانکه با مراجعه منابع دین به خوبی روشن می شود دین حق در واقع همه نیازهای بشر را حتی نیاز به رسیدن به سعادت بشر را مد نظر گرفته است و پیامبران الهی از جمله پیامبر اسلام را برای پرورش و شکوفایی تمام استعدادهای بشری (تزکیه و تعلیم) بر انگیخته است و حال باتوجه به وعده رسیدن به سعادت، کمال و قرب الهی و نشان دادن راه رسیدن به آن، علت نیاز بشر به دین بیشتر احساس می شود.

بشر در رسیدن به رشد و شکوفایی استعدادها، رسیدن به سعادت و کمال و موارد دیگر نیازمند به دین است.از این رو، به برخی از موارد نیاز انسان به دین را اشاره می شود.

1.هدایت گری و آرامش بخشی

دین نه تنها موجب اطمنان و اسباب آرامش را فراهم می کند بلکه در گام نخست سببِ هدایت تکوینی و تشریعی را فراهم می آورد. کسی که هدایت شود به آرامش می رسد به طوری که برای ایشان هرگز حزن و اندوهی نخواهد بود. ً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ[12]؛ اگر از جانب من‏هدایتی برای شما آمد، پس آن‏کس که هدایت مرا پیروی کند، بر آنان بیمی نیست و نه ‏آنان محزون خواهد بود.

به نظر  می رسد شاهدی بر اینکه در سایه دین هدایت وجود دارد، توجه به مسائل اجتماعی است، انسان منهای اعتقاد به دین در بهترین شرایط ممکن تنها می تواند با استفاده ازعقل و تجربه شخصی از طریق آزمون و خطاء در قانون گذاری و غیره حرکتی آرام به جلو دارد و بسیار دیده شده است که عقلای قوم برخلاف جهت هدف و درمسیرسقوط سیر می کند در حالی انسان متدین با استفاده از معرفت دینی، و منابع دین مسیر درست رسیدن به حقیقت برایش آشکار است. در نتیجه قرآن پیروی از هدایت الهی را موجب مصونیت از ضلالت و گمراهی می داند[13]. بدین گونه می توان گفت دین علاوه بر اینکه هدایت انسان را در زندگی فردی و اجتماعی تضمین می کند. موجب آرامش فرد و ایمنی جامعه نیز خواهد شد.

2. حقیقت جویی

یکی از موارد نیاز بشر به دین،کمال خواهی  و حقیقت جویی است. انسان فطرتا طالب کمال انسانی است و می خواهد به هر وسیله ممکن به کمال حقیقی برسد کمال حقیقی در واقع رسیدن به حقیقت است. منتها برای رسیدن به این هدف، باید بداند چه عملی او را به مطلوب نزدیک می کند. در این میان، رفتار، کردار، عملکرد،نگرش  و کمال خواهی هر کس تحت تأثیر عوامل زیر بنایی اندیشه های وی شکل می گیرد که مهم ترین این اندیشه ها عبارتند ازهستی شناسی، انسان شناسی، معرفت شناسی، و ارزش شناسی.

انسان اگر نسبت به وجود معتقد شود که علاوه بر وجود ظاهری و مادی، وجود دیگری غیر از وجود مادی هست که نقش و اهمیت بیشتری نسبت به وجود مادی و صوری دارد این نگرش انسان را وادار می کند تا به جستجوی حقیقت وجود برود وقتی کشف کرد که اصل وجود چیزی فوق ماده است در این صورت نسبت به سرنوشت خود معتقد و درصدد رسیدن به حقیقت مطلق می شود، از این رو، بدین ترتیب یکی از موارد نیاز به دین در رسیدن به حقیقت است.از طرف دیگر در سایه باور به انسان شناسی الهی و اینکه بداند مؤلفه ی اصلی سازنده وجود انسان چیزی به نام روح است که اصالت انسان از آن وی است و تجلی این بخش در کمال خواهی، حقیقت طلبی، عواطف و احساسات انسانی، بروز می کند، و در سطح پایین تر ویژگی مانند خردمندی، رسیدن به درجه از  تصمیم گیری و اراده داشتن، استقلال، عزت نفس از آنِ روح می باشد. روح زیر ساخت هویت انسانی را  من  کیستم؟ برای چه به این دنیا آمده ام؟ چه کار می کنم؟ به کجا می روم؟ پاسخ می دهد. بنابر این  یکی از مهم ترین  موارد نیاز به دین شناخت خود است که در پرتو عنایت به  دین عینیت می یابد.

ارزش شناسی تابع نگرش های فرد در مسائل هستی شناسی،  انسان شناسی و معرفت شناسی شکل می گیرد. کسی که حقیقت وجود را خداوند بداند و خود را موجود دو ساحتی ببیند که ساحت قدسی اصالت و هویت او را بسازد در شناسایی گزاره ها از وحی و شهود چون عقل و تجربه کمک بگیرد چنین انسانی هدف نهایی و ارزش اصلی تنها توحید می داند و ارزش های در مدار وجود واحد وحدت می یابد. در نتیجه ارزش ها از منابع دین گرفته و به آن متعهد می شود.

معنا بخشی موارد نیاز به دین را در ابعاد مختلف مانند شناختی، روانی،  اجتماعی، عاطفی، تربیتی، اخلاقی، اجتماعی، و... می توان دسته بندی کرد که در اینجا تنها به معنا بخشی آن اشاره می گردد.

زندگی در دو صورت دارای معنا می شود: نخست آن که شخص، یک سلسله اصول و معارفی را بپذیرد که زندگی را هدف مندانه سازد؛ دوم آن که با آموزه هایی چند، رنج را تحمّل پذیر و نامحسوس کند و آن را از زندگی بیرون نماید.[14] معنا داری به این گونه هم می توان توضیح داد که دین به انسان عنوان شریف ترین مخلوقات و موجودات را می دهد و او را شایسته مقام جانشینی خداوند در روی زمین معرفی می کند: «وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَه إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ َلِیفَه»[15] بدین ترتیب انسان را  نه یک موجود زیستی که در عرصه حیات تکاملی رشد یافته بلکه یک موجود ارزشمند و روحانی معرفی می کند، عمل انسان و حتی منویات قلبی انسان که هنوز بروز و ظهور نیافته است دارای ثمرات می شمارد، افرادی که به زندگی روزانه مشغول است اگر در درونش تنها نیت تأمین نیازمندی های خانواده شان باشد او را به مانند مجاهد در راه خدا می داند. از طرف دیگر با ارائه پاداش های معنوی سرانجامِ زندگی در سایه دین داری سعادتی است مانند حیات جاویدان در جوار قرب الهی؛ پس دین داری علاوه بر اینکه به زندگی در این دنیا هدف و جهت می بخشد و انسان را مسئول اعمال خویش معرفی می کند، آینده را از آن او می داند.

بنابراین برون دینی نمی توان نگاه جامع به دین داشت و نیز نمی توان علت نیاز بشر به دین را توجیه کرد با رویکرد درون دینی می توانیم بگوییم  به این دلیل به دین نیاز داریم که دین تمام زوایای پیدا و پنهان زندگی را بطور کامل و جامع در نظر دارد. از مهم ترین موارد نیاز به دین رسیدن به قرب الهی و هدایت می باشد که در سایه دینداری و به کمک منابع دینی برای انسان میسر می شود.

منابع برای مطالعه بیشتر

1. علامه  محمد تقی جعفری، فلسفه دین، دفتر نخست.

2. پترسون  مایکل و همکاران، عقل و اعتقاد دینی: در آمدی بر فلسفه دین، احمد نراقی و ابراهیم سلطانی،چاپ سوم، تهران: طرح نو، 1379.

3. خسروپناه عبدالحسین، کلام جدید قم: حوزه علمیه، مرکز مطالعات پژوهش های فرهنگی، 1379.

 

________________________________

[1]. پترسون  مایکل و همکاران، عقل و اعتقاد دینی: در آمدی بر فلسفه دین، احمد نراقی و ابراهیم سلطانی،چاپ سوم، تهران: طرح نو، 1379، ص 18 -20.

[2]. همان ص 22.

[3]. سوره فاتحه، آیه 4.

[4]. ذاریات، آیه 6 .

[5]. زمر، آیه 11.

[6]. کافرون، آیه 6.

[7]. انعام، آیه 161.

[8].  آل عمران، آیه 19.

[9]. بقره ، آیه 256.

[10]. محمدی ری شهری محمد، میزان الحکمه، ج 3 ص 370 تا 378 .

[11]. جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، تهران، رجاء،1373،  ص 93-95.

[12]. بقرة، آیه 38[12]

[13]. سوره طه، آیه 123.

[14]. خسرو پناه عبدالحسین، کلام جدید قم: حوزه علمیه، مرکز مطالعات پژوهش های فرهنگی، 1379، ص 264.

[15]. بقره ، 30.